مرگ و میر کارتن خوابها با سرمای زمستان با اینکه خبر تازهای نیست اما اتفاقی است که تلخیاش کمرنگ نمیشود. در سوز سرمای زمستانی زمانی که شادی میکردیم برای رخت بر بستن آلودگیهای شهر بر اثر وزش باد و خنکی هوا بازهم یک زخم دیگر بر چهره هرندی نشست. یک کارتن خواب دیگر درست در همان زمانی که شاد بودیم از هوای لطیف پر کشید تا شادی حال خوب هوا را خراب کند.
تهران شهر بزرگی است که شبها صورت ناخوشایندی را نشان آنهایی میدهد که سقفی بالای سر ندارند. شبهای تهران شبهای زحمت و بیروح و بیعاطفه است. برایش فرقی نمیکند کودکی در شب مانده باشد یا مردی معتاد، شبهای تهران میبلعد و غارت میکند و جان میستاند.البته این را باید گفت که تهران شبها شهردار دارد؛ شهردارانی که باید از ساعت ۸ شب تا ۶ صبح، مناطق تهران را ورق بزنند و فعالیتهای عمرانی و آسیبها را رصد کنند.شهرداران مناطق، معاونان و مشاوران ارشد شهردارتهران همهشان شهردار شبی را تجربه میکنند و مدیر ارشد شهر میشوند.
هر چند که فعالیت شبانه شهرداری تهران مانند روز است و شب تهران زنده است و انتقال پسماند، شست و شوی خیابانها تا فعالیت گسترده در حوزه فنی- عمرانی شب را برای شهرداری تهران تبدیل به موقعیت زنده میکند هرچند در هر شب بیش از ۶۰ هزار نفر در حوزه خدمات شهری فعال هستند و مدیریت شهری مسئول رسیدگی به امور آنها است، اما شبهای تهران برای آنهاییکه سقفی بالای سر ندارند ترسناک است.آسیبهای اجتماعی در شهر تهران از موضوعات بسیار مهم شبانه تهران است؛ بیش از ۳۰ گشت شبانه در سطح شهر تهران مشغول فعالیت هستند و جمعآوری و انتقال کارتنخوابها به گرمخانهها هر شب انجام میشود اما هستند آنهایی که از دست گشتيها فرار میکنند و در بوتهها تا صبح پنهان میشوند و گاهی روشنایی صبح را نمیبینند.
جایی برای نگهداری کارتن خوابها
ساعت ۱۱ شب است که تعدادی کارتنخواب را با لباسهای ژولیده، خسته، خمار و صورتهایی که سیاه به آنها ماسیده است، به مددسرا میآورند، اینجا مددسرای منطقه ۱۴ مقصد بعدی شهردار شب تهران است.
گروهی از بیخانمانها داخل اتاق خوابیدهاند و بیرون، داخل سالن، جماعتی ۱۰-۱۲ نفره را تازه آوردهاند. یکی از این کارتنخوابها که خودش را رحیم معرفی میکند، به مهر میگوید: ۵ سال است که خانواده طردم کرده است. قبلا جوشکار بودم ولی الان زباله جمع میکنم. رحیم هروئین میکشد: بستههای هروئین ۵ هزار و ۱۰ هزار تومان قیمت دارد. بسته ۵ هزار تومانی فایدهای ندارد، آدم را توی خماری میگذارد. و با صدای کشدار بیرمق ادامه میدهد: آن شب هم گوشه خیابان خواب بودم که مرا به مددسرا آوردند.
یکی دیگر خودش را بچه یافتآباد معرفی میکند؛ او هم ظاهرا کابینتساز بوده و دو سال است خانه و زندگیاش را داده تا اعتیادش را نگه دارد. میگوید: آنقدر هوا سرد است و گرسنهام که شبها خودم به مددسرا میآیم. بقیه هم خودشان را بچه سلسبیل و کردستان و خرمآباد معرفی میکنند، و برخی هم سکوت میکنند. مسئول شیفت شب مددسرا میگوید: فقط ۱۰ درصد کارتنخوابها معتاد نیستند. خیلی از کارتنخوابها ترک میکنند و بار دیگر در دام اعتیاد میافتند. بیکاری یکی از مهمترین علتهای آلودگی دوباره آنها است.
داخل مددسرا، معتادان روی زمین و تختها خوابیدند تا صبح بار دیگر به جست وجو در لابهلای سطلهای زباله بپردازند. «ون» شهردار شب و تیم همراه وارد سامانسرای لویزان میشود. هوشیار درباره تفاوت اصلی سامانسرا و مددسرا میگوید: گرمخانه محل نگهداری افراد بیخانمانی است که وعده غذایی به آنها داده میشود و در شبهای سرد زمستان آنها را در برابر یخ زدگی و سرما حفاظت میکند، اما سامانسرا مرکز بستهای است که افراد حاضر در آن با حکم قاضی تحت مراقبت و درمان جدی قرار میگیرند.
