حوادث و اعتراضاتی که در فرانسه در طول یک هفته گذشته اتفاق افتاد، نشان از عمق نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور دارد. اعتراضات فرانسه تنها به یک هفته گذشته خلاصه نمیشود، بلکه سالها است با جنبش جلیقه زردها آغاز شده و شدت گرفته است.
اما نکات قابل توجه در نوع برخورد با پدیدههای اعتراضی در کشورهای غربی نشان میدهد که تا چه اندازه آنها با رفتارهای دوگانه و مزورانه خود، سعی دارند تا اعتراضات درون خود را سرپوش بگذارند و یا وارونه جلوه دهند اما اگر چنین وقایعی در دیگر کشورها اتفاق بیفتد، با آب و تاب هر چه بیشتر رسانههای خود را بسیج میکنند تا آتش اعتراضات تبدیل به آشوب، اغتشاش و فتنه شود.
نمونه چنین رفتاری را میتوان در ایران دید و آشوبهایی که سال گذشته در ایران اتفاق افتاد با هدایت و حمایت رسانهای و مالی کشورهای غربی، چند ماه ایران را به اغتشاش کشاند.
پلیس فرانسه در یک هفته گذشته خشنترین رفتار را با معترضین داشت و دست به بازداشتهای گسترده چند هزار نفری زد.
تصمیمات تند و خشن از سوی دولت علیه مردم معترض فرانسه که به قتل یک نوجوان 17 ساله به کف خیابانها آمدهاند، یک سرکوب سخت و خشن را نشان داد.
اکنون اگر گزارشی از اعتراضات فرانسه به گوش و چشم افکار عمومی جهان نمیرسد، میتواند دو دلیل داشته باشد، نخست سانسور خبری وقایع این کشور از سوی رسانههای اروپایی و آمریکایی و بایکوت خبری، سپس سرکوب و تهدید به برخورد تند با مردم معترض که تنها این هشدار جدی دولت ماکرون که پدرها و مادرهایی که فرزندانشان در اعتراضات باشند 30 هزار یورو جریمه شده و 2 سال به زندان میافتند برای پایان اعتراضات کافی است. اما قطعاً آتش زیر خاکستر است.
بسیار روشن است که اعتراضات فرانسه نباید به دیگر کشورهای اروپایی سرایت میکرد و زمانی که به سوئیس و بلژیک کشیده شد، در یک اقدام هماهنگ از سوی سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا، در یک همکاری رسانهای و سیاسی در نطفه خفه شد.
البته نوع برخورد آنها با پدیدههای اعتراضی در درون خود قابل توجه است چرا که به خوبی میدانند چگونه با چنین رفتارهایی از سوی مردم خود برخورد کنند و در واقع از همان مشت آهنین استفاده میکنند تا اعتراضات سرکوب شده و هزینههای سنگین طولانیتر شدن آن به حاکمیت تحمیل نشود.اما در مقایسه با وقایعی که در ایران با برنامه ریزی از سوی غرب شکل میگیرد، هدف طولانیتر شدن آشوبها است تا علاوه بر تحمیل هزینههای سنگین، قدرت چانه زنی خود را نیز افزایش دهند. و اما نکته دیگر ماجرا اینجا است که با وقوع اعتراضات در فرانسه، مسائل دیگر به حاشیه کشیده شد،مسائلی چون جنگ اوکراین و برجامی که همچنان اروپا و آمریکا خواهان مذاکره و ادامه آن هستند.
با توجه به این که روسیه توانست در زمان بسیار کوتاهی مسئله نیروهای واگنر را حل کند، در حالی که اروپا در برآوردهای خود تصور میکرد کار پوتین تمام است و برخی هم در داخل بال آنها همسو و همصدا شدند، اعتراضات فرانسه شکل گرفت که به یک بحران جدی تبدیل شد.
وابستگان و دلسپردگان به غرب در چند روز گذتشه در کشور، بجای آن که نوک پیکان رسانههای خود را به سوی فرانسه نشانه بگیرند، در تطهیر نوع برخورد دولت آن کشور و نیروهای امنیتی فرانسه با مردم معترض گام برداشتند که شگفت انگیز بود.
در جریان اعتراضات فرانسه حتی یک مصاحبه از سوی یک شهروند یا یک فرد مشهور و چهره نمیتوان یافت که دولت را محکوم کرده باشد و یا در فضای مجازی پستی انتقادی یا تحریک آمیز منتشر کرده باشد.
حتی مصاحبه با مادر بزرگ جوان کشته شده به دست پلیس فرانسه که به یک اعتراف تلویزیونی شبیه بود، از سوی جریان خاص وطنی با واکنش روبرو نشد در حالی که اگر همین مصاحبه در ایران با مادر یکی از جانباختگان آشوبها انجام میشد، آن را یک شو و اعتراف اجباری معرفی میکردند.
رسانههای فرانسه در این یک هفته به دولت و حاکمیت نتاختند و این در حالی است که همچنان رسانههایی در ایران و افرادی هستند که نظام اسلامی،دولت و حاکمیت را میزنند و آزادانه به اقدامات خود ادامه میدهند و در آخر هم میگویند در ایران آزادی رسانهای وجود ندارد!
