كلمه «ارهاب» يا تروريسم، به معني «ترس و ترساندن» است. مصدر آن «رهب» است. در فرهنگ لغات، وجه مشترك بين اين كلمه و اكثر مشتقات كلمه «رهب»، به معني ترس و ترساندن است. در زبان انگليسي، اصل كلمه Terreurبه فعل لاتيني Ters بر ميگردد، و به معني «ترساندني» يا «ترس و وحشتي» است كه بيشتر مشتقات آن حول همين معاني مشخص ميچرخند. كلمه تروريسم در زبان فرانسه براي اولين بار در حوزه سياسي به كار رفت. اگر به آن مراجعه كنيم، در مييابيم كه كلمه Terreur يا Terrorismeهمان معاني گذشته را در بر دارد. در لغتنامه دهخدا، تروريسم به معناي اصول حكومت وحشت و فشار (اصول حكومتي كه در فرانسه حد فاصل سالهاي ۱۷۹۳ و ۱۷۹۴ حاكم بود) آمده است. در زبان فارسي اين كلمه به اصلي اطلاق ميشود كه در آن از قتلهاي سياسي و ترور دفاع شود. در ديگر فرهنگهاي فارسي نيز تروريسم به معني لزوم آدمكشي، تهديد، خوف و وحشت در ميان مردم، براي نيل به هدفهاي سياسي؛ و يا برانداختن حكومت و در دست گرفتن زمام امور دولت، يا تفويض آن به دسته ديگري است كه مورد نظر ميباشد. اين عقيده معمولاً از ابزار اصلي فاشيسم، ماكياوليسم و مكاتب مشابه ميباشد. با توجه به معاني فوق، در تعريف لفظي كلمه تروريسم، به طور خلاصه ميتوان گفت كه تروريسم به معني ترس، ترساندن و وحشت است. اما تعريف نظري قاطع و مشخصي از اين پديده قدري دشوار است، زيرا:
۱- هيچ اتفاق نظر روشن و معيني بين كارشناسان در مورد مفهوم تروريسم وجود ندارد. در نتيجه، آنچه را برخي افراد تروريسم به حساب ميآورند، ديگران به عنوان يك عمل قانوني و مشروع به آن مي نگرند.
۲- مفهوم تروريسم، در وهله اول، حكمي ارزشي را بر ميانگيزد كه شامل رد اعمال تروريستي و تقبيح آنها ميشود. اما زماني كه موضوع مربوط به يك پژوهش علمي و دانشگاهي مي شود، پرهيز از احكام ارزشي، بسيار مهم و ضروري است.
۳- مفهوم تروريسم با چند مفهوم ديگر از قبيل: خشونت سياسي، جرم سياسي و... تداخل پيدا كرده و به هم آميختهاند.
۴- مفهوم تروريسم، يك مفهوم ديناميكي و پوياست؛ وصورت و اشكال و شيوهها و انگيزههاي آن درجاها و دورههاي زماني گوناگون، با هم تفاوت دارند.
در جمعبندي تعريفهاي لفظي فوقالذكر، و ملاحظاتي كه در اين زمينه مطرح شد، تروريسم را ميتوان: هر نوع استفاده يا تهديد به استفاده از خشونت غيرقانوني، به منظور ايجاد جو رعب و وحشت، براي تحت تأثير قرار دادن يا تسلط بر فرد يا مجموعهاي از افراد و يا كل جامعه. اين كار براي دستيابي به هدف مشخصي كه شخص اعمالكننده خشونت در نظر دارد انجام ميگيرد.
عناصر اصلي مفهوم تروريسم:
«تروريسم» اصطلاحي است که انديشمندان سياسي و حکومتها بر سر آن توافق ندارند، ولي تمام اين تعاريف شيوههاي گوناگوني است که با تعبيري منفي به کار رفتهاند تا اعمال تهديدآميز به کار گرفته شده از سوي گروههاي فرادولتي خودجوش سياسي را توصيف نمايند. برخي در صدد برآمدهاند تا براساس تعاريف موجود، عناصر اصلي مفهوم «تروريسم» را در امور ذيل خلاصه کنند:
الف) کاربرد يا تهديد به کارگيري ابزارهاي خشونتآميز از راههاي غيرقانوني؛ روشن است که مبارزات ملل تحت ستم به منظور آزادسازي سرزمينهاي اشغال شده خود، تروريسم محسوب نميگردد؛ زيرا براساس حقوق بينالملل، اين مبارزات قانوني و مشروع است.
ب) قصد ارعاب همه مردم يا يک گروه خاص.
