اسدالله افشار:
تاريخچه تكوين تروريسم:
هرچند تروريسم يك آموزه سياسي نوپاست، استفاده از ارعاب از قديمالايام حربهاي در دست جنبشهاي معترض، شورشهاي سياسي و خيزشهاي اجتماعي بوده است. اما تروريسم سياسي معاصر تنها پس از انقلاب فرانسه، نخست در برخي جنبشهاي ايتاليايي و آلماني و بعدها در سيماي گروههاي روسي جلوهگر شد. تازهترين موج تروريسم نيز از دهه 1980 با برداشتهاي جديد از ملتگرايي، دين و خصوصاً استراتژيهاي جديد سياسي موردنظر قدرتهاي بزرگ، جهان را درنورديده است.تروريسم از جمله پديدههايي است كه چه در تاريخ و چه در كتابها و مقالات امروزي دوراني متمادي دارد، ولي آنچه در ميان انبوه اطلاعات بهدستآمده از تروريسم ناپيداست، تاريخچه تكوين و دگرديسي اين پديده ميباشد. تروريسم سيستماتيك در نيمه دوم قرن نوزدهم پا گرفت و در همان آغاز، انواع كاملاً متفاوتي داشت، ولي در يك نگاه كلي همه آنها با خيزش دموكراسي و ملتگرايي درارتباط بودند. همه شكايتها و تظلمات از قبل وجود داشت؛ اقليتها سركوب شده بودند، ملتها از استقلال محروم بودند و حكومت خودكامه يك قاعده بود. در اروپاي غربي موج بلند تروريسم با تبليغ عملي آنارشيستها در دهه 1890 برخاست. هواداران آنارشيسم بر اين باور بودند كه بهترين راه محقق ساختن تغييرات سياسي ــ اجتماعي و انقلابي، به قتل رساندن اشخاصي است كه مناصب قدرت را در دست دارند. درسده بيستم، تروريسم را رژيمهاي توتاليتري چون رژيم آلمان نازي تحت رهبري هيتلر و رژيم اتحاد شوروي در دوران استالين عملاً بهعنوان يك خط مشي دولتي ــ هرچند نه يك خط مشي اعلام شده ــ در پيش گرفتند.از اين گذشته، در دوران ما برخي از دولتها به ارعاب و ترورشهروندان ديگركشورها نيزدست زدهاند. اين دو پديده سبب زاده شدن و رواج دو اصطلاح تروريسم دولتي و تروريسم بينالمللي شده است. از دهه 1980 با قدرت يافتن برداشتهاي جديد از ملتگرايي، دين و سياست بينالملل موج تازهاي از ترور، بيشتركشورهاي جهان را درنورديده است.
صرفنظر از حوادث تروريستي متعدد اخير، مهمترين رويداد چشمگير تروريستي كه به اعتراف همگان بزرگترين نمونه در تاريخ بود، عمليات كوبيدن سه فروند هواپيماي مسافربري آمريكايي با سرنشينانش به برجهاي دوقلوي مركز تجارت جهاني و مقر پنتاگون در يازدهم سپتامبر 2001 بود كه به كشتهشدن صدها نفر، تخريب كامل برجهاي دوقلو و بخشي از ساختمان پنتاگون منجر شد و هنوز جهان در التهاب بازتابهاي عيني و ذهني آن گرفتار است. ازاينرو حادثه موردنظر سرفصل جديدي از تغيير و تحولات در عرصه حقوق و سياست بينالمللي بهشمار ميرود.
تروريسم از ديدگاه كشورهاي غيرمتعهد،آمريكا و كشورهاي اروپاي غربي:
از ديدگاه كشورهاي غيرمتعهد، تروريسم هر خشونتي است كه به دست دولتها يا نمايندگانشان عليه مردمي اعمال ميشود كه براي استقلال سياسي يا آزادي از سلطه بيگانگان يا نژادپرستان يا عليه تجاوز كوشش ميكنند. در يك كلمه، اعمال خشونت عليه مردمي كه براي حق تعيين سرنوشت خود مبارزه ميكنند، تروريسم تلقي ميشود.
