بحران اخیر ارز و سکه در یک سال گذشته دلایل متفاوتی داشته که مهمترین آن دلایل اقتصادی و سیاستهای اقتصادی است که منجر به افزایش نقدینگی نامولد و آسیب دیدن تولید ملی و افزایش فعالیتهای سفتهبازی و دلالی به خصوص در حوزهی ارز و سکه شده است.
در این میان، عوامل جانبی نیز در تشدید این بحرانها مؤثر بودهاند و بر شدت آن افزودهاست. یکی از این عوامل جانبی نقش رسانههاست که با اهداف متفاوت، اخبار مربوط را پوشش دادهاند حتی اوضاع به جایی رسید که بازار تهران دچار هرجومرج و بیقانونی مفرط شده و برخی از بازاریان البته ناخواسته فعالیت خود را چند روز تعطیل کردند! در هر حال احتکار، عدم پایبندی به اصول اخلاقی، هرجومرج اقتصادی و گرانفروشی در روزهای اخیر فراوان به چشم میخورد.
در این تحلیل تنها به نقش رسانهها در تشدید بحران اخیر اشاره میکنیم. در تمام این تحلیل نباید از این حقیقت غافل شد که دولت بستر و ابزار لازم را برای سودجویان، اخلالگران و رسانههای مختلف فراهم ساخته و اگر بستر لازم فراهم نبود، راه برای سودجویان و فرصتطلبان بسته میشد؛ اما این حقیقت را نیز نمیتوان انکار کرد که رسانهها در این بین نقش بهسزایی ایفا کردند.
نقش رسانهها در ایجاد باورها، افکار و انسجام اجتماعی
بدون شک رسانهها، در دوران کنونی، بخشی جداییناپذیر از زندگی مردم شدهاند. مردم در طول شبانهروز از محتوای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی و سرگرمی رسانهها استفاده میکنند. نسل کنونی جامعه از ابتدای حیاتش با رسانهها بزرگ میشود و در دنیای اطلاعاتی و ارتباطی امروز، این نسل بخش عظیمی از فرهنگ، ارزشها و هنجارهای جامعهی خود و دیگر جوامع را از رسانهها دریافت میکند. به عبارتی در دوران معاصر، که به عصر اطلاعات و جامعهی اطلاعاتی و ارتباطی معروف است، بخش عظیمی از جامعهپذیری نسلها از طریق رسانهها انجام میشود و نفوذ و تأثیر رسانه تا جایی است که برخی از نظریهپردازان ارتباطی بر این باورند که رسانهها اولویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین میکنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما میآموزند.
«رسانه» به وسیلهی انتقال پیام از فرستنده یا فرستندگان به مخاطب یا مخاطبان گفته میشود که شامل روزنامه، کتاب، رادیو، تلویزیون، ماهواره، تکنولوژیهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی، اینترنت و... است. این وسایل دارای ویژگیهایی مانند پیامگیران ناآشنا، سرعت عمل زیاد و تکثیر پیام هستند (دادگران، ۱۳۸۴: ۶).
ارزشها: هنجارهای یک جامعه در نهایت تجلی ارزشهای آن جامعه است؛ یعنی عقاید مشترک اجتماعی دربارهی آنچه خوب، درست و مطلوب است (رابرتسون، ۱۳۷۴: ۶۰ و ۶۴).
رسانههای همگانی به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم اجتماعی کردن مطرح هستند. روزنامهها، نشریات ادواری، مجلات و به ویژه تلویزیون و رسانههای نوین ماهوارهای و الکترونیکی و دیجیتالی، هر روزه مورد استفادهی وسیع گروههای مختلف اجتماعی قرار میگیرند، اما نمیتوان انکار کرد که رسانههای جمعی انواع گوناگونی از اطلاعات و محتوا (به ویژه هنجارها و ارزشها) را انتقال میدهند (گیدنز، ۱۳۷۷: ۸۸).
رسانهها، به عنوان فراهمکنندهی چارچوبهای تجربه برای مخاطبان، نگرشهای کلی فرهنگی را برای تفسیر اطلاعات توسط افراد جامعه در جوامع امروزی ایجاد میکنند. رسانهها شیوههایی را که براساس آنها افراد زندگی اجتماعی را تفسیر میکنند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند، با کمک نظم دادن به تجربهی ما از زندگی اجتماعی، قالبریزی میکنند (همان: ۴۷۹).
«هارولد لاسول» و «چارلز رایت» از جمله پژوهشگرانی هستند که به طور جدی به نقش و کارکرد رسانهها در جامعه توجه کردهاند. آنها معتقدند که رسانهها دارای کارکردهای نظارت بر محیط و ایجاد همبستگی اجتماعی در واکنش به محیط هستند (همان: ۱۰۸). این ۲ نظریهپرداز ارتباطات بر این باورند که در کارکرد نخستین، وظیفهی رسانهها نظارت، مراقبت، تهیه و رساندن خبر دربارهی محیط پیرامونی است. دومین کارکرد رسانه انتخاب و تفسیر اطلاعات در محیط است. در این نقش، رسانهها به تقویت ارزشهای اجتماعی، اجماع و افشای انحرافات، رجوع به پایگاه رهبران افکار، ممانعت از تهدید ثبات اجتماعی و وحشت عمومی، مدیریت افکار عمومی و نظارت بر حکومت و حفاظت میپردازند.
یکی دیگر از کارکردهای رسانه انتقال فرهنگ، افزایش انسجام اجتماعی و تعمیق تجربهی مشترک، کاستن از نابهنجاریهای اجتماعی و احساس از خود بیگانگی، استمرار اجتماعی شدن پیش و پس از آموزش رسمی و کمک به یکدستسازی و انسجام است.
«لرنر» بر این باور است که ورود به جامعهی مدرن و جدید مستلزم مساعدت ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بینالمللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، بحران کسب منابع توسعه و گسترش روشها و ارزشهای نوین در زمینههایی چون تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانهها مناسبترین و مؤثرترین ابزار تغییر نگرشها، ارزشها و رفتارها و به بیان دیگر، ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند ( فرقانی، ۱۳۸۰: ۴۹).
رسانهها موجب ایجاد پدیدهای تحت عنوان «تحرک روانی» میگردند یا موجب ایجاد پدیدهی دیگری تحت عنوان «بیگانگی عاطفی» میشوند که «لرنر» آن را به مثابهی امتیازی روانی در نوسازی مؤثر میداند. بیگانگی عاطفی، در نظر وی، به معنای قدرت تطابق با محیط پر از دگرگونی در وضعیتهای مختلف و متغیر است (روشه، ۱۳۶۶: ۲۳۲ و ۲۳۳).
برخی متفکران معتقدند که با تسریع در جریان اطلاعات در شاهراهها و شریانهای اطلاعاتی دنیا، تحولات مهمی در بسیاری از عرصههای اجتماعی در حال رخ دادن است. محتوای رسانههای فعلی پر از خشونت، موادمخدر، رفتار تبهکارانه، سکس، کمدی، تخیل و علم است؛ به طوری که محتوای فرهنگی سنتی جوامع را دچار بحران یا دگونی کرده است.
از بُعد اقتصادی، به دلیل ارتباط اندک مردم با انجمنها و مراکز دانشگاهی و نخبگانی اقتصادی، عمدهی اطلاعات اقتصادی آنها از طریق رسانهها، از جمله روزنامهها و سایتها، حاصل میشود. پرواضح است که رسانهها در جهتدهی فکری و انسجام اجتماعی و رونق اقتصادی یا برعکس، در ایجاد مشکلات اقتصادی نقش کلیدی بر عهده دارند.
نقش رسانهها در شایعهسازی
نحوهی بیان اخبار و مطالب علمی بسیار مهم است که این مسئولیت اصلی رسانه است. نمیتوان و نباید مانع انتشار اخبار شد، اما باید در طریقهی انتشار آن دقت شود که متأسفانه در ایران در این زمینه ضعف داریم. در این زمینه با ۲ مثال متفاوت، تنشهایی را که رسانهها در ایجاد آن نقش اساسی داشتهاند معرفی مینماییم:
۱- بحث زلزلهی تهران یک موضوع علمی است که همواره به عنوان یکی از تهدیداتِ در کمین پایتخت، مطرح بوده است. در زمان طرح این مسئله برای اولین بار، تصمیم گرفته شد که به خاطر بر هم نخوردن آرامش جامعه، این موضوع از طریق رسانهها و تلویزیون مطرح نشود. اما مطرح نشدن این موضوع اشتباه بود، چون مردم باید آگاه میشدند، اما نحوهی اطلاعرسانی به مردم بسیار مهم است. کسانی که در آن زمان خانه میساختند باید طوری ساختوساز انجام میدادند که اگر ۱۰ سال دیگر زلزله آمد، آن ساختمانها خراب نشوند. ممکن است ۱۰ درصد هزینهی بیشتر صرف این کار شود، اما حُسن آن این است که مردم آگاه میشوند و بهتر عمل میکنند. نحوهی بیان این موضوع میتوانست به ۲گونه باشد:
الف) رسانهها آن را خیلی ساده و مناسب با مردم در میان میگذاشتند.
ب) رسانهها تیتر میزدند: «در فلان تاریخ زلزله میشود، همه خواهند مُرد، هیچ چیز سالم نمیماند و...» این ظرافتهاست که مسئولیت رسانه و دقت آن در خبررسانی را مشخص میکند.
۲- بحث نوسانات ارز و سکه در یک سال اخیر یکی از مهمترین مسائل اقتصاد ایران است که اکثر مردم عامی، که با ارز سروکاری ندارند، از طریق رسانهها در جریان این نوسانات قرار میگرفتند. با توجه به وضعیت خاص ایران در دنیا و دشمنیهای اثباتشده دشمنان در کوچکترین مسائل، پرواضح است که در مورد این مسئلهی مهم نیز آنها بیکار ننشستهاند و با ایادی داخلی و خارجی خود در تشدید این بحران از هیچ کوششی دریغ ننمودهاند.
نقاط قوت و ضعف رسانهها در بحران ارزی اخیر
رسانهها در بحران اخیر در هدایت بازار به سوی بحران و در تحریک مسئولان برای اقدام سریعتر جهت بازگرداندن آرامش به بازار نقشی اساسی داشتند که در ادامه به این نقاط ضعف و قوت اشاره میشود.
نقاط ضعف
۱- از اخبار لحظه به لحظه در سایتها گرفته تا تیترهای اول روزنامهها عمدتاً رنگوبوی ارزی داشتند. همه و همه در ایجاد حساسیت و توجه در مردم عادی نقش بسیار مهمی داشتند.
۲- پخش شایعات در مورد قیمت ارز به نحوی ماهرانه صورت گرفت که از ارز ۷ هزار تومانی در بسیاری از محافل علمی و غیرعلمی به راحتی به عنوان نرخ ارز در روزهای آینده نام برده میشد.
۳- در چنین شرایطی، حتی در شهرستانهایی که فرسنگها از بازار مکارهی ارز تهران فاصله داشتند، ثروتهای اندک و پساندازهای مردم به سمت بازار ارز و سکه هدایت شد و موجب افزایش تقاضا و به تبع آن افزایش شدید قیمت ارز و سکه شد.
تیترهای اول روزنامهها برای جلب خواننده و فروش بیشتر عموماً در ایجاد فضای ملتهب و تشدید آن نقش اساسی داشت، از آن جمله میتوان تیترهای زیر را مثال زد:
سکه و ارز به طور وحشتناک گران میشوند.
دولت در بحران ارز مقصر است.
گرانی ارز و سکه.
بازار ارز و سکه همچنان ملتهب است.»
هرجومرج در قیمت دلار و سکه.
قیمت لحظهای ارز و سکه.
موج دوم گرانی ارز و سکه.
سکه از مرز یک میلیون تومان گذشت.
وقتی حکومتگران نمیتوانند حکومت کنند.
