اگر امروز به شما بگویند که تربیت با سیاست در تعامل است تعجب میکنید! شاید کمی هم این مطلب را به سُخره بگیرید و بگویید در روزگاری که سیاست، دستمایۀ بازی سیاستورزان شده است این حرفها کمی طنزآمیز است. تاحدودی هم حق دارید؛ اما این همه حقیقت نیست و این یادداشت که در چند شماره تقدیم شما میشود بهدنبال این خواهد بود تا در هیاهوی سیاستورزیهای دنیای جدید، مقولهای نوظهور در علوم انسانی به نام «تربیت سیاسی» را با مخاطبان به بحث بگذارد.
تربيت سياسي (Political education) يكي از مهمترين گرايشهای تربيتي عصر جديد است و حكومتها در ايفاي اين نقش، سهمي قابل توجه را براي خود رقم زدهاند كه بدون حضور آنها زندگي شهروندان (Citizens) عملاً به مخاطره ميافتد. مردم براي تأمين پیشنیازها و ضروریاتی كه نقشي اساسي در كيفيت زندگي آنها خواهد داشت، به حكومتها بيش از پيش وابستهاند. حكومتهاي جمهوري (Republic) و مردمسالار نيز براي ثبات و دوام خود، ناگزير از جلب رضايت عموم مردم هستند. اين تناسب طرفيني در جلب رضايت، قراري را ميان حكومت و شهروندان ايجاد كرده است كه آن را فرايند تربيت سياسي مینامیم.
تربيت سياسي قراردادي دوطرفه است كه بر اساس آن، شهروندان علاوه بر شأن خدماتگيرنده از حكومت، ناظر و امين حاكم نيز محسوب ميشوند. حاكمان نيز در قبال انجام وظايف، حمايت و پشتيباني عمومي مردم را برای تثبيت حاكميت خود مطالبه میکنند. اين فرايند، نياز به نهادينهسازي نگرشها، دانشها و ارزشهای سیاسی و اجتماعی و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر خواهد داشت، كه در پرتو تعامل سازنده حكومت با مردم رقم خواهد خورد.
مروری بر نظر امام خمینی(ره) در خصوص سیاست
در عصر اخیر با طرح نظريه ولايت فقيه توسط امامخميني(ره)، جهان شاهد ظهور افقهای جدیدی در حکمرانی دینی شده است. این نظریه، ايجاد حاكميت و نظم نويني در جهان را دنبال میکند. نوع ادارۀ حكومتی که در نظریۀ ولایتفقیه مطرح میشود، حكومت مردمسالاري با قيد ديني است، بنابراین تربيت سياسي یا همان عامل تثبیت حکومت و رضایت طرفيني شهروندان و حاكميت در اين نوع از حکومت، بهطور خاص موضوعيت پیدا میکند. برای کشف اعتبار نظریۀ تربیت سیاسی در افق حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران بهصورت موجز به تفاوت نگاه امام خمینی(ره) بهعنوان معمار انقلاب اسلامی با برخی از اندیشمندان غربی در مقولۀ سیاست اشاره میکنیم.
متفکران غربی سیاست را به منزلۀ کوششی برای کسب قدرت و هنر استفاده از امکانات میدانند و چون همه انسانها نمیتوانند به تمام اهداف خود برسند، سیاست را به صورت ابزاری که میتواند قدرت و امکانات را متناسب سازد، معرفی کردهاند. معنای سیاست در نگرش مغرب زمین، عاری از وجوه توحیدی و جهتگیری الهی و فاقد استعداد لازم برای استقبال از بنیان معرفتی و الهی تربیت در درون ساختار معناشناختی خود است.
در مقابل، امام خمینی(ره) بهعنوان مبدع عمیقترین نظریۀ حکمرانی در طول تاریخ تشیع، سیاست را با توجه به ساحت معرفتی و اخلاقی آن به سه دسته متفاوت تقسیم میکنند؛ در نگاه ایشان سیاست در سه قالب سیاست شیطانی، سیاست حیوانی و سیاست الهی ظاهر میشود و نگرشي را که مورد تأیید اسلام میدانند و در عمل نیز به آن تأسی میکنند ، نوع سوم سیاست یا همان سیاست الهی است. در نگرش امام خمینی(ره) تنها این نوع از سیاست است که طریق شکوفایی استعدادهای فطری و عقلانی انسان را هموار میسازد.
