در قحطی تولیدات قابل قبول در تلویزیونِ ، به اصرار برخی رفقا مجاب به دیدنِ سریال «آقای قاضی» شدم. سریالی که هر شب و از شبکه دوم سیما در حال پخش است و نزدیک به سی قسمت از آن به روی آنتن رفته است.
در نگاه اول به دلیل خالی بودنِ قاب از چهرههای سرشناس و یا بهاصطلاح سلبریتیهای نامآشنا، دیدنِ آقای قاضی حس غریبی دارد ولی برای فیلم دوستانی از قبیل بنده که از دیدن تولیدات سینمایی اوگاندا هم لذت میبرم و در پی اکتشاف در بطن تولیداتشان هستم، تحمل چند دقیقه اول و نریشن اولیه کار سختی نبود. ورود بهزاد خلج، رسولِ سریال پوست شیر و تکیه زدنش بر صندلی قضاوت با آنچهره کاریزماتیک و اتوکشیده، یخ سریال را آب کرد. با همان دیالوگهای اولیه مابین آقای قاضی و شاکی و متشاکی و علم بر واقعی بودن پروندههای بررسی شده، چیزی که حتی به آن فکر نمیکردم اتفاق افتاد، نزدیک به چهار قسمتِ سریال را بیوقفه با حرص و ولع به تماشا نشستم.
بهزاد خلج در صندلی قضاوت آنچنان راحت لم داده و آنقدر کاراکتر آن بهاندازه و لباسِ نقش به تنش فیت است که دلت نمیآید لحظهای از آن دل بکنی. با اینکه میزانس و طراحی صحنه خاصی در سریال دیده نمیشود، دوربین فعالیت آنچنانی ندارد و بازیگرهای مکمل همگی تازهکار و هنرجو هستند ولی الحق والانصاف سریال خوش ساختی را «سجاد مهرگان» به روی آنتن برده است. بعضی از آثار وجود دارند که از همان مرحله انتخاب سوژه اولیه بخش مهمی از راه موفقیت را طی میکنند آقای قاضی یکی از همین آثار است. پرداختن به پروندههای متنوع قضایی قطعا چالشهایی را سر راه سازندگان این مجموعه ایجاد کرده اما نقش مهمی در تبدیل «آقای قاضی» به یک مجموعه متفاوت داشته است . تنوع سوژهها و ایدههایی که برای گسترش داستانی در نظر گرفته شده ، از عواملی هستند که باعث شدهاند «آقای قاضی» ارزش تماشا داشته باشد.
با عبور از مشقت های ساخت چنین سریالی در مرحله پیش تولید و پژوهش باید اقرار کنم با اینکه بسیاری از مردم ازجمله بنده در مراجعه به دادگاهها با قضاتی معمولا عبوس و خشک و بینهایت جدی مواجه شدهایم، بهزاد خلج یک تنه توانسته آن ذهنیت منفی را نسبت به جماعت قضات از بین ببرد و شاید برخی در گوشه دلشان آرزو کنند که اگر موقعی کارشان به دادگاه کشید، آقای قاضیِ داستان، پروندهشان را به عهده بگیرد.
خلج که پیشازاین در سریال مانکن و محکومین نقشهایش آنچنان دیده نشد، پخش سریالهای پوست شیر و حیثیت گمشده باعث شد که به یکباره به نقش مکملی موفق و شناخته شده تبدیل شود. آقای قاضی علاوه بر بازی خوب خلج و کشش داستان مزیت دیگری هم دارد؛ بهشدت آموزنده و لازم برای اکثر خانوادههای ایرانی!
به نظرم وقتش رسیده که خلج هم راهِ مهدی حسینی نیا را پیش بگیرد، نقش مکملی که با درخشش در کاراکترهایش توانست بالاخره نقشِ اصلی سریال لقب بگیرد. بهزاد خلج بیشک با این دست فرمان با اینکه دیر به سینمای ایران معرفی شد میتواند یکی از سوپر استارهای قاب تلویزیون و سینما باشد.
در نگاه اول به دلیل خالی بودنِ قاب از چهرههای سرشناس و یا بهاصطلاح سلبریتیهای نامآشنا، دیدنِ آقای قاضی حس غریبی دارد ولی برای فیلم دوستانی از قبیل بنده که از دیدن تولیدات سینمایی اوگاندا هم لذت میبرم و در پی اکتشاف در بطن تولیداتشان هستم، تحمل چند دقیقه اول و نریشن اولیه کار سختی نبود. ورود بهزاد خلج، رسولِ سریال پوست شیر و تکیه زدنش بر صندلی قضاوت با آنچهره کاریزماتیک و اتوکشیده، یخ سریال را آب کرد. با همان دیالوگهای اولیه مابین آقای قاضی و شاکی و متشاکی و علم بر واقعی بودن پروندههای بررسی شده، چیزی که حتی به آن فکر نمیکردم اتفاق افتاد، نزدیک به چهار قسمتِ سریال را بیوقفه با حرص و ولع به تماشا نشستم.
بهزاد خلج در صندلی قضاوت آنچنان راحت لم داده و آنقدر کاراکتر آن بهاندازه و لباسِ نقش به تنش فیت است که دلت نمیآید لحظهای از آن دل بکنی. با اینکه میزانس و طراحی صحنه خاصی در سریال دیده نمیشود، دوربین فعالیت آنچنانی ندارد و بازیگرهای مکمل همگی تازهکار و هنرجو هستند ولی الحق والانصاف سریال خوش ساختی را «سجاد مهرگان» به روی آنتن برده است. بعضی از آثار وجود دارند که از همان مرحله انتخاب سوژه اولیه بخش مهمی از راه موفقیت را طی میکنند آقای قاضی یکی از همین آثار است. پرداختن به پروندههای متنوع قضایی قطعا چالشهایی را سر راه سازندگان این مجموعه ایجاد کرده اما نقش مهمی در تبدیل «آقای قاضی» به یک مجموعه متفاوت داشته است . تنوع سوژهها و ایدههایی که برای گسترش داستانی در نظر گرفته شده ، از عواملی هستند که باعث شدهاند «آقای قاضی» ارزش تماشا داشته باشد.
با عبور از مشقت های ساخت چنین سریالی در مرحله پیش تولید و پژوهش باید اقرار کنم با اینکه بسیاری از مردم ازجمله بنده در مراجعه به دادگاهها با قضاتی معمولا عبوس و خشک و بینهایت جدی مواجه شدهایم، بهزاد خلج یک تنه توانسته آن ذهنیت منفی را نسبت به جماعت قضات از بین ببرد و شاید برخی در گوشه دلشان آرزو کنند که اگر موقعی کارشان به دادگاه کشید، آقای قاضیِ داستان، پروندهشان را به عهده بگیرد.
خلج که پیشازاین در سریال مانکن و محکومین نقشهایش آنچنان دیده نشد، پخش سریالهای پوست شیر و حیثیت گمشده باعث شد که به یکباره به نقش مکملی موفق و شناخته شده تبدیل شود. آقای قاضی علاوه بر بازی خوب خلج و کشش داستان مزیت دیگری هم دارد؛ بهشدت آموزنده و لازم برای اکثر خانوادههای ایرانی!
به نظرم وقتش رسیده که خلج هم راهِ مهدی حسینی نیا را پیش بگیرد، نقش مکملی که با درخشش در کاراکترهایش توانست بالاخره نقشِ اصلی سریال لقب بگیرد. بهزاد خلج بیشک با این دست فرمان با اینکه دیر به سینمای ایران معرفی شد میتواند یکی از سوپر استارهای قاب تلویزیون و سینما باشد.
علی کلانتری