در آمريكا مبارزه با تروريسم به صورت شعاري درآمده كه جانشين مبارزه با كمونيسم، فعاليتهاي براندازي، سوءاستفاده از حقوق بشروديگر شعارهاي رايج درطي جنگ سرد شده است. تحت عناوين مبارزات ضدتروريستي وحفظ منافع ملي، آمريكا فعاليتهايي را بهويژه در خاورميانه، با حمایت ازکشتارملت بیدفاع فلسطین وحملات متعدد اسرائيل به منطقه جنوبی لبنان، و در مرحله بعدي در آمريكاي لاتين انجام ميدهد كه چيزي جزمداخله در امور داخلي كشورهاي اين مناطق نيست. حضور نظامي ايالات متحده امريكا در عراق و افغانستان خود گوياي اين مدعا ميباشد.
كشورهاي اروپاي غربي نيز تاحدي از سياستهاي آمريكا پيروي ميكنند، ولي در مورد فعاليتهاي تروريستي كه در داخل خاكشان انجام ميشود، هشدار ميدهند، زيرا اين فعاليتها باعث بيثباتي و برهمخوردن رابطه آنها با ساير ملل دنيا ميشود. بهنظر ميرسد پديده تروريسم براي اسرائيل نيز دستاويز يا موقعيتي طلايي فراهم كرده است تا با نام فعاليتهاي ضدتروريستي و به بهانه حفظ امنيت ملي، خود به طرزي فاحش، مرتكب فعاليتهاي تروريستي عليه غيرنظاميان در فلسطين و جنوب لبنان شود. ازاينرو آماج حملات اسرائيل در جنگ سيوسه روزه، اماكن و جمعيتهاي غيرنظامي جنوب لبنان بودند.
مفهوم«ترور» در فقه و حقوق ا سلامي:
در فرهنگ اسلامي به طور عام، و در فقه و حقوق اسلامي به طور خاص، واژه «ترور» به كار نرفته، بلكه اين واژه دركاربرد لغوي و اصطلاحي آن، وارداتي است.چنانچه بيا ن شده است كه،«در مكتب اسلام،چيزي به نام تروريسم وجود ندارد و تروريسم به عنوان يك مكتب، اولين بار در اروپا شكل گرفته است.» (سيد محمود شاهرودى، همايش «تروريسم و دفاع مشروع از ديدگاه اسلام و حقوق بينالملل»، پگاه 36 بهمن 1380، ص 13)
برخي انديشمندان مسلمان با نزديك دانستن معناي «تروريسم» به تهديد و ارعاب، معتقدند: ترور عبارت است از: هر نوع عملي كه به منظور اهداف غير انساني و در جهت فساد و متضمّن به خطر افكندن امنيت و ايجاد زمينه تعرّض و محدوديت در مورد حقوق مشروع بشري و موجب سلب آرامش گردد. (عباسعلى عميد زنجانى، فقه سياسى تهران، اميركبير، 1377، چ سوم، ج 3، ص 426)
تهديد و ارعاب به اين معنا ميتواند در قالبهاي متفاوتي نمود پيدا كند؛ از جمله در شكل توليد سلاحهاي مخوف هستهاي، ميكروبي، استراتژيهاي جنونآميزي همچون جنگ ستارگان، پيمانهاي نظامي، ايجاد رژيمهاي بيريشه و سركوبگر مانند رژيم غاصب اسرائيل كه نه تنها منطقه خاورميانه، بلكه سراسر جهان از فتنه و فساد آن درامان نيست و فاجعه «قانا» در لبنان، «دير ياسين»، «صبرا» و«شتيلا» درفلسطين جلوههاي بارزي از اقدامات تروريستي هستند و متأسفانه با سكوت و احيانا رضايت و بلكه حمايت دولتهاي غربي مدّعي مبارزه با تروريسم، جهان را تا حدّ يك جنگ تمام عياردر مقياس جنگ جهاني مورد تهديد قراردادهاند و با اشغال و تجاوز به حاكميت سرزميني عراق و افغانستان، به نام مبارزه با تروريستهايي مانند «القاعده» و «طالبان» وحزب «بعث» عراق، كه ساخته و پرداخته خودشان بودهاند، اقدامات جنايتكارانه و تروريستي انجام داده واز تمام منطقه خاورميانه، بلكه جهان و حتي ازمردمان خود نيز،آسايش و امنيت را سلب كردهاند.
ادامه دارد ...