سه شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۹
کد مطلب : 124942

«حكمرانی نو» قالیباف و چند پرسش

چند وقتی است كه آقای قاليباف موضوع «حكمراني نو» را مطرح می كند، سوژه‌ای كه هيچ تعريف مشخص ومحتوايی از آن استخراج نشده است و...
چند وقتی است كه آقای قاليباف موضوع «حكمراني نو» را مطرح می كند، سوژه‌ای كه هيچ تعريف مشخص ومحتوايی از آن استخراج نشده است و در حد يك شعار باقی مانده و در اين شرايط كشور بيشتر به يك «ژست و پز سياسی» و شعار انتخاباتی شبيه است تا يك هدف واستراتژی ماندگار و چاره ساز.
قاليباف و دوستانش در تحليل‌های درون گروهی خود دوره رياست رئيسی را يك دوره‌ای می‌دانند و از همين الان هم تبليغات انتخاباتی خود را شروع كرده‌اند. از طرفی فعال شدن علی لاريجانی نيز همين تفكر را به ذهن متبادر می‌كند.
در اين فرصت موضوع حكمرانی نو که توسط قاليباف مطرح شده بررسی می‌كنيم. آقای قالیباف حتی در كسوت رياست قوه مقننه در کشور قدرت آن را ندارد که بخواهد درباره حکمرانی نو تصمیم بگیرد.ايشان حتی نتوانسته مديريت درستی را اعمال بكند و شاهد مصوباتی در مجلس هستيم كه نشان می‌هد مجلس يازدهم از كجا و از كدام نقاط دچار ضعف شديد است. مطرح شدن اين سوژه از سوی آقای قاليباف نگارنده را به چند سال پيش می‌برد كه او در يك نامه تمام عيار خطاب به جوانان موضوع «نواصولگرايی» را مطرح كرده بود!
با مطرح شدن نواصولگرايی عده‌ای تصور كردند وی قصد دارد جريانی تازه و نو در دل اصولگرایی ایجاد کند و با کلمه «نواصولگرایی» قصد دارد خرج خود را ازاین جریان جدا نماید!
وی زمانی اين نامه را منتشر كرد كه شهردار تهران بود و با طرح موضوع «لزوم تغییر اساسی در نحوه کنش جریان اصول‌گرایی»، مواردی را مطرح نمود که خودشان در طی دوران فعالیت‌های سیاسی‌شان عامل عمل به آن‌ها نبوده‌ و بنظر می‌رسيد كه قصد دارد به ‌نوعی با گذشته خود خداحافظی کند و طرحی نو دراندازد! كه با گذشت بيش از پنج سال از انتشار نامه مذكور بايد پرسيد سرنوشت آن نامه و سوژه «نواصولگرايی» به كجا رسيد؟ كه حالا تز حكمرانی نو را مطرح می‌كنيد؟
در آن نامه آقای قاليباف به ضرورت اجرایی شدن موضوع «انتقاد از خود» در جریان اصولگرایی سخن رانده بود كه الان بايد از خود ایشان بپرسیم پس موضوع خود انتقادی در میان جریان اصولگرایی چه سرانجامی پيدا كرد و خروجی اين تز چه بود؟ ايشان بگويد در كدام بیانیه رسمی به افکار عمومی، از خطاهایتان و رفتن در مسیر اشتباه در حوزه سیاست و اجتماعی حرفی زده‌اید؟ و چرا با مردم سخن نگفتید و در خصوص رفتارتان توضیحی ندادید؛ شاید به این امر مستمسک شوید که جریان رقیب از این خود اننقادی شما سوء استفاده کند؛ خب بکند چه اشکالی دارد؟ مگر همه ۸۰ میلیون ایرانی رقیب شما هستند که توضیح ندادید؛ ضمن اینکه یک سیاستمدار صادق از اینکه حتی مورد تمسخر واقع شود از اصول خود دست نمی‌کشد؟ و قطعاً بر اين باورم كه موضوع حكمرانی نو قاليباف نيز به مانند آن نامه بدست فراموشی سپرده خواهد شد و در حد يك شعار ابتر و بی‌خاصيت خاك خواهد خورد!
البته آقای قاليباف بايد به افكارعمومی توضيح دهد وقتی از سال‌ها پیش جریان «پیشرفت و عدالت» را راه اندازی کرد، چرا طی این سال‌ها که دو انتخابات ریاست جمهوری و مجلس برگزار شد هیچ مانیفست مشخص و برنامه‌ای که مختص خودش باشد منتشر نکرد؟
آقای قالیباف بگذارید به عنوان یک اصولگرای معتقد به آنچه رهبر فرزانه انقلاب در ترسیم اصولگرایی فرموده‌اند؛ بگویم متاسفانه انحصارطلبی در قدرت و طرد نیروهای جوان و بازنشسته نشدن هادیان جریان اصولگرایی؛ آنقدر شدید است که حتی می‌توان گفت این چسبندگی به قدرت در جریان اصولگرایی موروثی، قبیله‌ای و خانوادگی شده است که این جریان حاضر به پذیرش «نوزایی» و «نواندیشی» فکری و دریافت دیدگاه‌های نسل جوانتر نیست و همیشه صاحبان رأی و اندیشه را متاسفانه در حلقه‌های سوم و چهارم قرار داده‌اند و نظراتشان را به هیچ گرفته‌اند و همین معضل مهم و اساسی وجود دارد که جریان اصولگرایی دچار ریزش رأی و عدم استقبال شده و می‌شود و سوال اصلی‌تر این که شما چرا جریان خودساخته‌تان را به یک حزب عمومی و فراگیر تبدیل نکردید تا تکلیف خودتان با مردم و جریان‌های سیاسی موجود روشن شود؟ با اين عقبه فكری وعملی شكست خورده می‌خواهيد باز تز حكمرانی نو را مطرح كنيد؟
بايد به ايشان گفت، باور کنید که سبک زندگی مردم طی این یک دهه گذشته به شدت تغییر کرده و خواست و ذائقه مردم و به ویژه نسل جوان امروزی به مدد خیل رسانه‌های عمومی؛ شبکه‌های مجازی و ماهواره و... دچار دگرگونی‌های خوب و بد فراوان شده و این امر مهم متاسفانه از دید شما و دوستان هادی جریان اصولگرایی پنهان مانده و به تغافل عمدی از کنارش رد شده‌اید.
نخواستید همپای این تغییرات برنامه‌های مدون اصولی و منطبق با این خواست‌ها طراحی و اجرایی کنید و همیشه به دنبال حتی نفی و نادیده گرفتن این خواست‌ها و تغییرات برآمدید و مردم این را فهمیده‌اند.اين مسائل در حكمرانی شما از چه درجه اهميت برخوردار است؟
آقای قاليباف بیایید کمی صادق باشیم؛ شمایی که با آن نامه «عبور از اصولگرایی» را کلید زدید؛ به نقش خودتان در قصور و اشکالات و نارسایی‌های جریان اصولگرایی اعتراف کنید؛ شما نمی‌توانید بدون اینکه خودتان را در برابر وجدانتان و وجدان افکار عمومی محاکمه کنید؛ «طرحی نو و حرفی نو» دراندازید. آقای قالیباف! حالا كه مجدداً حرفی جديد مطرح کرده‌ايد باید از شما بپرسیم که چرا مسائل را مبهم و غير شفاف مطرح می‌کنيد؟ اگر واقعاً می‌خواهيد اقدامی انجام دهيد شفاف وپوست كنده به افكارعمومی بگویید اين تصمیمات در کجا گرفته می‌شود و قرار است با تز حكمرانی نو چه کاری انجام شود؟
آقای قاليباف در آن نامه نوشته بوديد«چگونه و با چه روشی می‌توان از اصول‌گرایی به سمت نواصول‌گرایی حرکت کرد»؛ در پاسخ به این سوالتان باید بگویم شما به‌ عنوان نویسنده نامه قبل از هر چیز باید تکلیف و تعریف اصولگرایی و نو اصولگرایی را مشخص می‌کردید؛ شما در یک کلی گویی زیرکانه و با فرار از پاسخ به افکارعمومی این سؤال را مطرح می‌کنید؛ و ژست اپوزیسیونی می‌گیرید و می‌خواهید «مارتین لوترکینگ» جریان اصولگرایی باشید اما برای مخاطبین خود نمی‌گویید که: اصولگرایی چه بود؟ چه ناکارآمدی‌هایی داشت؟ که اینک تز«حكمرانی نو» را مطرح می‌کنید؛ به افكار عمومی نگفتيد نو اصولگرایی چیست؟ مزیت‌ها و برتری‌هایش بر اصولگرایی سنتی چیست؟ شباهت‌ها و اشتراکاتش با اصولگرایی سنتی چیست؟ و اصولا در نواصولگرایی به دنبال چه هستید؟ و ايضاً همين سوالات را از شما درخصوص حكمرانی نو داريم! قطعاً و یقیناً بدون اعتراف و انتقاد شدید از خودتان؛ مردم و جوانان در خیرخواهی شما و سیاست‌های شما شک می‌کنند و این تز و محتویاتش برایشان باور ناپذیر می‌شود. لطفاً یکبار دیگر آن نامه‌تان را بخوانید و اشکالات مستتر در آن را که گوشه کوچکی‌ از آن را برایتان بازگو کردم «بازخوانی و ویراستاری مجدد کنید» و به ده‌ها سؤال مطرح در این نامه پاسخ علنی و آشکار بدهید و آنوقت به میدان یک جریانسازی جدید بیایید. باقی بقایتان.

نویسنده: فرهاد خادمی
https://siasatrooz.ir/vdcjxxev8uqe8hz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی