احمد بخشایش اردستانی کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت در گفتو گو با دیپلماسی ایرانی بر این نکته تاکید دارد: دونالد ترامپ سعی میکند در قالب بازیگری فرانسه برگهای برنده ایران را از تهران بگیرد. یعنی خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری در ازای توان هستهای، برجام، توان موشکی و دیپلماسی منطقه ایران باید مورد مذاکرات قرار گیرد.
تلاشهای تهران و پاریس از چه نشان دارد؟ آیا این دست تلاشها از این نشان دارد که پشت پرده اتفاقاتی در حال وقوع است؟ اساسا این میزان از تشتت، تناقض و گاه تضاد مواضع طرفین ناشی از چیست؟
ببینید تمام این تناقضات و گاه تضادهایی که در مواضع دیپلماتیک هر یک از بازیگران بر سر مسئله برجام وجود دارد به ذات طبیعی امتیازگیری هرکدام از این طرفین بازمیگردد. به هر حال طبیعی است که اکنون رئیس دستگاه دیپلماسی و معاون سیاسی در قالب تحرکات دیپلماتیک به دنبال کسب امتیازات بیشتر برای ایران باشد، همان گونه که از نام وزارت امور خارجه پیدا است این وزارت خانه سعی دارد در قالب گفت وگوهای دیپلماتیک و اساساً پیگیری روند دیپلماسی، اولاً مواضع و اهداف خود را تبیین کنند و در ثانی برای رسیدن به آن نهایت تلاشها و رایزنیهای لازم را انجام دهند. همین مسئله در خصوص فرانسه و خود ایالات متحده آمریکا هم مصداق دارد. چون آنها هم به دنبال کسب امتیازات خود هستند.
پیرو این نکته فرانسه هم در قالب طرح خود مواضعش را بیان میکند و ایالات متحده آمریکا نیز بازیهای خود را دارد. ولی نکته اینجاست که خود این مواضع به دلیل این که در تناقض و تضاد با همدیگر قرار دارند، باعث شده است که نوعی تشتت و سردرگمی را ایجاد کند. اکنون ایران به دنبال کسب دو امتیاز بزرگ در ازای حفظ برجام در قالب فروش نفت و بازگشت درآمدهای حاصل از آن است و برای رسیدن به آن از ۱۸ اردیبهشت گامهای خود را در کاهش تعهدات برجامی برداشت.
این مسئله سبب شده است که اکنون فرانسه تلاشهای خود را برای حفظ برجام و بازگرداندن ایران به قبل از آغاز این اقدامات داشته باشد تا ضمن اینکه نفوذ سیاسی خود را در اتحادیه اروپا بیشتر کند، برنامه های مکرون برای انتخابات بعدی فرانسه و حل مشکلات داخلی از این طریق پیگیری شود، اما چون در روابط دیپلماتیک عنصر میانجیگر در افکار عمومی از یک وجهه موقر برخوردار است، این تحلیل در ترامپ شکل گرفته که چهره مکرون نسبت به وی در مناسبات بین المللی نفوذ بیشتری پیدا کرده است. از این رو رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا به دنبال تحقیر فرانسه، تلاشهای کاخ الیزه و شخص مکرون است و در این راستا ترامپ گاهی از کوششهای پاریس حمایت کرده و از آن استقبال میکند و گاهی به مخالفت صریح با آن میپردازد. اتفاقا اظهار نظر روز سه شنبه ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه در خصوص اینکه تمام تلاشهای پاریس در خصوص خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری به ایران منوط به رضایت و چراغ سبز کاخ سفید است، از این نشان دارد که مکرون اکنون به عنوان یک بازیچه در دست دونالد ترامپ قرار گرفته است و متناسب با اهداف خود با وی بازی میکند. لذا مجموعه شرایط، یک وضعیت پیچیده را به ما ارائه میکند که دورنمای بسیار مبهم و تاری دارد.
