چهارشنبه ۱ تير ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۳
کد مطلب : 66681

ما و پارلمان به بهانه سالگرد به توپ بستن مجلس اول

ما و پارلمان
به بهانه سالگرد به توپ بستن مجلس اول
حامد سعيدي‌راد: اینکه اولین مجلس تاریخ ما زیر ضربات گلوله های توپ با خاک یکسان شد،و اینکه اولین امید ها و آرزوهای مردم ایران به تحقق آزادی و مردم سالاری با فرمان لیاخوف روسی یک شبه بر باد رفت و اینکه نام مجلس و پارلمان در نیمی از تاریخ کشور ما گره خورده است با توپ و گلوله وقزاق و بوی باروت و بعد از آن هم«افتخار به برآوردن آمال و آرزوهای اعلی حضرت»، و اینکه مشروطه خواهی و دموکراسی گرایی حاصلی جز حکومت پر اختناق رضا شاه در برنداشت و ثمره تلاش آنانکه پارلمان می خواستند و حرف مردم برایشان حجت بود به سلطنت و دیکتاتوری تمام عیار پهلوی ختم شد،نیاز به توضیح ندارد. تاریخ ما پر است از قصه های غمبار و پر فراز و نشیب ،قصه مردم سالاری و دموکراسی در ایران هم یکی از این قصه هاست،نه سهم بیشتری در غم انگیزی دارد و نه سهم کمتری اما در پایمال شدن نهال مردم سالاری ایرانی زیر چکمه های قزاق ها و محمد علی شاه تنها الیگارشی حاکم بر جامعه ایرانی نقش ایفا نکرد،بلکه این کسانی جز درباریان و روس ها و انگیسی ها بودند که در اولین حضور خود در عرصه سیاست ،کاری کردند که اولین مجلس ما به یک فاجعه تاریخی بدل شود. شاید بشود بیشترین تقصیر در ماجرای به توپ بسته شدن مجلس را متوجه کسانی دانست که «می خواستند رل ربسپیر و دانتن را بازی کنند و از برودت آخر کار اطلاع نداشتند»،شاید بیشترین تقصیر در ماجرای به توپ بستن مجلس را بتوان متوجه کسانی کرد که ایران را با فرانسه اشتباه گرفته بودند و آنقدر تند رفتند تا شاه را وادار به عکس‌العمل کردند، اولین اساسنامه مجلس ما به قدری تند بود و به قدری در گرفتن اختیارات و سلب آن ها از شاه زیاده روی کرده بود،که حتی اگر ماجرا به خیر و خوشی هم ختم می شد و محمد علی شاه نیز کاری به کار آن نداشت،به یک دیکتاتوری پارلمانی ختم می شد و جبهه جنگ که تا آن روز میان مردم و شاه گشوده شده بود پس از آن بین مردم و نمایندگانشان باز می شد و روند همواره در مسیر تحقق مردم سالاری در تاریخ ایران تکرار شده است و تراژدی مردم سالاری در ایران را ساخته است،کسانی که در قدرت شریک می شوند اما هیچ شناختی از محدوده قدرتشان ندارند،این عدم شناخت نه به حکومت دخلی دارد و نه به استعمار بلکه ثمره مشتبه شدن امر بر چند نفر معدود است که می توانند خنجر فرو رفته به پشت دموکراسی باشند. این روند در تاریخ ما نه پس از به توپ بستن مجلس و نه هیچ وقت دیگری متوقف نشد. در واقع پارلمان یک کالای وارداتی و غربی بود که ما جز نامش و آشنایی جزئی و دورادور با آن هیچ چیز دیگری نمی دانستیم،نه ساز و کاری برایش تبیین کرده بودیم و نه از حدود سالم و بی خطر قدرتش اطلاع داشتیم و نه حتی از حوزه وظایف و حقوق اش مطلع بودیم،فقط می دانستیم اروپایی ها چیزی به عنوان پارلمان دارند و چون ان ها دارند پس ما هم باید داشته باشیم.پارلمان حتی بعد ها نیز در کشور ما بومی نشد، هنوز هم تنها یک اسم بود و بس.در دوران پهلوی اصولا ما چیزی به عنوان مجلس مشورتی نداشتیم. بعد از انقلاب اسلامی با اینکه یک مانع بزرگ که همواره بر سر راه پارلمان ها بود بر طرف شد،یعنی مانع حکومت‌های دیکتاتور از سر راه دمکراسی رخت بر بست و دولت مردم سالار دینی بر سر کار آمد ،باز هم تعریف دقیقی ار مجلس و اختیاراتش ارائه نشد. درست که انتخابات مجلس سالم شد و دیگر از لیست های فرمایشی خبری نبود،اما هنوز هم مجلس از تعادل و توازن کلی برخوردار نبود،هنوز هم مجلس به عنوان یک نهاد سیاسی متعادل و اثرگذار نمی توانست مطرح باشد،و این دردی است که گرچه در سال های اخیر اندکی تسکین یافته اما همچنان گریبانگیر دستگاه سیاسی ما است.
https://siasatrooz.ir/vdcgq393.ak9374prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی