واقعاً عیسی کلانتری چگونه در یگانه دولتی که خود را محیطزیستی میخواند، توانست به پردیسان راه یابد؟! مقامی که نه فقط به مواد ۱۲۰، ۱۲۱، ۱۲۲، ۱۲۳ و ۱۲۷ از منشور حقوق شهروندی بیاعتنا نشان داده بلکه آشکارا عملکرد و سخنانش با بندهای ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۷، ۸، ۱۲، ۱۴ و ۱۵ از سیاستهای کلی محیطزیست ابلاغی مقام معظم رهبری زاویه دارد.
مردی که میگوید: اشکالی ندارد اگر چند درخت در هیرکانی به بهانه احداث سد قطع شود؛ به جایش چند درخت دیگر میکاریم! مانعی ندارد اگر بخشی از یک زیستگاه حساس در قلمرو مناطق چهارگانه را واگذار کنیم؛ در عوض جای دیگر، زمینِ معوض میگیریم! طرح انتقال آب خزر به سمنان؛ زاب به ارومیه؛ ارس به مرند؛ کارون به کرمان و... را اجرا میکنیم! آشوراده، یوزپلنگ، گرگ، زیستمحوری، طرح تنفس، مدرسه طبیعت و NGO دیگر چیست؟ روبناها را فراموش کنید؛ فقط مسایل زیربنایی مثل آب، تیلاپیا و GMO!
راست آن است در طول حدود ۱۰۰ روزی که از آمدنِ عیسی کلانتری به پردیسان میگذرد، شاهد رخدادهای شگفتآور، تاسفبار و ناامیدکنندهای بودیم که سبب شده برخی از رکوردها در تاریخ حیات شکلگیری سازمان حفاظت محیطزیست از ۱۲ بهمن ۱۳۵۰ تاکنون شکسته شود.
پاسخ مثبت به نامه وزیر نفت در ماجرای پتروشیمیهای مازندران و موافقت با طرح انتقال آب ونک رفسنجان از جمله تازهترینِ این رخدادهای نامیمون است؛ رخدادهایی که سبب شده تا دهمین رئیس سازمان حفاظت محیطزیست ضمن کسب عنوان نامحبوبترین رئیس، برخوردار از کلکسیونی از اولینها هم شود!
جالب آنکه وی تنها رئیسی است که نزدیکترین تحصیلات ممکن به حوزه محیطزیست را داشته و پیش از قبول این مسئولیت به مدت ۱۲ سال در مسندهایی نسبتاً مرتبط یعنی وزارت کشاورزی و ستاد احیای دریاچه ارومیه حضور داشته است؛ ویژگی مثبتی که امید فراوانی در دل دوستداران محیطزیست آفرید؛ اما عملاً نشان داد که تخصصِ وی از نبراسکا و آیوا نه تنها در خدمت به طبیعت ایران نیست بلکه آمده تا گزیدهتر و موثرتر طبیعت را بخراشد!
وی تا این لحظه تنها رئیس سازمان محیطزیست است که گفته: موضوع حفاظت از یوزپلنگ یک موضوع جزیی است و اصولاً کار یوزپلنگ تمام است و کاری برای جلوگیری از انقراض آن نمیتوان کرد!
وی نخستین رئیسی در سازمان حفاظت محیطزیست است که نه تنها آشکارا از محصولات دستکاری شده ژنتیکی تراریخته حمایت کرده بلکه مخالفانِ باورهایش را مشتی آدم احساساتی، نادان یا سیاسی خطاب کرده است.
او اولین رئیسی است که بعد از حدود ۱۰۰ روز از حضورش در پردیسان، همچنان حاضر به ملاقات و گفتوگو با نمایندگان تشکلهای مردمنهاد محیطزیستی نیست؛ رفتاری که با بند نخست از سیاستهای کلی ۱۵ مادهای مقام معظم رهبری در حوزه محیطزیست زاویهای جدی دارد.
او اولین و شاید تنها رئیس محیطزیست در بین ۲۳۷ کشور موجود در کره زمین باشد که اعتراف میکند: به ۹۵ درصد حوزه محیطزیست اشراف ندارد و در عین حال با صراحت، دقت نظر و حساسیت در بررسی طرحهای توسعه برای تعیین درجه انطباقشان با موازین محیطزیستی را وقت تلف کردن ارزیابی کرده و میگوید: "کشور نباید معطل محیطزیست بماند!"
او تنها رئیسی است که میگوید: سازمان حفاظت محیطزیست جایی برای آنهایی که به توسعه پایدار اعتقادی ندارند، نیست و بنابراین، از آنجا که خودش اعتراف میکند به ۹۵ درصد مسایل محیطزیستی اشراف ندارد، یعنی: میپذیرد که اشتباهی به پردیسان آمده!
او یگانه رئیسی است که بدون هیچ ملاحظهای، پرداختن به موضوع مدارس طبیعت، تغییر از خودرومحوری به زیستمحوری در مبلمان شهری و ارتقای سرمایه اجتماعی را مسایلی روبنایی معرفی میکند که پرداختن به آنها دردی از بحرانهای محیطزیستی کشور نمیکاهد!
او یگانه رئیس سازمان حفاظت محیطزیست است که پارک طبیعت پردیسان را مثل آب خوردن واگذار کرد با این بهانه که سازمان پول ندارد! و هرگز متوجه نشد که سازمانی که توانایی مدیریت نزدیکترین قلمرو به ستادش را ندارد، چگونه میخواهد میانجنگل، بهرام گور، باغ شادی، سبزکوه، گاندو، اشترانکوه و ... را حراست کند و آیا چنین رویکردی، سناریوی انحلال سازمان حفاظت محیطزیست را کلید نمیزند؟
محمد درویش - مدیرکل سابق دفتر آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان محیطزیست - تسنیم