ج) رسيدن به اهداف سياسي يا ايدئولوژيک. برخي ديگر عناصر مشترک ميان تعاريف گوناگون را در امور ذيل خلاصه کردهاند:
۱- سازمان يافته بودن اقدامات تروريستي؛
۲- در برداشتن خشونت بسيار؛ ۳- غيرقابل پيشبيني بودن حملات. برخي نيز دو عنصر را از مفاهيم مشترک تعاريف موجود دانستهاند: الف) استفاده از خشونت به عنوان تاکتيکي براي ارعاب؛ ب) استفاده از عامل غافلگيري که به تروريستها فرصت ميدهد تا زمان و مکان حمله را انتخاب کنند.
تروريسم يك گفتمان آمريكايي:
«تروريسم» به عنوان يك مفهوم رايج در محافل سياسي و رسانهاي جهان، يك گفتمان آمريكايي است. به عبارتي ديگر، آمريكاييها اين مفهوم را براي بيحيثيت كردن مخالفان خود به كار ميبرند و از اين طريق، زمينه را براي اقدامات بعدي عليه به اصطلاح دولتها و ملتهاي تروريست عملي ميكنند. اگر تروريسم هماني باشد كه آمريكاييها آنرا تعريف ميكنند، در اين صورت هر فرد، گروه و يا كشوري كه پس از ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ در مورد تروريسم سخني گفته، مقالهاي نوشته، كنفرانس و يا سميناري برگزار كرده، پيماني را به امضاء رسانده و يا موضعي گرفته است، در واقع آب به آسياب آمريكا ريخته و در دام سياست خارجي اين كشور گرفتار شده است. ولي، تروريسم معني ديگري نيز دارد و اين همان تعريفي است كه ما در دنياي امروز شاهد آن هستيم: «كشتار غيرنظاميان براي رسيدن به اهداف سياسي. تروريسم در اين معنا، عارضهاي است كه به مدت يك دهه كشورهاي عراق، افغانستان، تونس، ليبي، يمن، سوريه، فلسطين، بحرين، پاكستان و برخي مناطق ديگر را فرا گرفته است و نوعاً در اين ترورها، شيعيان و سنيها مورد هدف قرار ميگيرند. مردم كشورهاي يادشده با قيامهاي جاري خود، عملاً نشان دادهاند كه استراتژي ترور را نميپذيرند و به علاوه، خواستار وحدت ميان شيعه و سني هستند. از آنجا كه وحدت، قدرت ميآفريند، بايد نسبت به آينده جهان اسلام خوشبين بود. ترور چه منشاء آمريكايي داشته باشد، چه گرايشهاي بنيادگرايانه، علت آن باشد، خوشبختانه قرائن و شواهد نشان ميدهد كه جهان اسلام به سلامت از اين بحران عبور خواهد كرد.
امنيت از نيازهاي اوليه زندگي اجتماعي:
تروريسم بينالمللي يك معضل جهاني است. مهمتر آنكه تعداد چشمگيري از اقدامات تروريستي عليه مسلمانان يا در داخل سرزمينهاي اسلامي و احيانا مستند يا منتسب به آنان انجام ميشود. از سوي ديگر، امنيت از نيازهاي اوليه زندگي اجتماعي و برخورداري از آن از آرمانهاي ديرين بشري است. كابوسِ وحشتناكِ ترس ناشي از تجاوز، ظلم و تهديد و ارعاب همواره عامل ناگواري، ركود و نوميدي انسان در زندگي جمعي بوده است. رهايي از اين كابوس و احساس امنيت در برابر عواملي كه آرامش زندگي و حقوق فرد و جامعه را به مخاطره ميافكنده و زندگي، آزادي و آسايش انسان را مورد تهديد قرار ميداده، هم وظيفه نخستين و غيرقابل انكار همه حكومتها، خواه ديني و خواه سكولار است و هم نيازمند تلاش جمعي همه ملتها و بلكه يكايك ابناي بشر است؛ زيرا امنيت حالتي نيست كه با فعاليت فردي و يا يكجانبه تحقق پذيرد، بلكه در اين راه تشريك مساعي افراد براي تأمين امنيت ملّي و مشاركت همگاني در تأمين امنيت جهاني اجتنابناپذير است.
جان كلام:
امروز، هم تروريسم، و هم دشمن ادعايي آن که با توسل و به بهانه مبارزه با تروريسم و با خشونت هر چه تمامتر بنياد مناسبات و نظام ناعادلانه جهانيسازي خود را بر جهان تحميل ميکند، به بزرگترين معضلات حيات بشر تبديل شدهاند. و لذا بر روشنفکران و آگاهان جهان است تا از طريق اعلاميههاي جمعي و يا فراخوان براي تشکيل کنگرههاي عمومي، و با تعاريفي مشخص، مفهوم تروريسم و جنگ آزادي بخش ملي را روشن نمايند. تا ديگر سازمانهاي تبهکاري همچون القاعده، داعش، رژيم فاشيست صهيونيستي و... نتوانند مدعي استقلالطلبي و عدالتخواهي شوند و تا آمريکا ديگر نتواند به اشغالگري و جنگ بيپايان خود، نام نبرد آزاديبخش و "عدالت بيپايان" اعطا کند.