فيليپ هاموند وزير امور خارجه انگليس يکشنبه سفري دو روزه به تهران داشت. وي در طي اين دو روز در کنار به کار بردن ادبيات تفرقهانگيز در سخنانش که جاي تامل بسيار دارد، يک کليد واژه در كلامش مشاهده ميشود.
هاموند در ديدارها و مصاحبههاي خود تاکيد ميکند که بايد از گذشته گذشت و به آينده و توسعه روابط نگريست. به زبان سادهتر منظور هاموند آن است که ايرانيان گذشته و رفتارهاي خصمانه انگليس را بيخيال شوند و به استقبال روابط با اين کشور روند. به عبارتي وي سياست لوح پاک که براساس آن گذشته را فراموش و صرفا به آينده نگريسته ميشود را سرلوحه مطالبات خود از ايرانيان قرار داده است.
اين سخنان به ظاهر دوستانه و برگرفته از تلاش انگليس براي توسعه روابط با ايران و به قول هاموند روابطي که دو ملت از آن سود برند در حالي مطرح ميشود که چند نکته در باب فراموشي گذشته مطرح ميباشد.
آقاي هاموند چگونه از لزوم فراموشي گذشته توسط ايرانيان ميگويد حال آنکه انگليس پس از ۱۲ سال بيخيال فعاليتهاي هستهاي ايران نميشود و بر حذف آن تاکيد دارد و حتي هاموند از ابعاد سفر خود را بررسي اجراي برجام و به زعم وي عدم رويکرد ايران به دور زدن برجام و حرکت آن به سوي بمب هستهاي عنوان ميکند؟ چرا انگليس مانند فرانسه و آمريكا از ادعاي واهي فعاليت نظامي هستهاي ايران و لزوم بازرسي از مراکز نظامي ايران دست برنميدارد و حتي لغو تحريمها را به اين بازرسيها مشروط ميسازد؟
چرا انگليس بيخيال تحريمهاي ضد ايراني نميشود و اصرار دارد که بنياد تحريمها ميماند و صرفا بخشي از آن معلق ميشود چرا که نگاه غرب به ايران به دليل سوابق هستهاي اش از روي اعتماد نيست بلکه از روي راستيآزمايي است؟
چرا انگليس بيخيال حمايت از رژيم صهيونيستي که علنا ايران را به حمله نظامي تهديد ميکند نميشود و حتي اخيرا ممنوعيت لغو ارسال تسليحات به اين رژيم را لغو و از آن بالاتر، مطالبه مردم انگليس براي بازداشت نتانياهو نخستوزير صهيونيستها به جرم كشتار مردم غزه را رد کرده، چرا که نتانياهو را دوست خود دانستهاند؟ آقاي هاموند، چرا انگليس بيخيال حمايت از رژيم اشغالگر صهيونيستي نميشود و با ابتکار عمل ايران براي برگزاري رفراندوم تعيين سرنوشت براي ساکنان فلسطين مخالفت ميکند؟
البته در باب صهيونيستها اين امر نيز مطرح است كه چرا آلمان که از جنگ دوم جهاني تاکنون به بهانه کشتار يهوديان به رژيم صهيونيستي که هيچ ديني ندارد و حتي قاتل يهوديان است غرامت ميدهد و بيخيال آن نميشود، چرا آمريکا که از مذاکره و گفتوگو ميگويد بيخيال کمک و حمايت از رژيم صهيونيستي نميشود و حتي اوباما و کري صراحتا ميگويند در ازاي برجام افزايش کمکهاي تسليحاتي به تلآويو را خواهيم داشت؟
چرا انگليس گذشته روابط دوستانه خود با عربستان را فراموش نميکند و از اين کشور در کشتار مردم يمن حمايت ميکند و جنگندههاي انگليس مامور بمباران مردم اين کشور هستند؟
آقاي هاموند چگونه است که کشورش بيخيال حمايت از تروريستها در سوريه نميشود و بر حمايت از آنان در کشتار مردم عراق و سوريه تاكيد ميکند در حالي که دليل اين حمايت را مقابله با متحدان منطقهاي ايران (جبهه مقاومت) عنوان ميکند؟
چرا انگليس و زير دستش کانادا که سالهاست عليه ايران پرونده حقوق بشر تشکيل ميدهند اين رفتار را فراموش نکرده و به تکرار آن اصرار دارد؟ چرا انگليس از تحريک کشورهاي عربي در قالب ايران بيخيال نميشود در حالي که جهانيان ميدانند انگليس و آمريکا محرک اين کشورها عليه ايران هستند که نقابي بر چهره ضد ايراني غرب شدهاند؟
چرا انگليس بيخيال حمايت از گروهک تروريستي منافقين که دستشان به خون ۱۷ هزار ايراني آغشته است و افرادي مانند سلمان رشدي مرتد که عليه جهان اسلام اقدام کردهاند نميشود؟
مجموع اين رفتارها يک اصل را نشان ميدهد که خواست انگليسيها صرفا فراموشي يکطرفه از سوي ايرانيان است در حالي که خود حاضر به فراموش کردن و کنار نهادن هيچ کدام از رفتارهاي خود نميباشد. انگليسيها اعتمادازي را جاده يك طرفهاي ميدانند كه صرفا ايرانيها با كنار گذاشتن اصول و ارزشهايشان و از جمله فراموش كردن گذشته بايد در آن حركت كنند و انگليس هيچ نيازي به ورود به جاده اعتمادسازي ندارد.
اين رفتارها نشان ميدهد که انگليس همچنان همان سياستهاي گذشته را پيگيري ميکند و همچنان بر حرکت در جاده بياعتمادي و رفتارهاي خصمانه اصرار دارد. رفتاري که اصرار بر آن موجب ميشود تا ملت ايران فرصت جديدي را که به انگليس براي اعتمادسازي داده را پايان يافته تلقي كند و بيخيال قرار دادن نام انگليس در رديف کشورهاي طرف قرارداد و داراي روابط با ايران گردد.