اگرچه اکنون تلاشهای پاریس منوط به نظر نهایی واشنگتن است، اما در یک نگاه کلی اکنون دو سناریو برای اقدام دونالد ترامپ در خصوص ایران وجود دارد؛ یک سناریو ناظر بر این واقعیت است که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ برای مذاکره با ایران، کاخ سفید ناچار به دادن برخی معافیتهای تحریمی خواهد شد، اما در تقابل با آن برخی هم معتقدند که شرایط برای افزایش تحریمها تا رسیدن واشنگتن به نتیجه نهایی مد نظرش پی گرفته خواهد شد و اتفاقاً تحریم نفتکش آدریان دریا ۱، محموله نفتی آن و کاپیتان این نفتکش مصداقی از تندتر شدن سیاستهای ضد ایرانی در روزها و هفتههای منتهی به انتخابات سال ۲۰۲۰ دارد. تحلیل شما چیست؟
اتفاقاً نکته بسیار مهمی که در پاسخ به این سوال شما وجود دارد این است که اساساً وقوع یا عدم وقوع هر کدام از این دو سناریو تنها و تنها منوط به رفتار، واکنش و پاسخ تهران خواهد بود نه نگاه امریکا. چون کاخ سفید برنامه ها و سناریوهای خود را متناسب با واکنش بازیگر مقابل تهیه، تبیین و عملیاتی میکند. لذا اگرچه تحریمهای ایالات متحده آمریکا در طول ۱۶ ماه اخیر فشارها و مشکلات بسیار جدی برای اقتصاد و معیشت کشور ایجاد کرده است، اما اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند در اجرای یک مدیریت صحیح، شرایط را برای کنترل چالش های اقتصادی، مدیریت بودجه، افزایش درآمد و مهمتر از همه ریشهکن کردن موج گسترده و افسار گسیخته فساد داخلی فراهم کند و به تبع آن تا اندازه ای رضایت اجتماعی را به وجود آورد و گسل دولت و حاکمیت با ملت را پر کند، یقیناً سیاستهای فشار حداکثری دونالد ترامپ و کاخ سفید به شکست خواهد انجامید.
با این وجود، نه تنها سناریوهای پیش روی ترامپ در ماه های منتهی به انتخابات سال ۲۰۲۰ تحت الشعاع قرار می گیرد، بلکه حتی اگر دونالد ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۰ به پیروزی برسد، نتیجه مستقیم و بدون انکار آن حذف جان بولتون و مایک پمپئو از ساختار سیاسی و کابینه آتی دونالد ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری او خواهد بود. چرا که در همین مدت مقاومت ایران نشان داد که سیاست های فشار حداکثری ایالات متحده آمریکا با محوریت جان بولتون و مایک پمپئو نتوانسته است دونالد ترامپ را به اهدافش برساند. پیرو همین مسئله اکنون یک شکاف معنادار میان دونالد ترامپ با وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی کاخ سفید در حال شکل گیری است، به خصوص که اکنون جان بولتون، هم از مذاکرات کره شمالی و هم از مذاکرات با طالبان کنار گذاشته شده است و این زمزمه را مطرح می کند که احتمالا در خصوص سیاستهای کاخ سفید در قبال ایران هم به محاق برود و از آن طرف خبرهایی هم در خصوص استعفای پمپئو مطرح میشود.
اما در تقابل با این تحلیل شما یک نکته بسیار مهم وجود دارد و این ناظر بر این واقعیت است که اگر دونالد ترامپ انشقاق جدی در نگاه خود با مایک پمپئو و جان بولتون دارد چرا رئیس جمهوری آمریکا با حذف رکس تیلرسون، مایک فلین و هربرت مک مستر، وزیر امور خارجه و مشاوران امنیت ملی کاخ سفید که خواهان عدم پیگری تنش با ایران از طریق رادیکالیزه کردن سیاست های کاخ سفید و خروج از برجام بودند، زمینه حضور پمپئو بولتون را فراهم کرد. آیا این اقدام جز این واقعیت را نشان می دهد که رئیس جمهوری آمریکا هم به مرور زمان همخوانی بیشتری با سیاست های این دست افراد (بولتون و پمپئو) پیدا کرده است؟
من معتقدم که اساساً نگاه دونالد ترامپ نگاه سیاستمدار و دیپلمات به مسائل جاری در جهان نیست، بلکه یک نگاه کاسب و تاجر به مسائل سیاسی است. زمانی که رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور به صراحت عنوان م کند ما با لبی خندان، اما دلی گریان و پرخون کشور را اداره میکنیم جز دادن سیگنال به دونالد ترامپ و القای موفقیت سیاست فشار حداکثری چیز دیگری نیست و این مسئله سبب خواهد شد که این ظن در رئیس جمهوری آمریکا ایجاد شود که نگاه جان بولتون و مایک پمپئو توانسته است ایران را وادار به تسلیم کند.
