ساختار اجرایی کشور را میگویم. نیاز به بازسازی یعنی رنگ و لعاب کاری و زیر فرش زدن خاکروبهها دارد یا از نو ساختن یعنی کوبیدن بنای کلنگی و ساختن بنای نو و جدید؟
ترسیم نقشه جامع از بنای فعلی کشور در حوزه اجرایی و حاکمیتی بیگمان امروز با تجربههای انبوه و خاک گرفته از ۴۵ سال دولت سازی و« دولت سالاری» کاری سهل و ممتنع است.
یعنی هم سخت است و نیازمند کار شبانه روزی و طراحی و ساخت و تخریب و دوباره سازی و پیدا کردن مسیر راه و در نهایت آنگاه اجراست. سهل است چون تجربههای فراوان و تلنبار شدهای وجود دارد که همه زوایای طراحی بنای جدید را بر تصورات و ایده آلهای انبوهی که کشور همواره ظرفیت دست یازیدن به آن را در طول سالهای متمادی و حتی در دوره جنگ داشته اما معماری که از عهده آن بر آید و ساخت کشور را در همه ابعاد اولویت نخست و راهبرد اصلی و آینده نگرانه خود بداند و مجموعه داشتهها را در چارچوب یک راهبرد ملی اعم از نیروی انسانی، امکانات و داشتهها و سازماندهی پیوسته و متصل به اقتضائات و ضرورتهای زمان و مکان را بکار گیرد، پیدا نشد که نشد.
درد آور است که در حوزه مدیریت عمومی کشور حتی یک استراتژیست عاقل و طراح و مدیر مسلط بر همه راههای توسعه و رشد تربیت نشد و سیاست زدگی چهرههای مدعی، زمان بسیار زیادی را هدر داد اما این سئوال ساختاری و مهم مدتهاست وجود دارد؛ آیا ارادهای برای برداشتن چنین گامی وجود دارد؟ این نکته و فهم چرایی آن نقطه اصلی مشکل و البته بازسازی سازمانی و باز مهندسی کشور و آباد سازی آن است.
نکته مهمی که برای تحقق آن هم شجاعت و هم درایت و هم برنامه و از همه مهمتر نیروی کارآمدی که همه تجربهها را بشناسد و هم فاسد نباشد و هم اراده و هم توان سازماندهی و جذب و ادغام شاخه های به شدت پیش تاخته نظام را با مجموعه فشل اجرا تحقق بخشد و این سختترین مرحله کار است چرا که اساس استراتژی ملی نیروی کارآمد انسانی است و مدیریت آنها که متاسفانه در سیاستی ظاهراً حساب شده هم بود ظرفیت بزرگی از کارآزمودگان سرد و گرم چشیده از بدنه خدمت جدا شد و مدیریت کشور را عموماً بی کفایتان و ناتوانان و مدعیان به عهده گرفتند.
اما اکنون که تحول ناشی از مدیریت متمرکز، فرمان پذیر و دارای نظم و افق روشن که فهم دقیقی از ضرورتها و اولویتها و نیازها را داشته و از همه مهمتر یک استراتژیست به تمام معنا را در رأس خود پذیرفته، مفهوم توانستن را در یک کشور عقب مانده تاریخی به همه ناباوران و دشمنان آشکار کرد که چه باید کرد؟
چنانچه این ضرورت حتمی در جایی احساس میشود، بسم الله تیم مجزایی از نخبگان ترکیبی را شکل دهد تا تمام تجربهها با اولویت بندی واقعی و اراده و اختیار غیر قابل نفوذ و دستکاری سازمان یابد و کار خود را با سرعت آغاز نماید.
این موضوعی است که مدتها قبل در باره اجزای شکل دهنده آن، دستور راه و کار با دوست بزرگوار والسابقون انقلاب مورد بحث قرار گرفت اما در درگیرسازی نقطه اتکا و اختیارات و اجرا به نقطهای نرسید و مسکوت ماند.
قطعاً با حضور نیروی انسانی کار آزمودهای که امروز کشور را به اوج اقتدار رساندهاند و مجموعهای از دلسوزان حاضر در دستگاههای اجرایی و دستگاههای متنوع موجود، تحقق این هدف که دیگر گریزی از آن وجود ندارد تنها نیازمند یک اراده و تصمیم قاطع است.
درک این واقعیت که امروز بسیاری از آیین نامهها و قوانین و رویه ها منسوخ و دیگر قابلیت همگامی با اقتضائات و بزرگی و نیازهای راهبردی کشور را ندارد دشوار نیست و این خود مهمترین عنصر محرک تصمیم گیران عالی کشور برای تحقق آرزوهای تاریخی ایرانیان است.
