مرحوم رفسنجانی در سالهای اخیر به خاطر برجام از خیلی چیزها مایه گذاشت. یکی از مهمترین سرمایههای ملی که قربانی برجام شد، دفاعمقدس بود. روایتِ «پذیرش قطعنامه» که توسط امام، «جامِ زهر» لقب گرفته بود با خاطرهای از هاشمی که امام مدتی بعد از قطعنامه به من گفتند جام زهر برآیم شیرین شده، کاملا وارونه شد. تعارفکنندگان جامِزهر که در دودهه گذشته سعی میکردند این مسائل را کمتر بازگو کنند، جرات یافتند و آن را «افتخار» معرفی کردند. هاشمی هم در دوران مذاکرات هستهای دولت روحانی با تشبیه برجام به «قطعنامه۵۹۸»، آن را جامزهری معرفی میکرد که نوشیدنش تلخ ولی نتیجهاش شیرین است. اینکه چه کسی هم باید آن را بنوشد، مشخص است.
اما این همهی ماجرا نبود. هاشمی درپیِ انتقامگیری از مخالفان دهه شصتش هم بود. هاشمی از سال ۶۲ که فرمانده جنگ شد تا سال ۶۷، بزرگترین مخالفش پس از امام، سپاه و نیروهای نظامی بودند. هاشمی معتقد بود باید یک پیروزی کلیدی مثل فتح بصره را به دست آورد و پای میز مذاکره با صدام نشست. در مقابل، امام و نظامیان معتقد بودند باید کشور را برای دفاع در برابر تجاوز صدام بسیج کرد و شرافتمندانه جنگید و دفاع کرد.
شخص هاشمی و جریان سیاسی - رسانهای حامی او، در سالهای اخیر برای انتقام از مخالفان دهه شصت به همان راهی رفتند که نهضتآزادی رفت: زیرسوال بردن ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر. هاشمی و همفکرانش با مستند کردن تحلیلهای غلط به خاطرات ناقص و گزینشی از جنگ، مفهوم «دفاعمقدس» با بازیگری «مردم» را به «جنگطلبیِ لجبازانه» با بازیگری «نظامیان» تحریف و تبدیل کردند. گویی که موافقان ادامه جنگ، چشمبسته و از سر لجبازی بر نظر خود اصرار داشتهاند و این هاشمی و برخی همفکرانش بودهاند که با دید جامع خود با درنظر گرفتن صلاحِ مملکت و دغدغه جان جوانان ایران میخواستهاند «جنگ» و نه «دفاع» را پایان دهند.
با این مقدمات؛ روز یکشنبه همایشی درباره نقش آقای هاشمی در هشتسال دفاعمقدس برگزار شد که حرفهای اغلب سخنرانانش، تثبیت دوقطبی غلط «هاشمیصلحطلب» در برابر «لجبازانه جنگطلب» بود.
آقای ظریف که از قبل انقلاب تا پس از اتمام جنگ در آمریکا بوده به عنوان اولین سخنران گفته است: بنده يك درس از رفتار آيتالله هاشمی در قبال جنگ آموختم. شجاعت همواره به معناي تندروی نيست و شجاعت به معنای آيندهنگری است و میتواند به معناي ترجيح منافع ملي به جاي منافع شخصي باشد.
فاطمه هاشمی دختر ایشان گفته است: همواره میگفتند علاقهای به ادامه جنگ ندارند. همچنین معتقد به پایان جنگ و صلح بودند. ایشان فردی بودند كه از جنگ و خشونت بیزار بود. با تمام این حرفها، پس از آغاز جنگ خانواده خود را به صحنه آوردند و خانواده ایشان یا از مجروحین جنگی ملاقات میكردند یا وارد جبهه میشدند.
غلامعلی رجایی گفت: آیتالله هاشمی نقل میکردند که یکبار آیتالله خامنهای به من گفتند شما قهرمان جنگ میشوید و از فرماندهی جنگ سربلند بیرون میآیید. من گفتم نمیخواهم فرمانده جنگ باشم میخواهم فرمانده صلح باشم.
کسانی که این حرفها را میشنوند و نگاه امام درباره جنگ را دیده و شنیده و میدانند، با شنیدن این حرفها چه تصوری خواهند کرد؟ امام را در کدام سو جای خواهند داد؟ اگر هاشمی را به قول آقای ظریف شجاعِ آیندهنگر بدانیم، آیا امام که مخالف نگاه او درباره جنگ بوده در جمع آنهایی که شجاعت را با تندروی اشتباه گرفتهاند جای نمیگیرد؟ اگر به قول خانم فاطمه هاشمی، پدرشان از جنگ و خشونت بیزار بودهاند تکلیف امامی که موافق جنگ با صدام است چه میشود؟ اگر هاشمی را فرمانده صلح بدانیم چه کسی غیر از امام راحل فرماندهی جنگ است؟ آن هم جنگی که با این نگاه آقایان و خانمها، بویی از حق و باطل ندارد و تداومش اشتباه و لجاجت است؟
یاسر هاشمی یک هفته قبل از همایش مذکور: امیدوارم تاریخ دفاعمقدس از دستکاریهای جناحی و باندی محفوظ بماند.
فرج الهی - جهاننیوز