۴- متأسفانه به دلیل اینکه هنوز نتوانستهایم یک نهاد آموزشی برای خبرنگاری علمی ایجاد کنیم، افراد با رشتههای دانشگاهی متفاوت خبرنگار علمی میشوند و در رسانههای نظام جمهوری اسلامی ایران ـکه فینفسه در دنیا جنجالبرانگیز استـ مشغول به کار میشوند و برای افزایش مرتبهی خود دست به انتشار مطالب و اخبار جنجالی میزنند که در بسیاری از موارد غلط هستند. البته خبرنگاران خوب اندک نیستند، اما متأسفانه اکثر خبرنگاران و روزنامهنگاران با سیاست «دسته واگن» دشمن همراه شدهاند و خواسته یا ناخواسته باعث تشدید التهاب این بازار میشوند.
۵- مردم مستقیم با انجمنها و مراکز علمی رابطه ندارند، ولی میتوانند به رسانه مراجعه کنند. رسانه باید یک حلقه بین مردم و بخش علمی کشور باشد. البته در این مورد، به دلیل اینکه اقتصاد ایران کاملاً سیاسی و حزبی شده است، بسیاری از مطالب علمی میتوانند توسط متخصصان مغرض به گونهای بیان شوند که درپی درمان نباشند، بلکه درپی تشدید بحران باشند.
به عنوان مثال، مطالب علمی میتواند به صورت زیر بیان شود و با وجود صحت گفتار، آثار تخریبی داشته باشد:
۱- نقایص به صورت کاملاً اغراقآمیز بیان شوند.
۲- سیاهنمایی باشد.
۳- بیان حقایقی باشد که دانستن آن برای مردم عادی سودی ندارد و فقط موجب التهاب میشود.
۴- مطالب در راستای منافع حزب و گروه خاص یا اندیشهی سیاسی خاصی بیان شود.
۵- در زمانهای خاص، مانند ماههای منتهی به انتخابات، مطالب علمی از سوی اقتصاددانان وابسته به جریان، حزب یا شخصی خاص کاملاً جنبهی انتخاباتی و تبلیغی یا تخریبی پیدا کند.
متأسفانه، به دلیل این قابلیتهای خاص در رشته اقتصاد، که در فوق به آنها اشاره شد و نیز به دلیل فقدان یک الگوی اسلامیـایرانی اقتصادی برای پیشرفت توأم با عدالت، مطالب به صورت بیقیدوبند مطرح میشوند و نمیتوان سره را از ناسره تشخیص داد، در حالی که در صورت وجود این الگو و وجود یک داور خارجی بیطرف در این زمینه و نیز وجود آمار و ارقام صحیح، میتوان در مقابل نقدهای بیپایه و اساس و التهابآفرین با سنجههای علمی الگو و اهداف پاسخگویی نمود و مطالب سیاسی و مغرضانه را از مطالب علمی مشخص نمود.
متأسفانه در چنین شرایطی، برخی از دوستداران نظام، که از تخصص کافی برخوردارند و با سنجههای علمی مطالب را تحلیل مینمایند، ممکن است در زمرهی مخالفان نظام یا دولت خاصی قلمداد شوند و هشدارها و راهنماییهای دلسوزانه و علمی آنان جدی گرفته نشود یا بالعکس، برخی از افراد منفعتطلب، که همواره پیرو طرفهای قدرت هستند، با راهنماییهای نادرست خود ممکن است شرایط را به سمت بحران هدایت کنند. موارد زیر به توصیف شرایط موجود کمک میکنند:
۱- از تمام ظرفیت نخبگانی کشور در علم اقتصاد به دلایل متفاوت استفاده نمیشود.
۲- رسانهها، به خصوص رسانهی ملی، مسئولیت ارتباط میان حلقههای علمی و مردم را به درستی اجرا نمیکنند.
۳- شبکههای تلویزیونی خارجی همچون BBC و VOA و... با برخورداری از ظرافتهای رسانهای و داشتن همکاری با متخصصان فنون مختلف به جهتدهی افکار عمومی میپردازند.
۴- مدیران اقتصادی بیتدبیر در مسند امور قرار گرفتهاند.
