سیزدهمین جشنواره بینالمللی «سینما حقیقت» در حالی با حضور جمعی از مسئولان و علاقهمندان به آن در پردیس سینمای چهارسوق برگزار میشود که برخلاف دیگر فستیوالهای مطرح افتتاحیه نداشته و محمود حمیدی مقدم دبیر این جشنواره و مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی معتقد است «این جشنواره هنری و مستند اصولاً افتتاحیهای در هیچ دوره با خود نداشته است زیر شکلهای خاص خودش را داشته همانگونه که بنیاد سینمای مستند ساده و بیپیرایه است که این بیریایی در محترم شمردن دبیران ۱۲ دوره گذشته آن نیز بهخوبی نمودار میباشد».
امسال و بهمنظور استانداردسازی ورودیه ها وبر اساس اقبال مخاطبان کارتهای هویت داری صادر شده بود تا با رزرو بلیط رایگان هر علاقهمندی بتواند بهراحتی به آن ورود پیدا کند و بخشی از سالنها نیز به کسانی اختصاص یافت که علاقهمند به خرید بلیط بودند که این گوشهای از تفاوتهای سیزدهمین جشنواره با قبلیهای آن است که درعینحال جشنواره خوبی را رقمزده زیرا یکی از فیلمهای آن به اسکار راه مییابد تا یک حرکت پیشرو بهحساب آید و از سویی دریافت سه جایزه ارزنده و معتبر از جشنواره مستند جهانی یعنی «ایدفا» اتفاق مبارک دیگری است که در این حوزه میافتد که همگی این نوید را میدهند تا سینمای مستند ایران همچنان روبه رشد باشد.
اصل مهمی که در سینما حقیقت رعایت میشود تکیه بر مستند نگاریهاست که در این میان یک شگفتانه اتفاق افتاده است و آن مربوط به فیلم باد صبا است و صدای سحرانگیز منوچهر انور به آن رونق بخشیده که اخیراً راشها و پلانهای دیده نشده آن توسط مدیر فیلم خانه ملی بهدستآمده تا در سینما حقیقت به نمایش گذاشته شوند.
شروع جشنواره سینما حقیقت با حضور فعالانی در دامنه مستندسازی همچون محمدرضا اصلانی، منوچهر طیاب، احمد ضابطی جهرمی، حسین ترابی و منوچهر انوری زینت یافت که فیلمهای مستند جشنواره سیزدهم سینما حقیقت میتواند بهسادگی ذائقه تخریب شده سینما روهای کشور را اگر تغییر ندهد التیام بخشد اما تنها در پردیس سینمایی چهارسوق و پنج سینما شهر کشور یعنی اصفهان، بوشهر، تبریز، ساری و شیراز به نمایش درآمده تا همچنان محدود بمانند درحالیکه ویروسهای نمایشی همچون مطرب یکهتاز ۱۷۰ سالن در سراسر کشور بوده است! زیرا آن فیلمی میتواند بر ذائقه مردم تأثیر بگذارد که در سالنهای متعدد به نمایش درآید درحالیکه آن کیفیت لازم را برای یک جامعه پویا و در حال گذار ندارند بلکه همانند یک غذای فست فود تنها ذائقه را تغییر میدهند که میتوان چهره بعضی از افراد سیاسی خاص را پشت هر یک از آنها دید تا نقدها بر فیلم مطرب را برنتابند و درونشان را به هم بریزد و ۱۷۰ سالن سینما را به نمایش آن اختصاص دهند! اما حاصل تمامی هنر و تجربه کشور کمترین سالنهای سینما را به خود ببیند و پیداست آنکه بامش بیش برفش بیشتر خواهد بود و بالطبع فروش افزونتری خواهد داشت و ذائقهها را بهسوی سینمای قبل از انقلاب اسلامی خواهد برد! اشاره به مردم با عنوان «لمپن» از جانب بعضی از منتقد نماهای سینما نوعی اهانت به آنهاست درحالیکه میتوان نقد را بهصورت شفاف همراه با احترام به طرفین آن عرضه نمود تا نیاز به اهانت نباشد. اگر گروهی که تنها در فیلمها به دنبال ثروت و سیاست میگردند تا نوعی پولشویی را رواج دهند از دامنه سینما خارج شوند شاید بتوان روزهای طلایی را برای فیلمهای هنر و تجربه و سینما حقیقت متصور بود که سینمای فعلی میرود تا دوباره و موریانه وار بهسوی سالنهای نمایش در دهههای ۴۰ و ۵۰ برگردد که نوعی تأسف برای معدود کسانیست که متولی هنر هفتم شدهاند!
نویسنده: حسن روانشید