یک نفر در ونزوئلا اعلام میکند رئیسجمهور است در حالی که این کشور رئیسجمهور قانونی دارد که با رأی مستقیم مردم برگزیده شده است.
بحران کشور ونزوئلا بحرانی است با چند وجه، که وجه اصلی آن دخالتهای مستقیم آمریکا است، گرچه نباید ناکارآمدی مسئولین و مدیران این کشور را هم نادیده گرفت.
اکنون موضوع در این نوشتار، نوع برخوردی است که غرب در جایگاه خاستگاه دموکراسی درباره ونزوئلا از خود بروز داده است.
فردی که نامش «خوان گوایدو» است و چندی پیش رئیس پارلمان ونزوئلا بوده است، ناگهان خود را رئیسجمهور این کشور میداند و دولت قانونی مادورو را غیرقانونی و هواداران خود را به کف خیابان فرا میخواهد.
شاید یک شباهتهایی با فتنهای که در سال ۸۸ در ایران شکل گرفت و یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در آن سال اعلام کرد، پیروز انتخابات است و سپس ادعای تقلب کرد، وجود داشته باشد. هر دو فرد اشاره شده، رئیسجمهور خودخوانده بودند و برای رسیدن به خواسته خود دست به آشوبآفرینی و اغتشاش زدند.
جالبی ماجرای ونزوئلا و بحرانی که برای این کشور ساخته شده است، در این است که کشورهای اروپایی، غربی و آمریکا خوان گوایدو رئیسجمهور خود خوانده ونزوئلا را به رسمیت شناختهاند و او را رئیسجمهور قانونی این کشور میدانند!
حتی آمریکا خواهان سرنگونی دولت قانونی مادورو رئیسجمهور منتخب مردم ونزوئلا شده است. اروپا و آمریکا نیز در فتنه ۸۸ و ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ازسوی میرحسین موسوی، از او حمایت کردند و برای اینکه به اهداف خود برسند، سفارتخانههای آنها در تهران عملاً با حمایت از فتنهگران و آشوبطلبان، قصد براندازی داشتند و چندین ماه ایران را به آشوب کشیدند.
شادمانی فتنه گران داخلی از حمایتهای آمریکا و اروپا از اقدامات ضدقانونی و علیه منافع ملی و امنیت ملی کشور، عمق خیانتی را نشان میدادند که فتنه گران و سران آنها در سرسپردگی به دشمن از خود نشان دادند.
جمهوری اسلامی ایران از این بحران فتنه توانست سربلند بیرون بیاید، چراکه پیوند انقلاب و مردم با وجود گذشت ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، نه تنها گسسته نشده است بلکه مستحکمتر از پیش به راه خود ادامه میدهد. اگر نبود این پیوند قلبی و عاطفی میان مردم و انقلاب اسلامی، امید عبور از گردنههای سخت و دشواری همچون فتنههای ۷۸ و ۸۸ به نا امیدی میرسید.
در هر صورت نوع سیاستهای اعمالی برای براندازی کشورهای انقلابی که خواهان استقلال و آزادی برای خود هستند و نمیخواهند تحت سلطه آمریکا باشند شبیه هم است. تحریم اقتصادی، فشار سیاسی، تهاجم فرهنگی و تقویت اپوزیسیون داخلی و ایجاد آشوب و فتنه در کشور، نسخه تکراری آمریکا و غرب علیه کشورهایی است که مقابل او ایستادهاند.
ونزوئلا کشوری که اکنون دستخوش بحران سیاسی شده است، مکان آزمون صداقت غرب در دموکراسی است. زمانی که آمریکا و اروپا از فردی که خود را بدون برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، رئیسجمهور ونزوئلا میخواند حمایت میکند و او را رئیسجمهوری قانونی این کشور میداند، در کجای قاموس دموکراسی چنین چیزی وجود دارد؟! قطعاً سیاستی که آمریکا و اروپا علیه ونزوئلا در پیش گرفتهاند با دموکراسی مغایر است و ضدیت دارد.
