مردم به اندازه کافی مشکل دارند و بسیاری با درک مشکلات کشور صبورانه و با مناعت طبع روزگار میگذرانند. در چنین شرایطی چرا باید مسئولین ما نمک به زخم مردم بپاشند و داغ روی داغ بگذارند.
بخشی از این اتفاق به ناکارآمدی نظام تصمیم گیری در کشور باز میگردد.چند نمونه اخیر که به آنها اشاره میکنم، توانست روح و روان مردم را بار دیگر بیازارد.
۱- چرا آقای روحانی با این جمله که «در دو هفته آینده قرار است گشایشی از لحاظ اقتصادی در کشور بوجود بیاید» به بیان خبری پرداخت که هیچ یک از ابعاد آن روشن نبوده و ذهنها را به سمت و سوهای متفاوتی هدایت کرد و کار را به جایی رساند که مشاور آقای روحانی از مردم خواست «قبل از هر تصمیم اقتصادی شخصی، یک هفته صبر کنید». امروز نه از گشایش خبری است نه از هماهنگی قوا در این موضوع. با این روشهای غلط و اطلاع رسانی نادرست نه تنها کام مردم شیرین نمیشود که تلختر هم میشود.
۲- برای برگزاری کنکوری که همه در دو نکته اجماع دارند۱- اصل برگزاری ۲- برگزاری با رعایت ضوابط بهداشتی و حفظ سلامت شرکت کنندگان در آزمون. آیا تصمیم گیری در این موضوع این قدر سخت است که باید با ذهن و فکر صدها هزار جوان بازی کرد. امروز می گویند برگزار نمیشود. فردا می گویند میشود. و حتی برخی دو قطبی از آن میسازند که گویی اگر موافق برگزاری کنکور بودی یعنی بی توجه به سلامت فرزندان این مملکت هستی و اگر مخالف بودی میشوی بی اعتنا به سرنوشت و آینده جوانان و نظام آموزش عالی کشور.
آیا واقعاً امکان نداشت برای ۱۲ ساعت تمام مسئولان تصمیم گیر در این موضوع اعم از آموزش عالی، بهداشت و درمان، امنیتی و ... را در قرنطینه قرار بدهیم و از آنها بخواهیم در این مدت زمان، ضمن بحث و جدل پیرامون موضوع جمع بندی خود را با امضاء صورتجلسه ای مورد اتفاق اعلام و همان مبنای عمل باشد؟
۳-دولت چند ماه قبل تصمیم به عرضه سهام برخی شرکتهای خود در بورس گرفت و اولین آن تحت عنوان دارایکم-ETF در بورس عرضه شد و در مدت زمان کوتاهی با رشد خوبی مواجه شد و بلافاصله مسئولان از واگذاری دارا دوم و سوم در مرداد و شهریور خبر دادند. معاون وزیر اقتصاد و رئیس سازمان خصوصی سازی از جمله مقامات بودند.
در حالی که مردم خود را برای دارا دوم آماده میکردند روز یکشنبه گذشته به یکباره اعلام شد که بدلیل مخالفت وزارت نفت این سهام به مردم عرضه نمیشود. همین خبر کافی بود تا بورس را قرمز کند. توجه به این نکته لازم است که یک سهم هرگز نمیتواند بازار بورس را چنین تحت تأثیر قرار داده و شاخص را منفی کند. اما تفاوت این سهم با سایر عرضهها در بورس در این است که دارا یکم و صندوق ETF نماد مشارکت و حضور دولت در بازار بورس است و عقب نشینی از عرضه وعده داده شده میتواند این پیام منفی را به بازار بدهد که دولت برخلاف شعارها و وعدهها در حال خروج از بازار است.
این موضوعی است که توانست بازار را به سمت فروش هیجانی سوق دهد. اما این پایان ماجرا نیست و در این موضوع هم شاهد ناکارآمدی نظام هماهنگی و تصمیم گیری در دولت هستیم. دو وزیر اقتصاد و نفت با هم هماهنگ نیستند. یکی موافق و یکی مخالف است. وعده را چند ماه پیش آنکه موافق است داده بی آنکه به تفاهمی اصولی با وزیر دیگر(نفت) برسد و وقتی واکنش بازار سرمایه را میبینند و دل نگرانی مردم را بیشتر کردهاند به فکرشان می رسد که با هم بنشینند و موضوع را حل کنند. همان کاری که باید قبلاً در اتاقهای در بسته انجام میدادند و نتیجه آنکه وزیر اقتصاد پس از آشفته شدن بازار و ذهن سهامداران اعلام میکند با صحبتهایی که روز(یکشنبه) با آقای زنگنه داشتم مقرر شد تا در اولین چهارشنبه شهریور این سهام به مردم عرضه شود.
به همین راحتی و بی توجه به تصمیمات قبلی و آثار تبعات سخنان نسنجیده تصمیم جدیدی اتخاذ میشود. متاسفانه این نظام تصمیم گیری معیوب در بسیاری از دستگاه ها وجود دارد. البته باید بخش عمده این هماهنگی در دولت و توسط رئیس جمهور صورت گیرد که ظاهراً فرصت چنین کارهایی وجود ندارد!.
نویسنده: بیژن مقدم