جمعه ۳ تير ۱۳۹۰ - ۱۴:۵۶
کد مطلب : 66696

طاعون تروريسم (قسمت سوم و پاياني)

اسدالله افشار: اقسام تروريسم تروريسم در اقسام مختلفي به وقوع ميپيوندد كه به برخي آنها اشاره ميكنيم: 1- تروريسم جنايي: كه براي جلب منفعت مادي يا رواني صورت ميگيرد. 2- تروريسم ايدئولوژيك: نوعي تلاش براي تغيير قدرت سياسي حاكم ميباشد كه ميتواند متضمن انقلاب باشد يا خير. 3- تروريسم ملت گرا: در آن از منافع يك گروه قومي ياملي قطع نظر از ايدئولوژي سياسي آنها پشتيباني ميشود، كه اغلب با ايدئولوژيهاي غربي يا شرقي همسو ميشوند. 4- تروريسم دولتي: زمانيكه نظامهاي حاكم در روابط بينالملل خارج از تشريفات ديپلماتيك تثبيت شده خشونت را به كار ميبرند يا تهديد به استفاده از آن مينمايند. مثلا در دوران ريگان اين اصطلاح براي اعمال رفتار بر ضد اماكن ديپلماتيك آمريكا در تهران در سال1979بكار رفت. سوريه افغانستان، شيلي، آرژانتين، السالوادر، ليبي از جمله دولت هاي حامي تروريست در ليست آمريكايي هستند. 5- تروريسم انقلابي: اينها افرادي هستند كه تاكتيكهاي شبه پارتيزانيشان هم در كساني كه قدرت سياسي را دوست دارند وهم درپشتيبانهاي آنها ايجاد هراس ميكند وهدفشان براندازي دولت مردان موجود و جايگزيني رهبران سياسي هم نظر با تروريستها ميباشد. علل و عوامل گسترش تروريسم پس از پايان نظام دوقطبي و در دوران جديد، تروريسم به اشكال وانحاي مختلف ظهور پيدا كرده است. ازجمله مهمترين علل و دلايل گسترش و موفقيت تروريستها را ميتوان در چند مورد خلاصه كرد: 1- پديد آمدن كشورهاي جديد و بالنتيجه بروز مشکلات جديد در آنها به دليل مسائل اقتصادي، خلا قدرت مركزي دربرخي ازنقاط مرزي و رقابت بينالمللي براي سلطه براين كشورها. 2- نوآوريهاي فني كه موجب تسهيل اعمال تروريستي در سطح بينالمللي شده است (به ويژه استفاده از جنگ افزارهاي خودكار، موادمنفجره و تجهيزات كامپيوتري). 3- فقر اقتصادي و فرهنگي در بسياري از كشورها كه موجب ناتواني دولتها در سامان دادن به مسايل خانوادگي و اجتماعي شهروندان شده و جوانان را به سوي بي هدفي يا اهداف غيراصولي سوق ميدهد.4-رونق تجارت جنگ افزاركه عاملي براي دسترسي سهل وسريع تروريستها به آن شده است.5- تلاش آمريكا در دوران پس از جنگ سرد براي سلطه بي رقيب و هژمونيک بر جهان كه با واكنشهايي از سوی كشورهاي در حال توسعه و حتي متحدان آمريكا روبرو شده است. 6- نقش رسانهها در انتشار وسيع اخبار مربوط به عمليات تروريستي به ويژه پس از انقلاب رسانهاي كه از يكسو در ترويج افكار تروريستي مؤثر بوده و از سوي ديگر به حصول اهداف تروريستها مبني بر جلب نظر افكار عمومي اثر گذار بوده است. ايران و مسلمانان، قربانيان تروريسم: پديده تروريسم، موضوعي است که براي ما ايرانيان که از قربانيان آن هستيم، آشناست. آمريکاييها به مدت چهار دهه، سازمان تروريستي منافقين را زير چتر حمايت مالي، سياسي و تبليغي خود درآوردند و همه گونه امکانات در اختيارشان قرار دادند و از جنايات تروريستي آنان بر ضد مردم يا مسئولان نظام جمهوري اسلامي حمايت کردند. اين گروهک شيطان صفت با شيوه قهرآميز و ترورهاي فراوان، درصدد حذف فيزيکي عناصر کار آمد و طراحان نظام بر آمد تا با ايجاد خلأهاي جدي در ارکان حساس کشور، ضربهاي اساسي به جمهوي اسلامي ايران وارد آورد. ترور شهداي محراب، شهداي هفتم تير و شهداي هشتم