«گاهی اوقات مشکلات فرهنگی موجب شده که من شب خوابم نبرده؛ بهخاطر مسائل فرهنگی؛ یعنی اهمّیّت مسائل فرهنگی اینجور است.»
اين بخشي از سخنان رهبر انقلاب در جمع اعضاي هيئت دولت يازدهم بود كه ايشان سخنان خود را در زمينه فرهنگي اين گونه آغاز كردند.
بر همه مسئولان و مردم پوشيده نيست كه اگر مهمترين دغدغه رهبر انقلاب را مسائل فرهنگي ندانيم، يكي از اولويتهاي اصلي ايشان قطعا مقوله فرهنگ است.
اين را ميشود از مجموع بيانات و توصيههاي ايشان به مسئولان و متوليان حوزه فرهنگ كشور دريافت. اما ايشان در همين ديدار اخير يك تلنگري هم به همه مسئولان زدند كه مراقب باشيم «ما در داخلِ نقشهی طرّاحی شدهی دشمن قرار نگیریم و بازی نکنیم»
رهبر انقلاب در اين ديدار دو كار اساسي و اصلي را در جهت فرهنگي تبيين كردند. «یکی تولیدات فرهنگی سالم در زمینههای مختلف، و یکی جلوگیری از تولیدهای مضر و بهاصطلاح متاع و کالای مضرّ فرهنگی» در بخش اول عليرغم اتفاقات نسبتا خوبي كه افتاده، اما هنوز نميتوان عملكرد مسئولان و حاضران در عرصه فرهنگ را خوب يا كافي تلقي كرد.
البته اين ضعف عملكرد، تنها مختص اين دولت و شخص وزير فرهنگ و معاونان ايشان نيست. اين اشكالي است كه متاسفانه طي دو دهه اخير در دستگاه فرهنگي ما ايجاد شده و منورالفكرها، مدينهفاضله فرهنگي را در غرب جستوجو كردهاند. براي همين هم الگوهاي غلط خود را وارد ساختار فرهنگي كشور كردهاند و آنچه بايد عمل ميشد، اتفاق نيفتاد. تعداد محصولات سالانه فرهنگي ما در برخي حوزهها نظير سينما و تئاتر آنقدر قليل و انگشتشمار است كه خيلي زود از ذهنها پاك يا كمرنگ ميشود.
اما به عوض آن توليدات محصولات مضر فرهنگي به وفور در حوزههاي مختلف فرهنگي و هنري يافت ميشود.
چربش بيش از اندازه طبقه شبهروشنفكري در عرصه فرهنگي باعث شده تا آناني كه خود را همچنان پايبند ارزشهاي انقلاب ميدانند در اقليت قرار گيرند و حكايت آدمهاي فرهنگي كشور مصداق همان بندي از وصيتنامه شهيد حميد باكري باشد كه انسانهاي پس از جنگ را به سه دسته تقسيم كرده و گفته بود: «دستهاي به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیماناند. دستهاي راه بیتفاوتی را بر میگزینند و در زندگی مادی غرق ميشوند و همه چیز را فراموش ميکنند. دسته سوم به گذشته خود وفادار ميمانند و احساس مسئولیت ميکنند که از شدت غصهها و مصائب دق خواهند کرد.»
اين اتفاق در حوزه فرهنگ ما به شكل واضحي رخ داده است. البته به اين سه دسته بايد دسته اوليتري را اضافه كرد. «دستهاي كه اساسا در زمين دشمن بازي ميكنند و هيچ وابستگي و دلبستگي به ايران، اسلام و انقلاب ندارند.»
فراواني اين دسته افراد و دو دسته اولي كه شهيد باكري به آن اشاره دارد، كار را به جايي ميرساند كه دسته سوم در شرايط سختي قرار بگيرند و بدتر از آن مديران فرهنگي جمهوري اسلامي دچار يك رودربايستي شوند و براي عقب نماندن از قافله روشنفكرنماها، اجازه عرضه محصولاتي را دهند كه نه تنها فرهنگي نيستند، بلكه مسموميت فرهنگي ايجاد ميكنند.
