دوباره حسين(ع) در صحراي عرفات ندا سرداده و با خداي عالميان، سبحان يكتا نجوا سرداده است. دوباره لبهاي فرزند علي(ع) و فاطمه(س) در صحراي عرفات به ذكر خداوند باز شده تا يادآور كلام ناب علي(ع) باشد و قرايي خطبه فدك فاطمه زهرا(س). حسين(ع) ندا سر داده تا تاريخ بداند و اين صدا در هزارتوي تاريخ باقي باشد كه از حج الهي كه طواف سنگي است براي آنكه ره گم نشود بايد به طواف معشوقي رفت كه هم اينك رحل اقامت در صحراي تشنگي و سختي، در كرببلا گزيده و قرار بر آن نموده كه حسين(ع) و خاندانش در كرببلا به طواف عشق بپردازند تا حضرت عشق جاني دوباره در تطور تاريخ يابد و تا قيام قيامت عشق قدر بيند و بر صدر چشم عاشقان نشيند.
حسين(ع) آموخته خانه آل يس لب به نجواي عرفه باز ميكند و خداي را ميخواند و از بخشش بيمنت و سخاوت بيانتهايي حضرت حقي سخن به ميان ميآورد كه منت نهاد و آدمي را خلق كرد تا بتواند سير تعالي خويش را درنوردد، تا شايد بتواند شكر يكي از هزار ساحت حضرت سبحان را به جايآورد.
امام داناي كل اول و آخر است و چيزي نيست كه در مدار دانش او نباشد؛ مگر حضرت حق. از همين رو داناي به الطاف الهي است بر انسانيت انسان. لطفي كه به انسان به ما هو انسان ارزاني شده و صد حيف كه قليلي از بندگان، شكور حضرت رب هستند. امام هزار ساحتي از لطف حضرت حق را به زبان ميآورد كه آدمي را لايق آن ميكند كه به شكرانه يكي از هزار آن عمري و تمام عمر خويش را آستانبوس حضرت حق باشد و پيشاني بر خاك سجده بر خداي واحد سايد.
و امام كه حضورش براي هر يك از آحاد امت اسلام جاي هزاران هزار شكر دارد، خود در آستان جلال كبريايي نواي كرنش سر داده است كه «بر فرض كه همه زمان را عمر مىكردم، كه شكر يكى از نعمتهايت را بجا آورم نخواهم توانست». الهي چه آزموني است انسان را كه همه زمان را اگر عمر كند شكر يكي از هزاران نعمت تو را قادر نبود؟
اما امامي كه چنين لطف بيكران حق تعالي را احصا ميكند چه ميخواهد. « به تو اطمينان كردم، نجاتم دادى، و به تو پناهنده شدم، كفايتم نمودى» او كه نجات خويش را در اطمينان به خدا يافت چگونه به كرببلا عزيمت ميكند؟و امام كه مسافر كرببلاست چه ميخواهد از خدايي كه خداي همه عالميان است و كرببلا؟
«خدايا مرا به حقايق اهل قرب محقق كن، و به راه و روش اهل جذب ببر. خدايا به تدبيرت نسبت به من مرا از تدبيرم و به اختيارت از اختيارم بىنياز گردان. مرا به مواضع بيچارگىام آگاه كن. خدايا مرا از خوارى نفسم نجات ده و از شك شركم پاك كن. بر تو توّكل مىكنم، پس مرا وامگذار، و از تو درخواست مىكنم، پس نااميدم مكن و در آستانه تو مىايستم پس مرانم.»
و مگر ميشود خدا دعاي امام را كه همواره مستجاب است، و به پهناي كف دست اشك ميريزد و زمين و زمان و آسمان و فرشتگان به ميزباني آمده در صحراي عرفات و تمامي مسلمانان حاضر در اين صحرا را به گريه واداشته، استجابت نكند؟ چه خبطي نمودهاند جبريون و اخباريون كه جبر و اختيار در قيام عاشورا را رصد نمودهاند. به خطا رفتند آنان كه نشنيدند فرياد «عزتمدار باشيد اي اهل بيدينان» فرزند عليبنابيطالب را. و شقي بودند آنان كه تير از نيام بركشيدند بر فرزند رسول خدا كه در عرفه بر خداوند عالميان توكل كرد و مگر نه اين است كه «و من يتوكل علي الله فهو حسبه»