ترسیم نقشه جامع از بنای فعلی کشور در حوزه اجرایی و حاکمیتی بیگمان امروز با تجربههای انبوه و خاک گرفته از ۴۵ سال دولت سازی و« دولت سالاری» کاری سهل و ممتنع است.
یعنی هم سخت است و نیازمند کار شبانه روزی و طراحی و ساخت و تخریب و دوباره سازی و پیدا کردن مسیر راه و در نهایت آنگاه اجراست. سهل است چون تجربههای فراوان و تلنبار شدهای وجود دارد که همه زوایای طراحی بنای جدید را بر تصورات و ایده آلهای انبوهی که کشور همواره ظرفیت دست یازیدن به آن را در طول سالهای متمادی و حتی در دوره جنگ داشته اما معماری که از عهده آن بر آید و ساخت کشور را در همه ابعاد اولویت نخست و راهبرد اصلی و آینده نگرانه خود بداند و مجموعه داشتهها را در چارچوب یک راهبرد ملی اعم از نیروی انسانی، امکانات و داشتهها و سازماندهی پیوسته و متصل به اقتضائات و ضرورتهای زمان و مکان را بکار گیرد، پیدا نشد که نشد.
درد آور است که در حوزه مدیریت عمومی کشور حتی یک استراتژیست عاقل و طراح و مدیر مسلط بر همه راههای توسعه و رشد تربیت نشد و سیاست زدگی چهرههای مدعی، زمان بسیار زیادی را هدر داد اما این سئوال ساختاری و مهم مدتهاست وجود دارد؛ آیا ارادهای برای برداشتن چنین گامی وجود دارد؟ این نکته و فهم چرایی آن نقطه اصلی مشکل و البته بازسازی سازمانی و باز مهندسی کشور و آباد سازی آن است.
نکته مهمی که برای تحقق آن هم شجاعت و هم درایت و هم برنامه و از همه مهمتر نیروی کارآمدی که همه تجربهها را بشناسد و هم فاسد نباشد و هم اراده و هم توان سازماندهی و جذب و ادغام شاخه های به شدت پیش تاخته نظام را با مجموعه فشل اجرا تحقق بخشد و این سختترین مرحله کار است چرا که اساس استراتژی ملی نیروی کارآمد انسانی است و مدیریت آنها که متاسفانه در سیاستی ظاهراً حساب شده هم بود ظرفیت بزرگی از کارآزمودگان سرد و گرم چشیده از بدنه خدمت جدا شد و مدیریت کشور را عموماً بی کفایتان و ناتوانان و مدعیان به عهده گرفتند.
اما اکنون که تحول ناشی از مدیریت متمرکز، فرمان پذیر و دارای نظم و افق روشن که فهم دقیقی از ضرورتها و اولویتها و نیازها را داشته و از همه مهمتر یک استراتژیست به تمام معنا را در رأس خود پذیرفته، مفهوم توانستن را در یک کشور عقب مانده تاریخی به همه ناباوران و دشمنان آشکار کرد که چه باید کرد؟
چنانچه این ضرورت حتمی در جایی احساس میشود، بسم الله تیم مجزایی از نخبگان ترکیبی را شکل دهد تا تمام تجربهها با اولویت بندی واقعی و اراده و اختیار غیر قابل نفوذ و دستکاری سازمان یابد و کار خود را با سرعت آغاز نماید.
این موضوعی است که مدتها قبل در باره اجزای شکل دهنده آن، دستور راه و کار با دوست بزرگوار والسابقون انقلاب مورد بحث قرار گرفت اما در درگیرسازی نقطه اتکا و اختیارات و اجرا به نقطهای نرسید و مسکوت ماند.
قطعاً با حضور نیروی انسانی کار آزمودهای که امروز کشور را به اوج اقتدار رساندهاند و مجموعهای از دلسوزان حاضر در دستگاههای اجرایی و دستگاههای متنوع موجود، تحقق این هدف که دیگر گریزی از آن وجود ندارد تنها نیازمند یک اراده و تصمیم قاطع است.
درک این واقعیت که امروز بسیاری از آیین نامهها و قوانین و رویه ها منسوخ و دیگر قابلیت همگامی با اقتضائات و بزرگی و نیازهای راهبردی کشور را ندارد دشوار نیست و این خود مهمترین عنصر محرک تصمیم گیران عالی کشور برای تحقق آرزوهای تاریخی ایرانیان است.
حمید صفری