هند این روزها میزبان نشستی است که با عنوان گروه 20 شناخته میشود. گروه 20 شامل 19 کشور کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، روسیه، بریتانیا، آمریکا، چین، عربستان سعودی، اندونزی، استرالیا، ترکیه، برزیل، آرژانتین، هند، کره جنوبی، آفریقای جنوبی و مکزیک به علاوه اتحادیه اروپا به عنوان بیستمین عضو این گروه است. این نشست در حالی برگزار میشود که نگاهی به روند تحولات داخلی و بیرون این گروه بیانگر نکاتی قابل توجه است.
نخست انکه این گروه مدعی اقتصاد برتر جهان و تلاش برای رفع بحرانهای اقتصادی جهان است حال آنکه آمارها نشان میدهد که بسیاری از اعضای این گروه که اتفاقا بیشتر اعضای اروپایی میباشند با مجموعهای از بحرانهای اقتصادی و تلفات ناشی از آن مواجه هستند. به عبارتی دقیقتر اکنون این سوال مطرح میشود که کشورهایی با چنین وضیعت بحرانی چگونه مدعی اقدام برای بهبود اقتصاد جهان میشوند.
دوم آنکه گروه 20 مدعی همگرایی در جهت امنیت بینالملل است حال انکه آنچه از سوی اعضای غربی این گروه پیگیری و در سخنرانیهای آنها مطرح میگردد رویکرد جنگ طلبانه است چنانکه این کشورها در نشست های گروه 20 رسما بر حمایت از ادامه جنگ اوکراین و دوری از رویکرد گفتمانی با روسیه تاکید دارند.
سوم آنکه درحوزه سیاسی نیز عملا این گروه هیچ تناسبی در مراودات سیاسی ندارد چنانکه در یک سوی معادله چین و روسیه و متحدانشان همچون برزیل و آفریقای جنوبی قرار دارند و در سوی دیگر آن آمریکا و اروپا که رسما در تقابل با طرف مقابل است بگونهای که برخی از آن با عنوان تکرار دوران جنگ سرد یاد میکنند. در همین حال سایر اعضا نیز درمانده میان روابط با هر کدام از این طرفین هستند بگونهای که چرخش به سمت هرکدام برابر با درگیری و تقابل با طرف مقابل است لذا عملا هیچ تناسبی در روابط میان این سه ضلع ایجاد نمیگردد. موج اختلافات میان طرفین چنان است که باوجود تلاشهای تبلیغاتی غرب برای نشاندادن جبهه واحد علیه کشورهای غیرهمسو با خود، چارلز میشل رئیس شورای اروپا اما از نبود اتفاقنظر در بین سران گروه ۲۰ خبر داد و گفت که پیشبینی اینکه شرکتکنندگان در پایان اجلاس هند بر سر بیانیهای به اجماع برسند، دشوار است. با توجه به این شرایط میتوان گفت که اقدام گروه 20 مبنی بر اینکه با عضویت دائم اتحادیه آفریقا در این گروه موافقت کرده است بیشتر یک رویکرد تشریفاتی و در عین حل واکنشی به نشست اخیر بریکس و نیز توسعه روابط میان روسیه، چین و ایران با قاره آفریق و کودتاهای صورت گرفته در گابن و نیجر است که عملا زنگ خطر را برای منافع غرب در این قاره به صدا در آورده است.
نخست انکه این گروه مدعی اقتصاد برتر جهان و تلاش برای رفع بحرانهای اقتصادی جهان است حال آنکه آمارها نشان میدهد که بسیاری از اعضای این گروه که اتفاقا بیشتر اعضای اروپایی میباشند با مجموعهای از بحرانهای اقتصادی و تلفات ناشی از آن مواجه هستند. به عبارتی دقیقتر اکنون این سوال مطرح میشود که کشورهایی با چنین وضیعت بحرانی چگونه مدعی اقدام برای بهبود اقتصاد جهان میشوند.
دوم آنکه گروه 20 مدعی همگرایی در جهت امنیت بینالملل است حال انکه آنچه از سوی اعضای غربی این گروه پیگیری و در سخنرانیهای آنها مطرح میگردد رویکرد جنگ طلبانه است چنانکه این کشورها در نشست های گروه 20 رسما بر حمایت از ادامه جنگ اوکراین و دوری از رویکرد گفتمانی با روسیه تاکید دارند.
سوم آنکه درحوزه سیاسی نیز عملا این گروه هیچ تناسبی در مراودات سیاسی ندارد چنانکه در یک سوی معادله چین و روسیه و متحدانشان همچون برزیل و آفریقای جنوبی قرار دارند و در سوی دیگر آن آمریکا و اروپا که رسما در تقابل با طرف مقابل است بگونهای که برخی از آن با عنوان تکرار دوران جنگ سرد یاد میکنند. در همین حال سایر اعضا نیز درمانده میان روابط با هر کدام از این طرفین هستند بگونهای که چرخش به سمت هرکدام برابر با درگیری و تقابل با طرف مقابل است لذا عملا هیچ تناسبی در روابط میان این سه ضلع ایجاد نمیگردد. موج اختلافات میان طرفین چنان است که باوجود تلاشهای تبلیغاتی غرب برای نشاندادن جبهه واحد علیه کشورهای غیرهمسو با خود، چارلز میشل رئیس شورای اروپا اما از نبود اتفاقنظر در بین سران گروه ۲۰ خبر داد و گفت که پیشبینی اینکه شرکتکنندگان در پایان اجلاس هند بر سر بیانیهای به اجماع برسند، دشوار است. با توجه به این شرایط میتوان گفت که اقدام گروه 20 مبنی بر اینکه با عضویت دائم اتحادیه آفریقا در این گروه موافقت کرده است بیشتر یک رویکرد تشریفاتی و در عین حل واکنشی به نشست اخیر بریکس و نیز توسعه روابط میان روسیه، چین و ایران با قاره آفریق و کودتاهای صورت گرفته در گابن و نیجر است که عملا زنگ خطر را برای منافع غرب در این قاره به صدا در آورده است.
قاسم غفوری