هر چقدر با خودمان کلنجار رفتیم دیدیم نه نمیشود، باید برایشان یک سازی بنوازیم شاید آوازش از دور خوش باشد!
صبح که به سر کار رسیدیم و کامپیوتر مبارک را، همان رایانه را روشن کردیم، کار هر روزمان است دیگر، میجوریم تا سوژهای و بهانهای برای نوشتن چند سطر حرف و حدیث؛ چشمتان روز بد نبیند، چشممان به چند قطعه صور قبیحه افتاد! که نخست دستانمان را گذاشتیم بر روی چشممان اما از لای انگشتان شروع کردیم به دید زدن عکسهای ناجور!
یک قطعه عکس هم نبود که، پشت سر هم گرفته بودند و آن را منتشر تا مردم هم ببینند و فیض ببرند، از دست این عکاسان خلف! کلمه فیض را نوشتم به یاد این شعر حافظ علیهالرحمه افتادم که «فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد»
فیالحال این بیت زیبای حافظ شیرین سخن به چه خاطر به یادمان آمد و آن را نوشتیم، خدا عالم است! اما نه! صبر کنید به گمانم که بیارتباط با بیت اول شعر نباشد، آخر مجبور شدیم سری به کل غزل لسانالغیب بزنیم و چقدر هم آسان کرده این علامه گوگل! این رب و کمپوتهای آسان باز شو را که دیدهاید، به همان اندازه آسان!
اما آن بیت که حضرت حافظ فرموده: سالها دل طلب جامجم از ما میکرد/ وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
حافظ آن بیگانه را خوب آمده است، اما شما گمان مبرید که جامجم خودمان را طلب کرده است ها!
همین را میگفتم، خودتان قبول زحمت فرموده مغز مبارک را به کار انداخته و ربطش را پیدا کنید، کار سختی نیست از آن مغز کمی کار بکشید، بلایی سرش نمیآید!
این همه نوشتیم یادمان رفت سوژه را! ای بابا حتماً الان با خودتان میگویید این چه آدم خنگی است که هنوز چند سطری ننوشته قافیه را از یاد برده، اما آن صور قبیحه را مگر میشود فراموش کرد؟!
اصلاً همه مردم ایران بیایند یک کاری کنند، یک قطعه از آن صور ناجور را «آگراندیسمان» کنند و به دیوار خانههایشان بکوبند محکم! جایی که همگان بتوانند هر روز صبح که از خواب ناز بیدار شدند، چشمشان به جمال آن صور روشن شود!
آی مردم شما دیگر ما را فحش کاریمان نکنید، اصلاً چرا عصبانی میشوید، عکسهایش را که خودمان هم منتشر کردیم. همینهاست که میبینید.
چند تن از نمایندگان فخیمه پارلمان، از خود رفتاری را در کردند که همگان را خوش آمد!
عکسها گویا است، شاید هم نیازی به این همه رودهدرازی ما هم نداشت و وقت شما مخاطب کمحوصله و بیصبر را هم نمیگرفت.
ای موگرینی ندیدهها! ای بیتابهای خارجی ندیده! والا ما هم نمیدانستیم که نمایندگان شخیص پارلمانمان تا این اندازه از خود بیخود شدن بلدند برای انداختن عکس یادگاری؟ یا للعجب!
وای بر ما! اصلاً به این فکر کرده اید که علیا مخدره سرکار خانم فدریکا موگرینی که از دیار ایتالیا به ایران آمده، با خود چه میاندیشد؟!
اصلاً به ما چه که به چه میاندیشد! به هر چه میاندیشد، به اندیشه ما که نمیاندیشد؟ اصلاً خودمان به چه میاندیشیم؟! عزت زیاد، زیاده عرضی نیست. از اتاق سردبیر فریادی به گوش میرسد نعرهوار که بس است دیگر تمامش کن ببینم چه خزعبلاتی نوشتهای؟
اینا را هم یواشکی دوباره میگویم برایتان، عکس، قاب دیوار و صبح زیبا را یادتان نرود.
میخواستیم بیشتر بنویسیم، این سردبیرمان نگذاشت دیگر، دلمان پر بود از اینها، دلمان را صابون زده بودیم که یک کیسهای به تن اینها بکشیم تا اینقدر شأن موگرینی را پایین نیاورند!!!
این را هم بنویسم و زود بروم، به موگرینی چه بگوییم آخر که وزیر زن نداریم؟!(اتاق خبر ۲۴)