وی ادامه میدهد: افراد روانی، در راه ماندگانی که بیماریهای جدی و عفونی دارند، معتادان متجاهر و... که نمیتوانند در مددسراها نگهداری شوند، به این مرکز بسته انتقال مییابند.
اتاق غربالگری، مددکاری و حتی اتاق سیگار، از بخشهای این سامانسرا است که قرار است ظرفیت آن افزایش پیدا کند. به گفته مسئول شیفت شب سامان سرا، در حال حاضر ۹۲ بانو در این مرکز هستند که برخیشان نوزاد دارند: ماندن در سامانسرا نیاز به حکم قضایی دارد و در ۱۱ ماه گذشته بیش از ۴ هزار نفر در این مراکز نگهداری شدهاند.
مدیرعامل سازمان رفاه و مشارکتهای اجتماعی شهرداری میگوید: در حال حاضر یک سامانسرا برای آقایان در اسلامشهر با ظرفیت ۴۰۰ نفر و سامان سرای لویزان برای بانوان با ظرفیت ۲۰۰ نفر ایجاد شده است.
صحبت به متکدیان خیابانی میرسد؛ متکدیانی که این روزها با حجم گستردهای در سر هر چهارراه ایستادهاند. هوشیار میگوید: ما متکدیان چهارراهها را نیز به مددسراها منتقل میکنیم تا هم خانواده آنها شناسایی شود و هم کارآفرینی و آموزش به آنها داده شود. او ادامه میدهد: ۷۰ درصد متکدیان، اعتیاد دارند. آماری که بر عمق فاجعه میافزاید. کودکان کار، ایدز، اعتیاد و نمیدانم چند پیشوند دیگر باید به کودکان کار اضافه شود؟ هوشیار میگوید: موارد تکدیگری معمولا با احکام یکماه تا ۴۵ روز به مددسراها منتقل میشوند، البته اعتیاد، خود احکام دیگری دارد.
او برای پایان صحبتهایش در سامانسرا، از سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت انتقاد میکند: طبق قانون تامین زیرساختهای سامانسراها با شهرداری، تامین مددکار بر عهده سازمان بهزیستی و درمان وظیفه وزارت بهداشت است، اما متاسفانه نه سازمان بهزیستی و نه وزارت بهداشت پای کار نیامدند. هوشیار با اشاره به هزینه ماهانه ۷۰ میلیونی سامانسرا ادامه میدهد: در هر سامانسرا بیش از ۵۰ مددکار فعال هستند که همه هزینهها را شهرداری میدهند. خیلی از مشاغل و فضاها، متناسب با آب و هوا طراحی میشوند و در فصل خاصی از سال رونق میگیرند، مددسرای فصلی هم از آن موارد عجیبی است که داستان خودش را دارد.روی تختها و کف زمین در قرق کارتنخوابهایی است که دستکم نگران سرما نیستند.
مدیرعامل سازمان رفاه و مشارکتهای اجتماعی شهرداری در پایان این گشت شبانه میگوید: یکی از مشکلات ما موارد تکراری است که اخیرا با ورود جدی و ساماندهی کارتنخوابهای سطح شهر، کاهش یافته است. ۶۰ درصد افراد آسیب شهرستانی هستند که بعد از بهبود باید به شهرستانهای خود ارجاع شوند.
آنچه مهم است تلاش برای تکرار نشدن
یخزدگی کارتن خوابهایی است که هیچ چیزی جز آسمان سقفشان نیست. شاید لازم باشد مدیریت یکپارچه شهری اعمال شود و یک متولی برای این اقشار در نظر گرفته شود تا بتوان راحتتر آنها را سر و سامان داد تا حتی در زمانی که حادثهای بروز میکند بدانیم باید با چه افرادی در این باره صحبت کرده و آنها را نکوهش کنیم.
آنچه مهم است تلاش برای بقای افرادی است که روزگار آنها را به سوی کارتن خوابی سوق داده است درست است که شهرداری خدماتی ارائه میدهد اما ای کاش خدماتی برای بهود اوضاع این افراد و برگشتن آنها به زندگی عادی نیز از سوی دولت و بهزیستی و دیگر نهادهای مسئول ارایه میشد تا شاید با جسد یخ زده کارتن خوابی دیگر رو به رو نمیشدیم.