به عبارتی، سیاست به معنای حقیقی در منظر امام(ره)، مدیریت، توجه و نظم دهی به زندگی انسانها در مسیر حیات معقول است که نیازمند قرارگرفتن در مدار تربیت صحیح میباشد که ما از آن به تربیت سیاسی تعبیر میکنیم.
تربيت سياسي (Political education) يكي از مهمترين گرايشهای تربيتي عصر جديد است و حكومتها در ايفاي اين نقش، سهمي قابل توجه را براي خود رقم زدهاند كه بدون حضور آنها زندگي شهروندان (Citizens) عملاً به مخاطره ميافتد. مردم براي تأمين پیشنیازها و ضروریاتی كه نقشي اساسي در كيفيت زندگي آنها خواهد داشت، به حكومتها بيش از پيش وابستهاند. حكومتهاي جمهوري (Republic) و مردمسالار نيز براي ثبات و دوام خود، ناگزير از جلب رضايت عموم مردم هستند. اين تناسب طرفيني در جلب رضايت، قراري را ميان حكومت و شهروندان ايجاد كرده است كه آن را فرايند تربيت سياسي مینامیم.
تربيت سياسي قراردادي دوطرفه است كه بر اساس آن، شهروندان علاوه بر شأن خدماتگيرنده از حكومت، ناظر و امين حاكم نيز محسوب ميشوند. حاكمان نيز در قبال انجام وظايف، حمايت و پشتيباني عمومي مردم را برای تثبيت حاكميت خود مطالبه میکنند. اين فرايند، نياز به نهادينهسازي نگرشها، دانشها و ارزشهای سیاسی و اجتماعی و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر خواهد داشت، كه در پرتو تعامل سازنده حكومت با مردم رقم خواهد خورد.
مروری بر نظر امام خمینی(ره) در خصوص سیاست
در عصر اخیر با طرح نظريه ولايت فقيه توسط امامخميني(ره)، جهان شاهد ظهور افقهای جدیدی در حکمرانی دینی شده است. این نظریه، ايجاد حاكميت و نظم نويني در جهان را دنبال میکند. نوع ادارۀ حكومتی که در نظریۀ ولایتفقیه مطرح میشود، حكومت مردمسالاري با قيد ديني است، بنابراین تربيت سياسي یا همان عامل تثبیت حکومت و رضایت طرفيني شهروندان و حاكميت در اين نوع از حکومت، بهطور خاص موضوعيت پیدا میکند. برای کشف اعتبار نظریۀ تربیت سیاسی در افق حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران بهصورت موجز به تفاوت نگاه امام خمینی(ره) بهعنوان معمار انقلاب اسلامی با برخی از اندیشمندان غربی در مقولۀ سیاست اشاره میکنیم.
متفکران غربی سیاست را به منزلۀ کوششی برای کسب قدرت و هنر استفاده از امکانات میدانند و چون همه انسانها نمیتوانند به تمام اهداف خود برسند، سیاست را به صورت ابزاری که میتواند قدرت و امکانات را متناسب سازد، معرفی کردهاند. معنای سیاست در نگرش مغرب زمین، عاری از وجوه توحیدی و جهتگیری الهی و فاقد استعداد لازم برای استقبال از بنیان معرفتی و الهی تربیت در درون ساختار معناشناختی خود است.
در مقابل، امام خمینی(ره) بهعنوان مبدع عمیقترین نظریۀ حکمرانی در طول تاریخ تشیع، سیاست را با توجه به ساحت معرفتی و اخلاقی آن به سه دسته متفاوت تقسیم میکنند؛ در نگاه ایشان سیاست در سه قالب سیاست شیطانی، سیاست حیوانی و سیاست الهی ظاهر میشود و نگرشي را که مورد تأیید اسلام میدانند و در عمل نیز به آن تأسی میکنند ، نوع سوم سیاست یا همان سیاست الهی است. در نگرش امام خمینی(ره) تنها این نوع از سیاست است که طریق شکوفایی استعدادهای فطری و عقلانی انسان را هموار میسازد.
به عبارتی، سیاست به معنای حقیقی در منظر امام(ره)، مدیریت، توجه و نظم دهی به زندگی انسانها در مسیر حیات معقول است که نیازمند قرارگرفتن در مدار تربیت صحیح میباشد که ما از آن به تربیت سیاسی تعبیر میکنیم.
محمدرضا فارسیان - دکتری فقه و حقوق و مدرس دانشگاه