۵- خودی از غیرخودی و دوست از دشمن قابل شناسایی نیست و برخی از افراد در نظام با ثروتهای کلان به ایجاد التهاب دامن میزنند. به عنوان مثال، در التهاب ارز و سکه در بهمن ۹۰، وزیر اطلاعات مطالب قابل توجهی را در این زمینه بیان کردند: «متأسفانه برخی خودیها در نوسانات بازار، میلیاردی سکه خریدند.»
۶- عدم فرهنگسازی توسط رسانهی ملی در این زمینه نیز مشهود است. متأسفانه روزنامهها و رسانههای مختلف از جمله رسانهی ملی، به جای آرامش بخشیدن به بازار، خود به تحریک مردم پرداختند؛ در صورتی که باید به ایجاد فرهنگسازی برای خویشتنداری در چنین شرایطی میپرداختند. به عنوان مثال، میتوانستند با ظرافتهای رسانهای و انیمیشن یا فیلم به القای این مطالب بپردازند: «همسایه، خواهر و برادر و دوست ما و همهی کسانی که برای فروش سکهها و دلارهایشان، برای افزایش سود بیشتر، انتظار افزایش قیمت ارز را میکشیدند در واقع انتظار ویرانی اقتصاد ایران را میکشیدند. آن هم در جامعهای که خودشان در حال زیست در آن هستند. بدون اینکه خودشان متوجه باشند، با افزایش تقاضا، احتکار کالاها و... در واقع به تورم، ورشکستگی تولید و بیکاری برادران و خواهران و فرزندان خودشان دامن زدهاند.»
با توجه به نقاط ضعف فوق، امکان بروز بحران در چنین شرایطی به سادگی امکانپذیر است؛ چنان که در قضایای اخیر نیز جامعه در آستانهی بروز بحران و شورش اجتماعی قرار گرفت و حرکتهایی نیز در بازار تهران و تیرماه ۹۱ در نیشابور انجام شد.
نقاط قوت
از نقاط قوت رسانهها، به خصوص رسانهی ملی، در ماجرای اخیر ارز و سکه میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱- دعوت از کارشناسان متخصص و متعهد که صداقت و حسن نظر آنان اثبات شده است برای تحلیل وضعیت.
۲- مصاحبههای علمی با اقتصاددانان دلسوز برای تبیین شرایط و ارائهی راهکارهای علمی.
۳- انعکاس وضعیت معیشتی و اقتصادی اقشار آسیبپذیر و تولیدکنندگان و مشکلات ایجادشده از جانب رشد فزایندهی قیمتها به دلیل بحران ارزی، به خصوص مسائلی که متأثر از فعالیتهای روزنامهها بودهاند.
همه این موارد در تحریک دولت و مجلس برای اقدام جهت کنترل بازار ارز مؤثر خواهد بود و در صورت فقدان رسانههای آزاد برای انعکاس واقعیات و تحلیلها، به مراتب شرایط سختتری به وجود میآید.
نتیجهگیری و توصیههای سیاستی
در شرایط فعلی، که از یک سو تحریمهای اقتصادی تشدید شدهاند و از سوی دیگر تدبیر و دانایی در سیاستهای اقتصادی کمتر به چشم میخورد، فضا برای کارشکنی، ایجاد التهاب در افکار عمومی و نیز سخت نمودن شرایط اقتصادی و معیشتی برای افراد، احزاب و گروههای مختلف با منافع متفاوت ایجاد شده است.
در چنین شرایطی، کنترل رسانهها تنها یکی از راهحلهای موجود است، چراکه این امر چندان آسان نیست و نمیتوان با ایجاد شرایط امنیتی موفق شد. راهحل کنترل رسانهها و ایجاد شرایط امنیتی یک راهحل گذرا و کوتاهمدت است. راهحل اصلیتر و مهمتر اتخاذ تدابیر اقتصادی برای هدایت نقدینگی به بخش تولید است تا بدین وسیله شرایط با ثبات شود و بازارها به طور واقعی کنترل شوند.
فاطمه سرخهدهی - کارشناس ارشد اقتصاد / برهان