شتر را گم کردهایم، دنبال مهارش میگردیم که هنوز تشکل رهایی از این بنبست راهاندازی نشده، گروهی فرصتطلب تلاش میکنند تا در حاشیه آن ممر درآمدی برای خود و اعضای خانواده به نحوی از انحاء فراهم نمایند!
سالهاست صندوقهایی تحت عنوان بازنشستگی و تأمین اجتماعی در کشور تشکیل شده که بالطبع همه مدیران و زیرمجموعهشان یعنی شرکتهای ضررده دولتی که بهعنوان رد دین در مقابل مطالباتی که دارند به آنها واگذار میشود نیز سفارشی هستند، مشغول طی طریق میباشند تا 30 سال قانون خدمت اینگونه نیروها به پایان برسد و با حقوقهای مکفی بهعنوان مدیر یا کارمند صندوق, شوند. اگرچه کل این مجموعهها هیچگونه منافعی برای سرمایهگذاران اصلی یعنی آنهایی که به مدت 30 سال از عمر خود ماهانه رقمهای قابل توجهی از حقوقشان را به این امر اختصاص دادهاند و طی این سالها نهتنها منافعی از این سرمایهگذاری که میتوانست در زمان خود به ارزشافزوده تبدیل شود، نبردهاند بلکه با بحران ورشکستگی روبرو تا طی سالهای اخیر همه ماهه کیسه گدایی را با دریافت کمکهای دولتی دور گردان کنند که بتوانند مستمری و بازنشستگی میلیونها نفر ازکارافتاده را تأمین نمایند؛ اما هیچیک از دولتها هرگز نخواستند این تشکیلات پرهزینه را جمعآوری و اجازه دهند سازمان امور اداری و استخدامی با همراهی وزارت امور اقتصادی و دارایی مستقیما تنها خط ارتباطی با بازنشستگان که همان پرداخت حقوق بهموقع آنهاست، مدیریت نمایند و با این اقدام انقلابی رقم فراوان ای را برای این قشر محروم جامعه صرفهجویی کنند تا تنها در صندوق بازنشستگی کشوری دهها مدیرکل، معاون و تعدادی بچه صندوق در مراکز استانها، باری سنگین به دوش این مجموعه ورشکسته نباشد.
البته چهارده صندوق بازنشستگی دیگر نیز با چالشهای متفاوتی مواجه هستند اما هیچکدام در گردابی که صندوق بازنشستگی کشوری در آن غرق است، گرفتار نشدهاند تا نه راه پیش و نه راه بازگشت داشته باشند! امروز ستاد مرکزی صندوق بازنشستگی کشور در یکی از میادین بزرگ پایتخت به میلیونها بازنشسته دهانکجی میکند و سوهان روح آنهاست زیرا نهتنها نتوانسته است طی چهار دهه گذشته حقوقی را که از این قشر تضییع شده اعاده نماید بلکه به آینه دقی تبدیل تا هرلحظه کوس ورشکستگی آن کوبیده شود درحالیکه همچنان مدیران این صندوقها سازهای ناکوک خود را نواخته تا آب که سربالا میرود قورباغه ابوعطا بخواند! چون این مدیران از خرد کلان هرکدام یک منشی و رئیس دفتر دارند تا سر مراجعهکنندگان و حتی کسانی که از استانهای دوردست با آنها ارتباط حضوری یا تلفنی برقرار میکنند را به طاق بکوبند که این روش در سامانه تلفنی 2500 تماس اربابرجوع هم جاری است! کافیست برای امتحان تماس بگیرند و برای مثال سوأل کنند چرا بازنشستگان حوزه ستادی وزارت آموزشوپرورش که در خارج از محدوده پایتخت زندگی میکنند نمیتوانند از بیمهها اکمل بهرهمند شوند؟
یا چرا مطالبات کسورات این قشر در آموزشوپرورش که همه ماهه بابت اقساط وام قرضالحسنه محلی از حقوقها کسر میشود تا همان حساب بانکی متمرکز پایتخت مدتها نگه میدارند تا بهرهوری داشته باشد و معمولا چند ماه یکبار بهحساب صندوق قرضالحسنه کانونها در شهرستانها واریز میکنند که نتوانند بهموقع به متقاضیان ضروری وام یا مساعده پرداخت کنند؟ آیا همچنان باید سیر از گرسنه و سواره از پیاده خبر نداشته باشد؟ که اکثر مستمریبگیران و بازنشستگان آموزشوپرورش به نان شب محتاجاند و اگر وام و مساعدهای در کار نباشد، سر گرسنه به زمین میگذارند! و آیا بعضی مدیران کل این صندوق بازنشستگی کشوری علاوه بر بیتوجهیهای مفرط باید همچنان از بالا به مدیران پاییندستی کانونهای بازنشستگی که همگی بهصورت افتخاری و بدون دریافت حقوق و مزایا بهصورت تماموقت در خدمت قشر بازنشسته و مستمریبگیر هستند، نگاه کنند و بعضی مواقع ساعت 12 شب که حوصلهشان سر میرود و دنبال وقت گذارانی هستند به آنها زنگ بزنند و سوالات پیشپاافتاده را که روز هم میتوان پرسید، داشته باشند؟!
