یکم: ۷ آبان
میدانیم که از پارسال ۷ آبان به نام «روز کوروش» برجسته شده و سال قبل تجمعی همراه با شعارهای سیاسی در پاسارگاد مقبره منسوب به کوروش برگزار شد. در این تجمع اندکی با شعار سلطنتطلبانه و جمع کثیری با انگیزه تکریم هویت باستانی ایران حضور داشتند که با مدیریت شعارها، از سوی جمع اندک، این پدیده به ظاهر هویتی - تمدنی به پدیدهای با رنگ بارز سیاسی و حتی اپوزسیونی خود را نمایان ساخت.
امسال نیز در آستانه ۷ آبان، فضای مجازی و رسانه ای، توجهها را به پاسارگاد معطوف کرده و بیم بروز چهرهای سیاسی و اپوزسیونی و مخالف نظام از اجتماع احتمالی میرود.
دوم: واکاوی
این بیم اندیشمندان و صاحبنظران حوزههای مختلف از جمله تاریخ و تمدن ایران را بر آن داشته تا به واکاوی مباحثی چون واقعیت تاریخی کوروش، نسبت ایران باستان و اسلام و اثربخشی صورت مساله کوروش بر جامعه ایرانی بپردازند.
در میان متدینین جامعه نیز سه رویکرد مشخص در قبال کوروش رخ داده است، که قابل توجه است:
الف: تخاصم با کوروش
در این رویکرد، برخی متدینان، به علم بر اینکه برافراشتن پرچم کوروش به منزله ستیزه جوئی با اسلام است، کوشش میشود، در مقابل به منکوب کردن کوروش توجه شود. رویکردی که با شدت یافتن آن، شکاف فرهنگی - اجتماعی بر محور هویت ایرانی - اسلامی را به ارمغان خواهد آورد و نتیجه چنان خواهد شد، که ملکه پیر و منادی سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن؛ از آب گلآلود، ماهی بگیرد!
ب: بیاعتنایی
در این رویکرد برخی متدینان اصرار دارند که هرچه به این موضوع کمتر اعتنا کنیم، اصرار بر برجستهسازی آن ناکام میماند. این رویکرد با شعار زباله را هم نزنیم تا بوی تعفن آن برانگیخته نشود، میکوشند سراغ هیچ پدیده مشابهی نروند زیرا از قوت کار رسانهای بیخبر هستند.
نمیدانند رسانه و به ویژه فضای مجازی، آنقدر این موضوع را برجسته خواهد کرد که مانند هر موضوع مشابهی آب را بالاخره گل آلود و مزبله را آنقدر متعفن میکند که پارسایان نیز ناگزیر تر دامن شوند! مگر با بیاعتنایی بر ترویج ادبیات فمنیستی و مروجان بیحجابی و فساد و فحشا، آب گلآلود نشد!
ج: اسقبال
برخی متدینان بر این باورند که اساسا چه ایرادی دارد که از کوروش استقبال کنیم؟! آنها با احتمالی که علامه امینی در المیزان مطرح کرده و ذوالقرنین را مثلا کوروش توصیف کرده، میگویند خوب کوروش را هم مثل سلیمان نبی(ع) یک پادشاه عادل توصیف کنیم و او را تکریم کنیم. البته نمیدانند اگر مدیریت این تکریم، آن دست بیگانه باشد، کوروش را جای همه انبیا و حتی حضرت ختمی مرتبت(س) میگذارد و از آن بتی میسازد که به جای اسلام باید به ستایش آن پرداخت و به جای کعبه باید به طواف مقبره پاسارگاد رفت!
سوم: فراتر بنگریم
باید به این پدیده از چند منظر نگریست و تنها آن را به یک موضوع تاریخی و هویتی-تمدنی تنزل نداد. البته نام کوروش و اجتماع پاسارگاد ممکن است ذهن ما را به سمت تحلیل "هویتی - تمدنی" ببرد. آن دستی که پاسارگاد را جای مکه میخواهد بنشاند میداند که از عناصر تاریخی و هویتی چگونه بهره ببرد که احتمال توفیق بیابد.
به نظرم اما این مساله ذاتا یک پدیده "ناسیونالیستی" و "هویتی - تمدنی" نیست. این یک پدیده "رسانهای" و حاصل "انگارسازی" و البته با پشتیبانی نهادهای امنیتی و شبهامنیتی بیگانه است.
من در اینجا در مقام تخطئه کوروش و باستانگرایی نیستم. چنانکه برخی متدینین به این وادی افتادهاند . البته به لطف خداوند مطالعات بنده در باب اساطیر و تاریخ ایران باستان این قدر هست که برای خودم نظر صائبی داشته باشم. البته درباره کوروش هم نظری دارم که اینجا مجال طرح آن نیست و ما را از فرانگری تنزل میدهد.
من معتقدم نباید در مقام دفاع از این پدیده و مثلا تکریم کوروش هم بود. زیرا اگر فرض خود را درست بدانم و حامی بنیادین این پدیده را نهادهای امنیتی بیگانه ببینم؛ نباید فربه شدن این پدیده را تجویز کنم زیرا اعطای چنین مجوزی یعنی افتادن در بازی آنها.
چهارم: پاسخی در خور
اما برای تحلیل بهتر پدیده میتوان به موارد مشابه آن توجه کرد. اگر یادتان باشد از قبل تا اوایل دهه ۱۳۸۰ طی چند سال متوالی مشابه این پدیده در کلیبر و در قلعه بابک رخ میداد. اصرار بر تکریم بابک، برخی جوانان را بر آن داشت تا از هویت ترکی - باستانی در مقابل هویت اسلامی - ایرانی سوق یابند.
وقتی یک صورت مساله امنیتی - رسانهای است باید پاسخ به آن نیز از همین منظر باشد و البته برای کسانی از بدنه عادی جامعه که از منظر هویتی شیفته ایران باستان و کوروش شدهاند باید با دیده احترام نگریست و آنها را با دقت نظر از صفوف حامیان این پدیده امنیتی جدا کرد تا در گروگان این نهادها به سوی ستیزهجویی علیه نظام اسلامی کشانده نشوند.
نمی توان صورت مساله ریاضی را با انشاء و تاریخ پاسخ داد. وقتی یک پدیده امنیتی - رسانهای است و شما به جای تدبیری از جنس امنیتی - رسانهای به آن پاسخی تاریخی، هویتی، انشایی میدهید؛ رفوزه خواهید شد و باز ملکه استعمار پیر، بر مساله حکومت خواهد کرد. چنین مباد!
نویسنده: دکتر محمد مهدی شیر محمدی