رهبر انقلاب در اين باره هم هشدار ميدهند كه «هر کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاههای حاکمیّتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ندارد. اگرچنانچه میبینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید. حالا چگونه برخورد بکنید، آن یک بحث دیگر است، آن مربوط به دستگاهها است و نگاه کنید ببینید مقرّراتتان چه میگوید؛ لکن رودربایستی نکنید و این را صریح بگویید. پس بنابراین خوراک فرهنگی سالم و جلوگیری از خوراک فرهنگی ناسالم و مضر، اساس کار است.»
اما متاسفانه اين اتفاق در چندين دولت متوالي رخ داده است و شايد تابوشكني آن مربوط به دولت اول اصلاحات باشد. جايي كه برخي كتابها، فيلمها و آثار نمايشي، نشريات و... تا توانستند بر مباني اسلام و انقلاب تاختند و دوستان اهل «تساهل و تسامح» هم چشمشان را عامدانه به روي زلزله فرهنگي بستند. در همان دوران مجيد مجيدي جزء دسته سوم از نگاه شهيد باكري شد و از «صداي پاي ابتذال» سخن گفت. اما با تغيير وزير فرهنگ هم سياستها تغييري نكرد و جشنوارههايي برگزار شد كه نه تنها در شأن اسلام و انقلاب نبود كه جايگاه ايران را هم زير سوال ميبرد.
اين اتفاق در دولتهاي بعدي هم رخ داد. زماني كه برخي مديران برگشته از جنگ! براي آنكه نشان دهند «دگم» نيستند و ميتوانند شانه به شانه منورالفكرها قدم بردارند، پاي خود را روي اصول و مباني گذاشتند و به كالاهاي بازار بيفرهنگي هم اجازه عرض اندام دادند و دلشان خوش بود كه زبان فرهنگ و هنر را ميفهمند. مصداق بارز آن هم جشنوارههايي بود كه به هر اثر ضد ايراني، ضد اسلامي و ضد انقلابي فضا و جايزه داد.
آقاياني كه امروز نگران حذف «فجر» از نام يك جشنواره هستند، در زمان مديريت خود چه تصويري از انقلاب و ايران را در اين جشنواره به نمايش گذاشتند؟ جشنوارهاي كه نام زيبا و بلندآوازهاش تبديل به كاريكاتوري اگزجره از سرزمين ما شده بود.
اين اتفاق هنوز و همچنان هم ميافتد و برخي مديران فرهنگي ما حضور آثار هنري ضد ايراني و ضد اسلامي در جشنوارههاي خارجي را ستارهاي درخشان در كارنامه مديريتي خود قلمداد ميكنند و فكر ميكنند با كوتاه كردن محاسن خود و استفاده از فيگورهاي هنردوستانه ميتوانند زمان مديريت خود را تمديد كنند.
برخي مديران ديروز و امروز هم اساسا رهاكردن فرهنگ و هنر از اسارتِ! مميزي و نظارت را به روز بودن تلقي ميكنند.
فكر ميكنند اگر كالاي ضدفرهنگي بوي تعفن هم بدهد، براي بخشي از جامعه لازم است. غافل از آنكه فساد همان يك قلم محصول، ميتواند زمينه را براي نشر بيشتر چنين افتضاحاتي فراهم كند. اين «تساهل و تسامح» با ورسيون جديد را بايد خطري بزرگ تلقي كرد. بايد مراقب بود و اميدوار بود كه مديران فرهنگي ما بالاخره پنبهها را از گوش خود دربياورند و بشنوند كه رهبري چنين مطالبه ميكند: «رهاسازی فرهنگ اصلاً جایز نیست. مدیریّت فرهنگ یک کار بسیار لازم است؛ و مدیریّت هم باید بر مبنای شعارهای انقلاب و مبانی انقلاب باشد؛ یعنی مراقبت بشود آنچه اصل است، این است که مبانی انقلاب و مبانی استقلال کشور امام و مانند اینها باید محفوظ باشد.»
حامد فربد