ضربالمثل معروفی است که میگوید «شکم که سیر شد نان را به ... میمالند» که این عین همین مثال است زیرا حقوق و مزایای مدیران کل و کادر صندوق بازنشستگی کشوری نیز کمتر از بعضی خصولتی های موجود نیست! آیا این مدیران کل سفارشی که پشت میزهای صندوق بازنشستگی کشوری نشستهاند به کلیه قوانین مصروحه پیرامون صندوق و کانونهای بازنشستگان و مستمریبگیران، بخصوص آموزش و پرورش اشراف کامل دارند که انتظاراتشان از مدیران عامل و هیئتمدیره آنها خارج از حدود این قوانین نباشد و یا به تصمیمات و نظرات خود متکی هستند؟! چه خوب بود سازمان اداری و استخدامی کشور که مدیر آن یکی از معاونان رئیسجمهور است پا پیش میگذاشت و به انجام یک تحول در این صندوقها میپرداخت تا احدی با سرمایه بازنشستگان بازی نکنند و اگر سود ده نیستند، ضررده هم نباشند.
سالهاست صندوقهایی تحت عنوان بازنشستگی و تأمین اجتماعی در کشور تشکیل شده که بالطبع همه مدیران و زیرمجموعهشان یعنی شرکتهای ضررده دولتی که بهعنوان رد دین در مقابل مطالباتی که دارند به آنها واگذار میشود نیز سفارشی هستند، مشغول طی طریق میباشند تا 30 سال قانون خدمت اینگونه نیروها به پایان برسد و با حقوقهای مکفی بهعنوان مدیر یا کارمند صندوق, شوند. اگرچه کل این مجموعهها هیچگونه منافعی برای سرمایهگذاران اصلی یعنی آنهایی که به مدت 30 سال از عمر خود ماهانه رقمهای قابل توجهی از حقوقشان را به این امر اختصاص دادهاند و طی این سالها نهتنها منافعی از این سرمایهگذاری که میتوانست در زمان خود به ارزشافزوده تبدیل شود، نبردهاند بلکه با بحران ورشکستگی روبرو تا طی سالهای اخیر همه ماهه کیسه گدایی را با دریافت کمکهای دولتی دور گردان کنند که بتوانند مستمری و بازنشستگی میلیونها نفر ازکارافتاده را تأمین نمایند؛ اما هیچیک از دولتها هرگز نخواستند این تشکیلات پرهزینه را جمعآوری و اجازه دهند سازمان امور اداری و استخدامی با همراهی وزارت امور اقتصادی و دارایی مستقیما تنها خط ارتباطی با بازنشستگان که همان پرداخت حقوق بهموقع آنهاست، مدیریت نمایند و با این اقدام انقلابی رقم فراوان ای را برای این قشر محروم جامعه صرفهجویی کنند تا تنها در صندوق بازنشستگی کشوری دهها مدیرکل، معاون و تعدادی بچه صندوق در مراکز استانها، باری سنگین به دوش این مجموعه ورشکسته نباشد.