اما نکات قابل توجه در نوع برخورد با پدیدههای اعتراضی در کشورهای غربی نشان میدهد که تا چه اندازه آنها با رفتارهای دوگانه و مزورانه خود، سعی دارند تا اعتراضات درون خود را سرپوش بگذارند و یا وارونه جلوه دهند اما اگر چنین وقایعی در دیگر کشورها اتفاق بیفتد، با آب و تاب هر چه بیشتر رسانههای خود را بسیج میکنند تا آتش اعتراضات تبدیل به آشوب، اغتشاش و فتنه شود.
نمونه چنین رفتاری را میتوان در ایران دید و آشوبهایی که سال گذشته در ایران اتفاق افتاد با هدایت و حمایت رسانهای و مالی کشورهای غربی، چند ماه ایران را به اغتشاش کشاند.
پلیس فرانسه در یک هفته گذشته خشنترین رفتار را با معترضین داشت و دست به بازداشتهای گسترده چند هزار نفری زد.
تصمیمات تند و خشن از سوی دولت علیه مردم معترض فرانسه که به قتل یک نوجوان 17 ساله به کف خیابانها آمدهاند، یک سرکوب سخت و خشن را نشان داد.
اکنون اگر گزارشی از اعتراضات فرانسه به گوش و چشم افکار عمومی جهان نمیرسد، میتواند دو دلیل داشته باشد، نخست سانسور خبری وقایع این کشور از سوی رسانههای اروپایی و آمریکایی و بایکوت خبری، سپس سرکوب و تهدید به برخورد تند با مردم معترض که تنها این هشدار جدی دولت ماکرون که پدرها و مادرهایی که فرزندانشان در اعتراضات باشند 30 هزار یورو جریمه شده و 2 سال به زندان میافتند برای پایان اعتراضات کافی است. اما قطعاً آتش زیر خاکستر است.
بسیار روشن است که اعتراضات فرانسه نباید به دیگر کشورهای اروپایی سرایت میکرد و زمانی که به سوئیس و بلژیک کشیده شد، در یک اقدام هماهنگ از سوی سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا، در یک همکاری رسانهای و سیاسی در نطفه خفه شد.
البته نوع برخورد آنها با پدیدههای اعتراضی در درون خود قابل توجه است چرا که به خوبی میدانند چگونه با چنین رفتارهایی از سوی مردم خود برخورد کنند و در واقع از همان مشت آهنین استفاده میکنند تا اعتراضات سرکوب شده و هزینههای سنگین طولانیتر شدن آن به حاکمیت تحمیل نشود.اما در مقایسه با وقایعی که در ایران با برنامه ریزی از سوی غرب شکل میگیرد، هدف طولانیتر شدن آشوبها است تا علاوه بر تحمیل هزینههای سنگین، قدرت چانه زنی خود را نیز افزایش دهند. و اما نکته دیگر ماجرا اینجا است که با وقوع اعتراضات در فرانسه، مسائل دیگر به حاشیه کشیده شد،مسائلی چون جنگ اوکراین و برجامی که همچنان اروپا و آمریکا خواهان مذاکره و ادامه آن هستند.
با توجه به این که روسیه توانست در زمان بسیار کوتاهی مسئله نیروهای واگنر را حل کند، در حالی که اروپا در برآوردهای خود تصور میکرد کار پوتین تمام است و برخی هم در داخل بال آنها همسو و همصدا شدند، اعتراضات فرانسه شکل گرفت که به یک بحران جدی تبدیل شد.
وابستگان و دلسپردگان به غرب در چند روز گذتشه در کشور، بجای آن که نوک پیکان رسانههای خود را به سوی فرانسه نشانه بگیرند، در تطهیر نوع برخورد دولت آن کشور و نیروهای امنیتی فرانسه با مردم معترض گام برداشتند که شگفت انگیز بود.
در جریان اعتراضات فرانسه حتی یک مصاحبه از سوی یک شهروند یا یک فرد مشهور و چهره نمیتوان یافت که دولت را محکوم کرده باشد و یا در فضای مجازی پستی انتقادی یا تحریک آمیز منتشر کرده باشد.
حتی مصاحبه با مادر بزرگ جوان کشته شده به دست پلیس فرانسه که به یک اعتراف تلویزیونی شبیه بود، از سوی جریان خاص وطنی با واکنش روبرو نشد در حالی که اگر همین مصاحبه در ایران با مادر یکی از جانباختگان آشوبها انجام میشد، آن را یک شو و اعتراف اجباری معرفی میکردند.
رسانههای فرانسه در این یک هفته به دولت و حاکمیت نتاختند و این در حالی است که همچنان رسانههایی در ایران و افرادی هستند که نظام اسلامی،دولت و حاکمیت را میزنند و آزادانه به اقدامات خود ادامه میدهند و در آخر هم میگویند در ایران آزادی رسانهای وجود ندارد!
محمد صفری