یکم: از وقفه چندهفتهای که در ارائه راهنامه گفتمان اجتماعی راه توسعه ایجاد گردید از همراهان گرامی پوزش میطلبیم.
دوم: آیا واقعا اینگونه است که باید متونی کم و بیش تکراری را که عدم دسترسی به اهداف آنها تقریبا قطعی است را برنامه الگوی پیشرفت بدانیم و آنها را بدون هر گونه راستی آزمایی نظری و عملی بپذیریم؟!
سوم: آیا واقعا اینگونه است که باید خروجی سیاستهای کلی نظام در برنامههای چندگانه توسعه و زیربخشهای گوناگون برنامههای توسعه، نافرجام باشد؟!
چهارم: آیا واقعا اینگونه است که باید دورههای مختلف مجلس شورای اسلامی با روشی کاملا ثابت و کاملا سطحی و جزءنگر و غیرتخصصی به بررسی برنامههای ناکارآمد بپردازد و به آنها عنوان مصوبه قانونی بدهد؟!
پنجم: آیا واقعا اینگونه است که باید شورای نگهبان هر پنجسال یکبار با روشی تقریبا ثابت و جزءنگر، مصوبه ناکارآمد مجلس شورای اسلامی را به عنوان قانون برنامه توسعه پنجساله کشور تایید نماید؟!
ششم: آیا واقعا اینگونه است که باید دولتها یکی پس از دیگری برنامههای ناکارآمد تدوین شده خود را که نام قانون به خود گرفته را بصورت ناقص اجرا نمایند؟!
هفتم: آیا واقعا اینگونه است که باید نهادهای نظارتی و حاکمیتی بر این حجم و سطح از ناکارآمدی (تقریبا در همه زمینهها) نظارت نداشته باشند یا آنها هم در امر نظارت دچار سطحی از ناکارآمدی هستند؟!
هشتم: آیا واقعا اینگونه است که باید در میان این همه ناکارآمدی، همه راضی باشند! چرا کسی نسبت به عدم تحقق اهداف برنامههای توسعه نگران و معترض نیست؟!
نهم: آیا واقعا اینگونه است که باید گفتمان ناکارآمدی بر فضای حاکم بر برنامه و برنامهریزی کشور مسلط باشد و تقریبا تحول در این عرصه غیرممکن به نظر برسد؟!
دهم: آیا واقعا اینگونه است که باید تا همیشه با ناکارآمدی در برنامه و اجرا، کشور را اداره کرد و حل مشکلات عدیده در زندگی مردم را با اما و اگر و انشاءالله و ماشاءالله باز هم به آینده حواله کرد که شاید وقتی دیگر؟!
یازدهم: آیا واقعا اینگونه است که باید پس از گذشت چهاردهه از پیروزی انقلاب اسلامی ریشه بروز مشکلات در زندگی مردم را در آثار و بقایای رژیم طاغوت یا صرفا دسیسههای دشمنان اسلام و انقلاب و تحریم ها بدانیم؟!
دوازدهم: آیا واقعا اینگونه است که باید از ریشه اصلی مشکلات که شامل جهل و ناآگاهی عمومی و تخصصی تقسیم کار ملی در عرصه برنامه ریزی، اجرا و نظارت بر برنامههای توسعه و سالانه کشور است، چشم پوشید؟ با وجود حافظه تاریخی و اجتماعی بسیار قوی در تمدن این مرز و بوم آیا زمان آن فرا نرسیده است که به خود آییم و عرصههای خطیر برنامه و برنامهریزی را به مردان، زنان و جوانان کاربلد و ژرفاندیش
واگذار نماییم؟
راه، دراز و راهزنان در کمین
نویسنده: دکتر محمدرضا ناری ابیانه - رییس مرکز مطالعات راه بردی سیاست روز