يکشنبه ۲ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۵
کد مطلب : 127106

در چنگال مافیا!

عجیب است اگرچه باید مستندسازان سینما تحت حمایت نظام باشند تا خیالشان آسوده بماند که می‌توانند در فراغت و آسودگی کامل همه افکار خود را بر آنچه می‌سازند متمرکز کرده اما اینچنین نیست و برخلاف آن سازندگان فیلم‌های تجاری و ژانرهای متنوع بیش از آن‌ها از این سفره گسترده بهره می‌برند؛ زیرا می‌دانند درحالی‌که یک بذر می‌کارند اما هفتاد دانه برداشت می‌شود اما مستندساز اگر حامی نداشته باشد باید همه دوران و مدارک تحصیلی خود را در غربالی بگذارد و به دیوار خانه سینما آویزان نماید و خود برای تأمین معاش راهی حاشیه بازار شود تا به امثال مسافرکشی و پادویی دیگران پرداخته و درنهایت مدیر یک فست فود فروشی شود!
همه سوژه‌ها و درخواست‌ها و بخصوص از نوع دولتی منحصرا از کانال مافیاهای تابلو دار ردوبدل می‌گردد تا اگر لقمه چرب و نرمی باشد خودشان تناول کنند و درصورتی‌که سود کمتری داشته باشد با برداشت پنجاه‌درصد از اعتبار تخصیص‌یافته به‌عنوان حق‌العمل به پایین‌دستی‌ها بسپارند که برای به دست آوردن مستقیم آن از سفارش‌دهنده به پارتی است و اگر تحمل اینهمه بی‌مهری را ندارند شهرستان و استان خود را ترک کنند و عازم پایتخت شوند که دریایی است بیکران و هرکس می‌تواند از آن صیدی به دست آورد اگرچه مصائب زندگی در ابر شهر تهران هم سرگذشت خود را رقم می‌زند.
کم نیستند جوانانی که در این شهر آرزومند به دست آوردن جایگاهی بودند تا از همه پتانسیل‌های میراثی آن بهره‌مند شوند و حداقل سالی یک مستند بسازند و ارگان‌هایی چون فرهنگ و ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی، استانداری و درنهایت شهرداری بتواند و حتی فولاد و ذوب‌آهن مستقیما آن‌ها را حمایت کنند و بر روی توانایی‌هایشان سرمایه‌گذاری نمایند اما هرگز این اتفاق نیفتاد زیرا سال‌هاست تعداد انگشت‌شمار همه صندلی‌هایی که می‌تواند نقش مافیای مستندسازی را بازی کند توسط رانت‌ها اشغال و در بخش خصولتی مصادره شده تا عموهایشان از سویی و فامیلی دیگر از آن‌طرف حامی‌شان باشد و آن‌هایی هم که عمری را صرف واسطه‌گری و سفید کردن مو برای دریافت قسمتی از سهمیه‌ها نموده‌اند آن‌ها را بین مشتاقان ضمن دریافت درصد کارمزدی خود تقسیم می‌کنند!
اگرچه اصفهان مهد قدیسانی است که یادگارهای دراین‌باره بجا گذاشته‌اند که بانی مسجد سید یعنی آیت‌الله شفتی از این نمونه است زیرا در تمام طول پانزده سال عمری که صرف ساختن این عظمت نمود، عصر هرروز روی سکوی بیرونی مسجد می‌نشست تا همه خادمین از کارگر، بنا، نقاش، کاشی‌کار و غیره در صفی بایستند و سکه‌های مزد روزانه را بر اساس تلاشی که داشته‌اند تا از دست ایشان دریافت کنند.
دراین‌بین روزی کارگری تصمیم می‌گیرد تمام مدت را در گوشه‌ای بخوابد و عصر در صف دریافت دستمزد بایستد که کاغذی از سوی آیت‌الله کف دست او گذاشته می‌شود که فکر کرد اسکناس است نه سکه اما وقتی از آن‌ها دور می‌شود، برگه کوچک را به باسوادی می‌دهد و می‌پرسد این پول چقدر است و مخاطب نوشته روی کاغذ را می‌خواند و جواب می‌دهد اینجا نوشته‌شده: «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» که هنوز هم مشخص نشده رقم چند میلیارد اعتبار شورای پنجم اسلامی شهر که در زمان کرونا برای مستندسازان مصوب کرد تا فیلم‌هایشان را شهرداری خریداری کند به کام چه کسانی خوش آمد؟ و امروز نیز همچنان این روند ادامه دارد تا متولیان فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین مدیران عمری انجمن‌ها و NGO های سفارشی مستندسازان از رقم‌های اعتباری برای خرید ساخته‌های این صنف سخنی بگویند درحالی‌که آن‌ها همچنان در خم یک کوچه مانده و اگر کاری خارج از حرفه خود پیدا نکرده‌اند همچنان نان‌خور سفره پدر و مادرشان هستند! که شهرداری هم در بخش فرهنگی خود به اینگونه بلیه ها مبتلا و گرفتار است زیرا تعارف متولیان آن از جمع خودی بیرون نمی‌رود! و آیا جمع‌الجمع این مجموعه را نمی‌توان مافیا نام نهاد که بعضی از این مستندسازان با سابقه کار 10 و پانزده‌ساله هنوز نتوانسته‌اند لقمه‌ای از سفره بخش فرهنگی شهرداری و ارگان فرهنگ و ارشاد اسلامی
تناول کنند؟
اگر این روزها برای بخش‌های تولید اقتصادی که با پنجره یکپارچه و صادرات روشن روبرو هستند نویدبخش است اما باید مستندسازان و اصولا کسانی که با واقعیت جامعه مربوط می‌شوند همچنان نان خود را به شیشه‌های دربسته‌ای که پنیر در آن است بمالند و نوش جان کنند تا از گرسنگی تلف نشوند که بزرگان گفته «وصف العیش، نصف العیش!»

حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
https://siasatrooz.ir/vdce7f8zpjh8wzi.b9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی