۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ بود که تروریسم دولتی آمریکا به فرمان ترامپ رئیس جمهور این کشور در فرودگاه بغداد جنایتی بزرگ را علیه تمام بشریت رقم زد و آن ترور فرماندهان مقاومت یعنی سردار دلها سپهید شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، معاون حشد الشعبی بود. اکنون سه سال از آن زمان میگذرد ولی ملتهای بیشماری همچنان یاد آن سرداران بزرگ را گرامی میدارند و مطالبه آنها محاکمه و مجازات این جنایت بزرگ بدون هیچ گذشتی است.
نگاهی به کارنامه سردار دلها بیانگر این حقیقت است که وی محور و بنیانگذار مکتبی است که در آن جان وفدا میکنند برای جان دادن به دیگران. در مکتب سردار«من» نه به معنای همه چیز برای من بلکه «من» در این مکتب به معنای فدا شدن «من» برای دیگران است. بر اساس همین تفکر است که وقتی سیل و زلزله میآید سردار در میان سیلزدگان و زلزلهزدگان است و وقتی تروریسم و تهدید امنیتی پیش میآید قله به قله، شهر به شهر در داخل و خارج از کشور برای امنیت دیگران جان فدا میشود. در این میان آنچه باید در نظر داشت نقش و جایگاه افرادی همچون سردار سلیمانی در نظم نوین جهانی است که با شتاب در حال شکل گرفتن است. هر چند که غرب تمام ابزار خود را برای حفظ نظام سرمایه داری و تک قطبی به کار گرفته است اما حقیقت آن است که صحنه جهانی دیگر پذیرنده این رویکرد یک جانبه نبوده و چند جانبه گرایی جدیدی در جریان است که بازیگران جدیدی را در بر گرفته است.
هر چند که برخی مبارزه صادقانه و همه جانبه سردار با تروریسم و زمینهسازی برای امنیت جهانی را از دلایل جاوانه شدن او عنوان میکنند اما نگاهی ریشهای به کارنامه سردار دلها حقیقتی بالاتر را آشکار میسازد و آن هویت بخشی و آزادی بخشی است که سردار برای ملتها به ارمغان آورد.
استعمار و امپریالیسم با اصل ایجاد حقارت و هویت زدایی از ملتها بران بودهاند تا سیاستهای استعماری خویش را اجرایی سازند حال آنکه سردار سلیمانی این خط را شکسته و هویت غرور آفرین را برای بسیاری از ملتها رقم زد. سردار این باور را در میان ملتها ایجاد کرد که آنها نیز جایگاهی در این عرصه جهانی دارند و میتوانند با هویتی ورای هویت تحمیلی نظام سلطه رویکردی تاثیرگذار در معادلات جهانی داشته باشند. شکل گیری گروههای مقاومت از افغانستان و پاکستان گرفته تا عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین و بسیاری از کشورها با هویتی مستقل زیر پرچمی واحد گردهم آمدند و ارتش بزرگ مقاومت را تشکیل دادند. این هویت بخشی مولفهای شد برای حرکت ملتها به سمت آزادی خواهی و مقابله با نظام سلطه و عیادی آن.
به عبارتی دیگر نظمی که غرب به دنبال آن در قالب خاورمیانه بزرگ بود با مکتب مقاومتی سردار با شکست همراه شد در حالی که جایگیزین آن ارادهای شد که امروز ملتهای منطقه خروج بیگانگان از منطقه را راهکار رسیدن به امنیت پایدار می دانند. در همین حال سردار توانست دیپلماسی و میدان را در کنار هم قرار دهد که نتیجه آن نیز ورود قدرتهای بزرگی همچون روسیه به عرصه همراهی با مقاومت علیه تروریسم و حامیان آن بود. جهان فراموش نخواهد کرد که چگونه سردار دلها، روسیه را متقاعد کرد که در سوریه وارد میدان شود و دیپلماسی را در صحنه جهانی برای تکمیل این حضور به کار گیرد.
این حقیقتی انکار ناپذیر است که نظم نوینی که در منطقه و صحنه جهانی شکل گرفته است حاصل سالها تلاش و مجاهدت افرادی همچون سردار دلهاست که هراسی سنگین را بر ماهیت غرب و غرب گرایان و نظام سلطه وارد ساخته است چنانکه حتی از نام و تصویر سردار نیز در هراس هستند و برای به حاشیه راندن و کم رنگ سازی جایگاه آن به هر ابزاری چنگ میزنند که رفتارهای این روزهای رسانههای فارسی زبان بیگانه از جمله لندن نشینان برای تخریب چهره سردار و تبرئه دولتمردان آمریکا از جنایتی علیه بشریت نمودی از رفتارهاست.
در نهایت باید به این نکته توجه داشت که اخلاص و صداقت در گفتار و رفتار و داشتن وعدههای صادق بر دلدادگی جهانی به سردار دلها افزود چنانکه امروز بسیاری از ملتها به پاس رشادتها و درسهای سردار فریاد مبارزه با تروریسم دولتی آمریکا را سرداده و مجازات عاملان ترور فرماندهان مقاومت را که همان ترور بشریت و انسانیت بود را با صدای بلند فریاد میزنند. سردار دلها الگویی است برای نسلهای امروز و فردا که با گام نهادن در مکتبش می توان به خیر و سعادت در دنیا و آخرت دست یافت.
نویسنده: قاسم غفوری
نگاهی به کارنامه سردار دلها بیانگر این حقیقت است که وی محور و بنیانگذار مکتبی است که در آن جان وفدا میکنند برای جان دادن به دیگران. در مکتب سردار«من» نه به معنای همه چیز برای من بلکه «من» در این مکتب به معنای فدا شدن «من» برای دیگران است. بر اساس همین تفکر است که وقتی سیل و زلزله میآید سردار در میان سیلزدگان و زلزلهزدگان است و وقتی تروریسم و تهدید امنیتی پیش میآید قله به قله، شهر به شهر در داخل و خارج از کشور برای امنیت دیگران جان فدا میشود. در این میان آنچه باید در نظر داشت نقش و جایگاه افرادی همچون سردار سلیمانی در نظم نوین جهانی است که با شتاب در حال شکل گرفتن است. هر چند که غرب تمام ابزار خود را برای حفظ نظام سرمایه داری و تک قطبی به کار گرفته است اما حقیقت آن است که صحنه جهانی دیگر پذیرنده این رویکرد یک جانبه نبوده و چند جانبه گرایی جدیدی در جریان است که بازیگران جدیدی را در بر گرفته است.
هر چند که برخی مبارزه صادقانه و همه جانبه سردار با تروریسم و زمینهسازی برای امنیت جهانی را از دلایل جاوانه شدن او عنوان میکنند اما نگاهی ریشهای به کارنامه سردار دلها حقیقتی بالاتر را آشکار میسازد و آن هویت بخشی و آزادی بخشی است که سردار برای ملتها به ارمغان آورد.
استعمار و امپریالیسم با اصل ایجاد حقارت و هویت زدایی از ملتها بران بودهاند تا سیاستهای استعماری خویش را اجرایی سازند حال آنکه سردار سلیمانی این خط را شکسته و هویت غرور آفرین را برای بسیاری از ملتها رقم زد. سردار این باور را در میان ملتها ایجاد کرد که آنها نیز جایگاهی در این عرصه جهانی دارند و میتوانند با هویتی ورای هویت تحمیلی نظام سلطه رویکردی تاثیرگذار در معادلات جهانی داشته باشند. شکل گیری گروههای مقاومت از افغانستان و پاکستان گرفته تا عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین و بسیاری از کشورها با هویتی مستقل زیر پرچمی واحد گردهم آمدند و ارتش بزرگ مقاومت را تشکیل دادند. این هویت بخشی مولفهای شد برای حرکت ملتها به سمت آزادی خواهی و مقابله با نظام سلطه و عیادی آن.
به عبارتی دیگر نظمی که غرب به دنبال آن در قالب خاورمیانه بزرگ بود با مکتب مقاومتی سردار با شکست همراه شد در حالی که جایگیزین آن ارادهای شد که امروز ملتهای منطقه خروج بیگانگان از منطقه را راهکار رسیدن به امنیت پایدار می دانند. در همین حال سردار توانست دیپلماسی و میدان را در کنار هم قرار دهد که نتیجه آن نیز ورود قدرتهای بزرگی همچون روسیه به عرصه همراهی با مقاومت علیه تروریسم و حامیان آن بود. جهان فراموش نخواهد کرد که چگونه سردار دلها، روسیه را متقاعد کرد که در سوریه وارد میدان شود و دیپلماسی را در صحنه جهانی برای تکمیل این حضور به کار گیرد.
این حقیقتی انکار ناپذیر است که نظم نوینی که در منطقه و صحنه جهانی شکل گرفته است حاصل سالها تلاش و مجاهدت افرادی همچون سردار دلهاست که هراسی سنگین را بر ماهیت غرب و غرب گرایان و نظام سلطه وارد ساخته است چنانکه حتی از نام و تصویر سردار نیز در هراس هستند و برای به حاشیه راندن و کم رنگ سازی جایگاه آن به هر ابزاری چنگ میزنند که رفتارهای این روزهای رسانههای فارسی زبان بیگانه از جمله لندن نشینان برای تخریب چهره سردار و تبرئه دولتمردان آمریکا از جنایتی علیه بشریت نمودی از رفتارهاست.
در نهایت باید به این نکته توجه داشت که اخلاص و صداقت در گفتار و رفتار و داشتن وعدههای صادق بر دلدادگی جهانی به سردار دلها افزود چنانکه امروز بسیاری از ملتها به پاس رشادتها و درسهای سردار فریاد مبارزه با تروریسم دولتی آمریکا را سرداده و مجازات عاملان ترور فرماندهان مقاومت را که همان ترور بشریت و انسانیت بود را با صدای بلند فریاد میزنند. سردار دلها الگویی است برای نسلهای امروز و فردا که با گام نهادن در مکتبش می توان به خیر و سعادت در دنیا و آخرت دست یافت.
نویسنده: قاسم غفوری