شاید آقای روحانی روی قلّت حافظه تاریخی ملت حساب ویژه ای باز کرده و احساس کرده که وعده ۱۰۰ روزه که روزی پاشنه آشیل دولت شده بود و راهی برای فرار از آن می جست، اکنون بار دیگر میتواند در این ۱۰۰ روز پایانی دولت به کار آید.
یکی از برگهای برنده روحانی در تبلیغات ریاست جمهوری سال ۹۲، وعدهای بود که برای حل مشکلات در ۱۰۰ روز اول دولت خود داد. وی در یکی از برنامههای ضبط شده تبلیغاتی خود در رسانه ملی گفت: «راهحلهای کوتاه مدت یک ماه و ۱۰۰ روزه برای حل مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی و سیاست داخلی و خارجی در دولت تدبیر و ا مید پیشبینی شده است که با این برنامه ما میتوانیم در یک فرصت کوتاه شاهد تحول اقتصادی باشیم.» او که تا چند روز قبل از انتخابات به قول مرحوم آقای هاشمی ۳ درصد بیشتر رای نداشت با این شعارها و البته حمایت افرادی چون هاشمی، خاتمی و جبهه اصلاحطلبان و همچنین کنارهگیری اجباری عارف به نفع وی توانست با نمره ناپلئونی حائز اکثریت آرا شود و در کمال ناباوری کرسی پاستور را از آن خود کند.
واکنش جالب روحانی به انتظارات بعد از ۱۰۰ روز اول
با استقرار دولت روزشمار برای تحقق وعده روحانی آغاز شد اما خبری از حل مشکلات نبود تا اینکه ۱۰۰ روز به پایان رسید و مردم و رسانهها منتظر بودند ببینند آقای روحانی چه توجیهی برای عدم تحقق وعدهاش خواهد داشت اما واکنش روحانی به این انتظارات جالب بود. با اینکه هنوز چند ماه از آن وعده بیشتر نگذشته بود و فیلم آن نیز بین مردم دست به دست میشد آقای روحانی با حضور در رسانه ملی، ضمن تکذیب چنین وعدهای گفت«بنده وعده نداده بودم و قرار بود گزارش به مردم بدهم» و اضافه کرد:«من در ایام تبلیغات انتخاباتی، به مردم بزرگ ایران وعده داده بودم که علاوه بر برنامه چهارساله دولت تدبیر و امید، برنامه کوتاهی هم برای یک دوره ۱۰۰ روزه داشته باشم و در پایان ۱۰۰ روز کار دولت، عملکرد دولت را در طول آن ۱۰۰ روز، به ملت عزیز گزارش دهم.» و اینگونه بود که وعده تحول ۱۰۰ روزه به گزارش کار ۱۰۰ روزه دولت تغییر نام یافت و البته همراه با آن صداقت دولت یازدهم در اذهان عمومی با چالش اساسی مواجه شد.
من نگفتم مشکلات را صد روزه حل میکنم
این ماجرا گذشت تا در آستانه انتخابات دور دوم ریاست جمهوری، خبرنگاری پشت تریبون قرار گرفت و از روحانی درباره وعده ۱۰۰ روزه ۴ سال قبلش پرسید اما روحانی با دروغ بزرگ خواندن این وعده گفت: «من نگفتم مشکلات را صد روزه حل میکنم، من گفتم اگر به دولت برسم گزارش صد روزهای از کارهایی که کردم به مردم ارائه میدهم. کسی که مشکلات را یک شبه حل میکرد رفته است. من چهارسال منتظر این سؤال بودم که این دروغ را آشکار کنم.» وقتی خبرنگار خواست جملات ۴ سال قبل آقای روحانی را از روی متن بخواند، رئیسجمهور با قطع کردن سخنان وی گفت: «من یادم هست چه گفتم» روحانی در این نشست تاکید کرد: «مگر کسی عقل نداشته باشد که بگوید ۱۰۰ روزه مشکلات را حل میکنم. این دروغ بزرگی است که برخی آدمهای مخرب آن را تکرار میکنند.» و اینگونه بود که برای بار دوم و این بار با تاکید بیشتر وعده ۱۰۰ روزه دروغ خوانده شد، عامل نشر و تکرار آن را «آدمهای مخرب» و کسی که چنینی وعدهای دهد را «بیعقل» نامید.
اما ۴ سال بعد از این سخنان و در روز ۲۵ فروردین ۱۴۰۰ یعنی دو روز پیش آقای روحانی در جلسه هیأت دولت در خلال سخنانش درباره لزوم مذاکره و اتهام به منتقدان که نمیگذارند ما تحریمها را برداریم، گفت: «بگذارید مثل ۱۰۰ روز اول تحریمها را بشکنیم» به راستی منظور آقای روحانی از این سخن چیست؟ اگر منظور ایشان امضای برجام و برداشتن تحریم ها (البته صرفا روی کاغذ و نه در واقعیت) است که این موضوع در دی ماه ۹۴ رخ داد یعنی ۲ سال و نیم بعد از استقرار دولت یازدهم نه ۱۰۰ روز اول دولت. اگر منظور ایشان وعده ۱۰۰ روزه برای حل مشکلات بود که خود ایشان دو بار این موضوع را رد کرده و آن را دروغ بزرگ مخالفان دولت خواند.
شاید آقای روحانی روی قلّت حافظه تاریخی ملت حساب ویژه ای باز کرده و احساس کرده که وعده ۱۰۰ روزه که روزی پاشنه آشیل دولت شده بود و راهی برای فرار از آن می جست، اکنون بار دیگر میتواند در این ۱۰۰ روز پایانی دولت به کار آید و همانگونه که در تبلیغات برای دولت رایآور بود در این روزها برای دولت آبرو بیاورد. آقای روحانی در ادامه سخنان چهار شنبه خود با حمله به منتقدان دولت میگوید «از مذاکره وین نترسید بعضیها میترسند، نگران هستند که مثلا این مذاکره زود به نتیجه برسد و فوری تحریم برداشته شود» ادعای رئیس جمهور درباره لزوم مذاکره برای رفع تحریمها در حالی است که پس از خروج آمریکا از برجام و به سراب پیوستن تمام وعده های برجامی دولت، آقای روحانی در چندین سخنرانی مدعی شد می خواستیم در مذاکرات به دنیا بفهمانیم که آمریکا قابل اعتماد نیست حالا مشخص نیست آقای روحانی که چند سال وقت خود و ملت را صرف کرده تا بیاعتمادی آمریکا را اثبات کند، بعد از یکسال نظرش تغییر کرده و حالا برای مذاکرات مجدد تقلا میکند؟