البته چهارده صندوق بازنشستگی دیگر نیز با چالشهای متفاوتی مواجه هستند اما هیچکدام در گردابی که صندوق بازنشستگی کشوری در آن غرق است، گرفتار نشدهاند تا نه راه پیش و نه راه بازگشت داشته باشند! امروز ستاد مرکزی صندوق بازنشستگی کشور در یکی از میادین بزرگ پایتخت به میلیونها بازنشسته دهانکجی میکند و سوهان روح آنهاست زیرا نهتنها نتوانسته است طی چهار دهه گذشته حقوقی را که از این قشر تضییع شده اعاده نماید بلکه به آینه دقی تبدیل تا هرلحظه کوس ورشکستگی آن کوبیده شود درحالیکه همچنان مدیران این صندوقها سازهای ناکوک خود را نواخته تا آب که سربالا میرود قورباغه ابوعطا بخواند! چون این مدیران از خرد کلان هرکدام یک منشی و رئیس دفتر دارند تا سر مراجعهکنندگان و حتی کسانی که از استانهای دوردست با آنها ارتباط حضوری یا تلفنی برقرار میکنند را به طاق بکوبند که این روش در سامانه تلفنی 2500 تماس اربابرجوع هم جاری است! کافیست برای امتحان تماس بگیرند و برای مثال سوأل کنند چرا بازنشستگان حوزه ستادی وزارت آموزشوپرورش که در خارج از محدوده پایتخت زندگی میکنند نمیتوانند از بیمهها اکمل بهرهمند شوند؟
یا چرا مطالبات کسورات این قشر در آموزشوپرورش که همه ماهه بابت اقساط وام قرضالحسنه محلی از حقوقها کسر میشود تا همان حساب بانکی متمرکز پایتخت مدتها نگه میدارند تا بهرهوری داشته باشد و معمولا چند ماه یکبار بهحساب صندوق قرضالحسنه کانونها در شهرستانها واریز میکنند که نتوانند بهموقع به متقاضیان ضروری وام یا مساعده پرداخت کنند؟ آیا همچنان باید سیر از گرسنه و سواره از پیاده خبر نداشته باشد؟ که اکثر مستمریبگیران و بازنشستگان آموزشوپرورش به نان شب محتاجاند و اگر وام و مساعدهای در کار نباشد، سر گرسنه به زمین میگذارند! و آیا بعضی مدیران کل این صندوق بازنشستگی کشوری علاوه بر بیتوجهیهای مفرط باید همچنان از بالا به مدیران پاییندستی کانونهای بازنشستگی که همگی بهصورت افتخاری و بدون دریافت حقوق و مزایا بهصورت تماموقت در خدمت قشر بازنشسته و مستمریبگیر هستند، نگاه کنند و بعضی مواقع ساعت 12 شب که حوصلهشان سر میرود و دنبال وقت گذارانی هستند به آنها زنگ بزنند و سوالات پیشپاافتاده را که روز هم میتوان پرسید، داشته باشند؟!
ضربالمثل معروفی است که میگوید «شکم که سیر شد نان را به ... میمالند» که این عین همین مثال است زیرا حقوق و مزایای مدیران کل و کادر صندوق بازنشستگی کشوری نیز کمتر از بعضی خصولتی های موجود نیست! آیا این مدیران کل سفارشی که پشت میزهای صندوق بازنشستگی کشوری نشستهاند به کلیه قوانین مصروحه پیرامون صندوق و کانونهای بازنشستگان و مستمریبگیران، بخصوص آموزش و پرورش اشراف کامل دارند که انتظاراتشان از مدیران عامل و هیئتمدیره آنها خارج از حدود این قوانین نباشد و یا به تصمیمات و نظرات خود متکی هستند؟! چه خوب بود سازمان اداری و استخدامی کشور که مدیر آن یکی از معاونان رئیسجمهور است پا پیش میگذاشت و به انجام یک تحول در این صندوقها میپرداخت تا احدی با سرمایه بازنشستگان بازی نکنند و اگر سود ده نیستند، ضررده هم نباشند.
حسن روانشید