این روزها در حالی عرصه جهانی معطوف به رفتارهای ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا شده است که برخی سخنان در باب اتحادیه اروپا قابل توجه است به عنوان مثال "فرانسوا فیون"، نخست وزیر اسبق فرانسه و نامزد ریاست جمهوری این کشور از حزب محافظه کار در سخنانی در موسسه "کنراد آدناور" آلمان تاکید کرد که اروپا در یک شرایط تهدید قرار دارد و میتواند از صحنه بینالمللی کنار زده شود. ما باید جایگاه خود را در کنار آمریکای ترامپ، روسیه پوتین و همچنین چین حفظ کنیم و یا ناپدید شویم.
این سخنان صرفا از سوی فیون مطرح نشده بلکه بسیاری از مقامات و کارشناسان اروپایی نیز این مسئله را مورد تاکید قرار دادهاند. حال این سوال پیش میآید که این بحرانها چیست و چرا افرادی مانند فیون درباره آینده اروپا هشدار میدهند؟ پاسخ به این پرسش را در عرصه داخلی و بیرونی اروپا میتوان جست وجو کرد. در عرصه داخلی در حالی بحرانهای اقتصادی در وضعیت نامطلوبی قرار دارد که از یک سو افکار عمومی دیگر اعتمادی به سیاستمداران و طرحهای ریاضت اقتصادی ندارند و از سوی دیگر اختلافات درونی میان کشورها عملا این اتحادیه را در مسیر زوال قرار داده است. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا زمینه ساز رویکرد سایر کشورها به این روند شده بویژه اینکه بسیاری از کشورهای کوچک اروپایی این اتحادیه را زمینهساز استعمار خود توسط بزرگان اروپا و آمریکا میدانند. نکته دیگر تضعیف ناتو بویژه پس از مواضع ادعایی ترامپ است که ادعا دارد ناتو تامین کننده منافع آمریکا نبوده و باید از آن دوری کند. این وضعیت با توجه به ضعف نظامی بسیاری از کشورهای اروپایی تهدیدات امنیتی را برای آنها ایجاد کرده است.
نکته مهم دیگر وجود قدرتهای برتری در معادلات جهانی است که کشورهایی چون چین و روسیه محور آن هستند. اروپا که از همراهی آمریکا برای مقابله با قدرتهای نوظهور بهره میگرفت اکنون با چالشی به نام ضعف آمریکا و قدرتیابی گسترده روسیه و چین مواجه شده است. چین در حوزه اقتصادی و روسیه در عرصه سیاسی و نظامی به سطوح ارشد جهانی رسیدهاند. پیوند این کشورها زنگ خطری برای آینده جهانی اروپا قلمداد میشود. بر این اساس است که اروپا سیاست تحریم علیه این کشورها را در پیش گرفته تا شاید از تسریع این زوال جلوگیری نماید. در جمعبندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که گفتههای افرادی همچون فیون برگرفته از حقایق حاکم بر اروپاست که محور آن را نیز چالشهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی و جهانی این قاره تشکیل میدهد. اتحادیهای که زمانی خود را محور تحولات جهان مینامید اکنون به اتحادیهای حاشیهای مبدل شده که به گفته بسیاری از ناظران سیاسی صرفا برای حفظ ظاهر از فروپاشیاش جلوگیری میکند و الا در امر واقع شدت بحران و اختلافات چنان است که در زمانی کوتاه میتواند زمینهساز فروپاشی آن شود.