باز هم در تقابل با تحلیل شما بسیاری از کارشناسان مسائل آمریکا معتقدند تا اینجای کار، شواهد و قرائن نشان از پیروزی ترامپ در دور دوم انتخابات میدهد و این نشان می دهد که تهران حداقل به مدت ۶ سال دیگر باید این شرایط را تحمل کند. ضمن اینکه این واقعیت هم وجود دارد در صورت پیروزی دونالد ترامپ در دور دوم انتخابات احتمال پررنگ تر شدن و رادیکالیزه تر شدن سیاستهای ضد ایرانی کاخ سفید و حتی مطرح شدن گزینه نظامی نیز وجود دارد؟
ببینید ما داریم در مورد جنگ با جمهوری اسلامی ایران سخن میگوییم. دونالد ترامپ اگرچه آشنایی با سیاست ندارد، اما میداند که چه تبعات اقتصادی بسیار سنگینی برای آمریکا به واسطه درگیری نظامی با ایران وجود دارد. در این راستا تمام سیاستهای ایران هراسانه دونالد ترامپ در تقریبا سه سال گذشته فقط برای پررنگ کردن تهدید تهران علیه برخی کشورهای عربی منطقه بوده تا بتواند ذیل آن، منافع گستردهای را متوجه کارخانههای اسلحهسازی داخلی در ایالات متحده آمریکا کند و گرنه دونالد ترامپ هیچ گاه به دنبال تنش نظامی با ایران نبوده است. پس اساسا مسئله نظامی در دستور کار دولت دوم ترامپ در صورت پیروزی وی نخواهد بود. البته من هم معتقدم که ترامپ در دور دوم اگر به ریاست جمهوری برسد یقیناً سیاست حفظ فشار حداکثری را پیگیری خواهد کرد اما، نه بر مبنای نگاه جان بولتون و مایک پمپئو، بلکه براساس آنچه مد نظر خود اوست. لذا اگر واکنش ایران، واکنشی مقاومتی و در مقام پاسخ به این فشارها باشد یقیناً کاخ سفید گام به گام از سیاستهای فشار حداکثری پا پس خواهد کشید و دولت دوم دونالد ترامپ با یک مواضع متعادل تری نسبت به امروز در قبال ایران برخورد خواهد کرد. پس مسئله بسیار مهمتری که نباید از نگاه دور داشت ناظر بر این واقعیت است که ما باید با اتحاد و انسجام داخلی و تلاش برای احیای اعتماد عمومی زمینه پر کردن شکاف جامعه با حاکمیت و دولت را شکل دهیم. لذا مادامی که این مسئله تحقق پیدا نکند و شرایط از درون به یک سرانجام درست نرسد، هیچ کدام از برنامههای ما محقق نخواهد شد. چون به هر حال دیپلماسی بدون شک منشعب از شرایط داخلی است. اگر ما از درون به یک توانایی برسیم یقینا وزارت امور خارجه در مذاکرات دست برتر را خواهد داشت. هر چند که ما باید عکس این را هم در نظر داشته باشیم.