چگونه میتوان یک فرد را که مدعی ریاست جمهوری است و در هیچ انتخاباتی هم شرکت نکرده رئیسجمهور دانست و از او حمایت کرد؟!
آمریکا، کانادا، اروپا و چند کشور که به غرب وابستگی شدید دارند، گوایدو را رئیسجمهور قانونی این کشور مینامند و از او حمایت میکنند، پارلمان اروپا خوان گوایدو را در جایگاه رئیسجمهور موقت ونزوئلا به رسمیت شناخته است.
مادورو گوایدو
هواداران کم تعداد گوایدو اکثریت مردم ونزوئلا خوانده میشوند در حالی که اکثریت مردم این کشور هوادار مادورو هستند و در انتخابات ریاست جمهوری که در اردیبهشت سال ۹۷ برگزار شد او با اکثریت آرا رئیسجمهور ونزوئلا شد.
همان زمان نیز آمریکا پیروزی نیکلاس مادورو در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا را به رسمیت نشناخت.
در کنار چنین رفتاری که از آمریکا سر میزند، میبینیم که ایالات متحده از رژیمهایی حمات میکند که تاکنون حتی یک انتخابات برگزار نکردهاند، عربستان سعودی یکی از آن حکومتهایی است که آمریکا از رژیم سعودی حمایت میکند در حالی که این کشور تاکنون یک انتخابات برگزار نکرده و نوع حکومتی که در عربستان سعودی برقرار است دیکتاتوری است.
رژیم سعودی هم اکنون در یمن با حمایتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی مشغول جنایت و کشتار مردم مظلوم این کشور است.
در گوشه دیگری از جهان در قلب اروپا، مردم فرانسه علیه ظلم و ستم سیاستهای تفکر لیبرالی حاکم بر کشور خود قیام کردهاند و چند هفته است که شنبهها علیه دولت و حکومت سرمایه داری در فرانسه تظاهرات میکنند.
این تظاهرا با سرکوب شدید پلیش و نیروهای نظامی فرانسه روبهرو بوده است و تاکنون دهها نفر به دست نیروهای سرکوبگر فرانسه کشته شدهاند حتی گفته میشود که دولت فرانسه برای سرکوب مردم خود از وجود گروهک تروریستی منافقین در این کشور بهره برده است. اکنون اکثریت مردم فرانسه هر شنبه به خیابانهای میآیند و خواهان استعفای امانوئل ماکرن رئیسجمهور این کشور میشوند.
اگر آمریکا و غرب با ماجرای ونزوئلا آنگونه برخورد میکند که گفته شد، در قبال ماجرای فرانسه چگونه باید برخورد کند؟!
آیا نباید جنبش اکثریتی جلیقه زردها در فرانسه به رسمیت شناخته شود و به خواستههای آنها توجه گردد؟ اگر مبنا براساس دموکراسی است که اکنون اکثریت مردم فرانسه خواهان استعفای امانوئل ماکرون رئیسجمهور فرانسه هستند و در واقع به خاطر مخالفت اکثریت مردم با حضور ماکرون در پست ریاست جمهوری، او مشروعیت مردمی خود را از دست داده است.
دموکراسی ساخته دست غرب، تعاریف خاص خود را دارد، هیچگاه نمیتوان باور داشت که در کشورهای غربی که مدعی دموکراسی در کشورهای خود هستند، دموکراسی حاکم است اما از این ابزار برای فشار به کشورهای مستقل و آزادیخواه استفاده میکنند.
همانگونه که در قبال حقوق بشر ادعایی خود به دیگر کشورها فشار سیاسی و اقتصادی وارد میکنند درباره دموکراسی نیز چنین رفتاری دارند، اگر غرب جلیقه زردهای فرانسه را به رسمیت شناخت شاید بتوان به دموکراسی در غرب امیدوار بود، اما نمیتوان باور کرد که غرب دست به چنین سیاستی بزند. اتاق خبر ۲۴