انگار قرار است سال ۹۶ پیرو سال ۹۵ پر از خبرها و حادثههای تلخ برای مردم ما باشد. انگار اردیبهشت ۹۶ عزمش را جزم کرده که هر چهارشنبه در نقطهای از این خاک واقعه تلخی رخ بدهد. چهارشنبه دو هفته پیش که ماجرای مرزبانان رشید و شهیدمان به گوشمان رسید با هزار سوال و اما و اگر در مغزمان و چهارشنبه گذشته خبر تلخ انفجار در معدن آزادشهر که هنوز اخبار ضد و نقیضی از آن به گوشمان میرسد.
اما واقعیت آن است که نمیشود هر حادثه و سانحهای را به قضا و قدر سپرد. نمیشود گفت که اگر در این مملکت، خون جوانی به ناحق بر زمین میریزد و یا کارگران معدن با کمترین بهره از حقوق شهروندی در زیر آوار انفجار جانشان را زیر تل خاکی دفن میکنند، از سر اردیبهشت است یا چهارشنبه بودن تقویمها.
اینجا باید چراغ انداخت و چهره مدیرانی را دید که این روزها جز حفظ صندلی مدیریت و میز قدرت به چیز دیگری نمیاندیشند.
این روزها هوای شهر و کشور شبیه همان تونل منفجر شده معدن یورت گلستان است. خاک و غبار همه جا را فرا گرفته و گویی اتفاق به این تلخی برای «برخیها» یک قضا و قدر بوده است و بس. انگار اینجا دیگر نیازی به کمپینهای «#فلانی_استعفا» نیست. بیست و چند رای کمتر احتمالا به سبد آرای آقایان ضربهای وارد نمیکند.
انگار بعضی از آقایان و مسئولین پشت میزنشین و عاشق خدمت! اینبار به دلیل دور بودن راه و شور و هیجان انتخاباتی از راه دور میخواهند مدیریت بحران کنند.
بعضیهایی که خود را آماده کردند تا حادثه تلخ و شومی از صدقه سر مدیریت آنها روی بدهد و به اخطارها بیتوجه باشند تا بعد بیایند و وعده وعیدهایی بدهند که فقط داده باشند.
درد مکرر اتفاقات از همین جا شروع میشود. از وعدههایی که فقط وعده است. مثل وعدههایی که برای حادثه تلخ ساختمان پلاسکو دادند تا به کمک مالباختگان بیایند و حالا بعد از گذشت بیش از صد روز یادمان نرفته که #تقریبا_هیچ وعدهای به سرانجام نرسید.
آقایان کاش یاد بگیرید وعدهای ندهید و بعد زیرش بزنید و فقط پز وعده را بدهید. کاش کمی صداقت داشتید، کاش معنای انسانیت را بهتر میفهمیدید.
عکسهایی که از خانوادههای معدنچیها دیده میشود جگر آدم را میسوزاند. کاش یاد بگیرید جان این آدمها برای مادرانشان، پدرانشان، زن و فرزندشان و... عزیز بوده و حالا که هنوز با چشمانی منتظر و گریان به انتظار خبری از زنده بودن عزیزانشان نشستهاند، وعدهدادنها را شروع نکنید. به جای دادن وعدههایی نظیر مستمری بازماندگان از فردای ماجرا و یا درمان رایگان افراد حادثهدیده کاش کمی به گذشته کاریتان فکر کنید. به زمانی که اخطارها داده میشود و شما از ترس کاهش اشتغال زایی! با جان انسانها معامله نمیکردید.
کاش به جای دادن این وعدهها حقوقهای معوقهشان را پرداخت میکردید. کاش در روزهای آخر سال که برای حقوق تعیین و تکلیف میکنید و بعد مصوبه و لایحه میدهید، بعد مصوبههای کارشناسیتان را در حوالی انتخابات و برای اولینبار پس میگیرید، بیشتر به فکرشان بودید.
البته جای شکرش باقی است که کسی هنوز نیامده بگوید معدن بیمه بوده. باز خدا را شکر که کسی نیامد و بگوید ابزارآلات و وسایل معدن خسارت چندانی ندیده است. خدا را شکر که معدن زمستان یورت «هفتخوان» نیست.
محسن رجبی