در سایه تلاش های امانوئل مکرون برای کاهش تنش ها برونو لومر، وزیر دارایی فرانسه دیروز دوشنبه برای گرفتن چراغ سبز کاخ سفید در خصوص خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری به ایالات متحده آمریکا سفر کرد. به نظر شما خروجی و دستاورد این سفر برای پاریس چه خواهد بود؟ آیا ایالات متحده آمریکا موافقت خود را با اعطای این اعتبار خواهد داشت؟
من این اعطای این اعتبار را بسیار دور از ذهن می دانم. به خصوص که اکنون جمهوری اسلامی ایران هیچ گونه بنایی برای مذاکره مستقیم با ایالات متحده آمریکا ندارد. لذا دونالد ترامپ هیچ دلیلی نمی بیند که بخواهد این امتیاز را در اختیار فرانسه و بعد جمهوری اسلامی ایران قرار دهد. نکته مهمتر این است که اگر آمریکا و دونالد ترامپ این امتیاز را به فرانسویها بدهند باعث خواهد شد که با دست خود نقش و نفوذ پاریس در روابط بینالملل افزایش پیدا کند. لذا دونالد ترامپ برای تحقیر بیشتر مکرون هم که شده با این طرح موافقت نخواهد کرد. مگر این که تهران در پشت پرده امتیازاتی داده باشد.
به موازات سفر معاون سیاسی وزارت امور خارجه به پاریس و اسلوونی شاهد حضور رئیس دستگاه دیپلماسی در روسیه و بعد از آن بنگلادش و اندونزی بودیم. اما به نظر می رسد که پیش از اینها تکاپوی وزارت امور خارجه و شخص آقای ظریف طی دو هفته اخیر با سفر به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس شروع و بعد از آن با حضور در اروپا و در نهایت آسیای جنوب شرقی پی گرفته شد بیشتر یک یارگیری و یارکشی برای کاهش تبعات سوء گام سوم ایران در کاهش تعهدات برجامی تلقی می شود؟
اول اینکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی در راستای ماهیت و کارکردی که دارد باید این گزارشها را تهیه کند. اینها گزارشهای فنی از فعالیتهای هستهای ایران است و مانیفست سیاسی ضد تهران نیست. اگر چه برخی تحرکات سیاسی میتواند حساسیت و تبعاتی را برای اقدامات ایران در کاهش تعهدات برجامی ایجاد کند. اما ماهیت کارکرد آژانس بین المللی انرژی اتمی و گزارش های مربوط به آن رفتار سیاسی تلقی نمی شود. از آن گذشته ایران در همان آغاز گام های کاهش تعهدات برجامی اعلام کرده بود که به چه میزان، چگونه و در چه مدتی تعهدات برجامی را کاهش خواهد داد و این چیزی نیست. افزون بر آن قبلا جمهوری اسلامی ایران رسما این کاهش را تایید کرده و در این رابطه اعام کرده بود تهران در سیاستهای کاهش برجامی به شدت قاطع و جدی است. لذا این گزارشها تایید میزان جدیت ایران را می رساند و این نکته مثبت است. چون باعث تحریک طرف های برجامی در انجام تعهداتشان می شود، اگر چه تا کنون این مهم روی نداده است. نکته مهم دیگر این است که اگر چه اقدامات ایران در کاهش تعهدات برجامی میتواند حساسیتهایی را برای ایران در پی داشته باشد و هر گام که جلوتر میرویم میزان این حساسیت ها هم بیشتر خواهد شد، اما این واقعیت را هم باید در نظر داشت که تهران نمیتواند به جز این اقدام راه دیگری در برابر فشارهای آمریکا و بدعهدی های اروپا انجام دهد. یعنی اقدامات ایران در کاهش تعهدات برجامی، علیرغم حساسیت برانگیز بودن، اجتناب ناپذیر است. با این تفاسیر یقیناً دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید به سمت تبیین و تشریح درست اقدامات و گام های ایران باشد تا بتوان حتی المقدور از این تبعات و حساسیت ها کاست. البته در کنار آن یقیناً تحولات بسیار جدی در منطقه خاورمیانه از یمن و لبنان گرفته تا سوریه و عراق و تنگه هرمز میتواند محل برخی از رایزنیها و مذاکرات ایران با کشورهایی مانند روسیه، چین و نظایر آن باشد. حضور در دیگر کشورها مانند اندونزی، بنگلادش، مالزی بیشتر در رابطه با پیگیری مناسبات دوجانبه است و در این سطح باید سفر محمد جواد ظریف به این کشورها را مورد ارزیابی قرار داد.