شهريور، برخي از مهمترين اين ترورها به شمار ميآيد. جمهوري اسلامي ايران، خود همواره آماج حملات تروريستي آمريکاييان قرار گرفته و هرگز جزو تروريستها نبوده است. گر چه استکبار جهاني براي رسيدن به اهداف شوم خود، نام تروريست را بر ايران گذاشته، ولي اين اتهام از سوي دولت آمريکا، کار تازهاي نيست. انگشت اتهام آمريکا به سوي ايران و کشورهاي مخالف منافع خود، براي پرده پوشي بر چهره زشت و استکباري خودشان است. ملت ايران، هميشه در راستاي ايجاد صلح، دوستي و امنيت در جهان تلاش کرده و معتقد است آزادي، صلح و امنيت حق هر انساني است و بايد ريشه تروريسم را خشکاند. امروز تروريستهاي واقعي، عوام فريبي را پيشه خود ساختهاند و تلاش گستردهاي براي معکوس نشان دادن واقعيت به کار ميبرند. آمريکا و رژيم صهيونيستي، براي متهم کردن اسلام و مسلمانان به تروريسم، هميشه از اتهامات لفظي استفاده کرده و در عمل نيز اقدام به ترور کردهاند، ولي واقعيت اين است که مسلمانان خود بزرگ ترين قربانيان تروريسم هستند. كلام آخر: «تروريسم، يكي از پراستفادهترين واژگان در محاورات و نوشتارهاي معاصر است كه تكثر كاربرد آن حتي بر تبلورهاي اساسيترين نيازهاي بشر ديروز و امروز نظير صلح، امنيت نيز فزوني يافته و سبقت گرفته است. با اين حال، هنگامي كه با گذار ازكليات تروريسم و چالش زائي آن برحيات جمعي بشر و يا ابتناي ظهورآن بر چالشهاي زيست معاصر، تمايل به لايههاي زيرين اين مقوله نمودارميگردد،عدن تقارن انديشهها و رويكردها «بين» جوامع و «در» جوامع، بيش از پيش آشكار و عيان ميگردد. براستي تروريسم كه اين همه از آن ياد ميشود و شنيدارش احساسات بشري را جريحهدار ميسازد و رعب و هراس را در اذهان به دنبال ميآورد، چه پديداري است كه هم خود آن و هم آثارش، هم آنچه «له» و آنچه «عليه» آن استعمال ميشود، نظم موجود را به ويرانگري تهديد يا منتج مينمايد». امروز، هم تروريسم، و هم دشمن ادعايی آن که با توسل و به بهانه مبارزه با تروريسم و با خشونت هر چه تمامتر بنياد مناسبات و نظام ناعادلانه جهانی سازی خود را بر جهان تحميل میکند، به بزرگترين معضلات حيات بشر تبديل شدهاند. و لذا بر روشنفکران و آگاهان جهان است تا از طريق اعلاميههای جمعی و يا فراخوان برای تشکيل کنگرههای عمومی، شبيه به آنچه در اجلاس آتي برگزارو تشکيل خواهد شد، و با تعاريفی مشخص، مفهوم تروريسم و جنگ آزادی بخش ملی را روشن نمايند. تا ديگر سازمانهای تبه کاری همچون القاعده و... نتوانند مدعی استقلال طلبی و عدالت خواهی شوند و تا آمريکا ديگر نتواند به اشغالگری و جنگ بیپايان خود، نام نبرد آزادی بخش و "عدالت بیپايان" اعطا کند. بنابراين در حال حاضر با دو گروه از تروريستها روبه رو هستيم، تروريستهايي كه به تنهايي عمل ميكنند و ديگري تروريسم دولتي كه برخي دولتها به دليل بالا بودن هزينه جنگ آن را ترجيح ميدهند. با پايان قرن بيستم تروريسم جانشين جنگهاي بزرگ قرنهاي گذشته شده است. در حال حاضر بايد انگيزهها، رهيافتها و اهداف گروههاي تروريستي را بررسي و به تفاوتهايشان با يكديگر توجه كرد. تحولات جديد دربردارنده تعاريف جديد است. تنها يك عمليات موفقيت آميز كافي است تا خسارات و قربانيان زيادي برجا گذارد. منابع در دفتر روزنامه موجود است
https://siasatrooz.ir/vdcceeqe.2bqeo8laa2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی