يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۱:۲۹
کد مطلب : 126734
درباره بازگشت دو چهره به تلویزیون

جاذبه داشته باشید تا دافعه!

جاذبه داشته باشید تا دافعه!
این که ما یعنی «روزنامه سیاست‌روز» با بازگشت رشیدپور و گلزار به رسانه ملی موافق است یا نه،‌ بحث اصلی نیست، اما معتقد است که باید به آنهایی که در جریان‌ اغتشاشات و آشوب‌ها موضع‌گیری نکرده‌ یا سکوت کرده‌اند و با دشمنان همراهی نکرده‌اند، فضای کار داده شود، ‌نمی‌توان فقط دافعه را تقویت کرد و جاذبه نداشت. در حالی که جاذبه اسلام بسیار بیشتر از دافعه آن است.
مسئله مهم و اصلی این است که مدیران ارشد سازمان صدا و سیما تصمیم گرفته‌اند از این دو نفر در برنامه‌های تلویزیونی استفاده کنند، حال در این میان برخی شاید مخالف آن باشند،‌ ایرادی ندارد این تصمیم را نقد منصفانه کنند اما قضاوت نکنند که در طول تاریخ بودند و هنوز هم هستند و در آینده هم خواهند بود که دو آتشه بودند،‌ خود را بسیار پایبند به عقاید می‌پنداشتند اما چپ کردند،‌ رفتند و در دامن دشمن افتادند،‌ اگر قرار است مثال زده شود، خنجر از پشت زنان از هر دو طیف سیاسی کشور وجود داشته و دارند، هم جریان اصلاح طلب در کشور وا داده و سرسپرده داشته است و هم جریان اصولگرا،‌ اما این دلیل نمی‌شود با آنهایی که مانده‌اند حتی اگر هم نسبت به برخی مسائل بی‌تفاوت بودند یا توئیتی هم زده‌اند اما دشمنی نکرده‌اند و ساختارها را زیر پا نگذاشته‌اند از همه چیز محروم شوند.
آیا نباید میان چنین افرادی با علی کریمی‌ها،‌ فرخ نژادها و برزو ارجمندها و افراد مشابه تفاوتی وجود داشته باشد؟
مشکل اصلی این است که بجای اظهار نظر و انتقاد منطقی و سازنده سعی بر این است تا نظر و تصمیم خود را به سازمان صدا و سیما تحمیل کنند و مانع آن شوند که دو نفر از افراد شناخته شده عرصه تلویزیون و صدا و سیما به رسانه ملی بازگردند.
سازمان تصمیم گرفته که چنین اتفاقی بیفتد، آیا جای آنهایی که مخالفند تنگ شده است؟
محسن برمهانی معاون سیما در باره همین موضوع گفته؛ «برخی سلبریتی‌ها پشیمان هستند، نمی‌توانیم همه را به یک چوب برانیم.»  
همین سخن هم از سوی برخی تحمل نشده و علیه او هجمه صورت گرفته است. دعوت از چهره‌هایی که بخشی از پروژه ضد ایران نبودند به تلویزیون کاری نسنجیده نیست؛ این مسئله نه آن‌چنان است که بخواهیم برای آن جشن و سرور برپا کنیم و نه چنان قبیح است که برای آن مرثیه ‌سرایی کنیم، این موضوع یک اتفاق ساده است.
در همین زمینه تسنیم نوشته است؛‌ موضوع بازگشت احتمالی آقایان رضا رشیدپور و محمدرضا گلزار به قاب تلویزیون و مشخصاً شبکه 3 سیما، چند روزی است محل بحث و گفتگو و البته بعضاً جدل شده است. اوّلین واکنش‌ها به داخل خود صداوسیما برمی‌گشت، یک مجری صداوسیما که با مدیران دورۀ فعلی رابطه نزدیک‌تری دارد علیه این مسئله توئیت زد و البته یکی از مدیران شبکه 3 هم به او پاسخ درشتی داد!
پس از آن هم این مباحثات و مجادلات ادامه یافته است و احتمالاً شبکه 3 تصور نمی‌کرد که صرف قصد و اقدامات اولیه برای این مسئله تا این حد از کشمکش‌ها و منازعات را درپی داشته باشد؛ البته آن‌چنان که در ادامه هم خواهد آمد، شاید یک بخش عمده از مشکل را هم خود شبکه 3 برای خود ساخته است.
دراین‌باره 2 نکتۀ عمده وجود دارد:
نخست؛ مشکل فعلی کشور و از جمله صداوسیما با مسئله‌ سلبریتی‌ها بیش از آنکه به هنر یا بی‌هنری سیاست‌گذاری برگردد، به عدم شناحت این پدیده مربوط است. ظاهراً از سوی برخی ـ که البته مقصودمان ضرورتاً مدیران صداوسیما نیستند ـ تصور می‌شود لفظ و هویت «سلبریتی» یا همان «چهره»، یک پروژه فی‌نفسه به‌طور کامل خطرناک و اسم رمزی است که باید با اساس و ذات آن مقابله شود. صورت عریان‌تر این تحلیل آن است که یک عده‌ای که اسم خودشان را سلبریتی می‌گذارند، ماهیت عجیب و غریبی دارند و مدام در حال توطئه‌اند. در چنین نگاهی، سلبریتی، ذاتاً «بد» و «قبیح» مقوله‌بندی می‌شود و خب، به‌صورت طبیعی باید با اساس آن مقابله شود، بر همین اساس است که برخی رسانه‌ها و بعضی برنامه‌های موردی در صداوسیما و حتی همین شبکه 3، نحوه‌ای از صورت‌بندی را درباره سلبریتی‌ها ارائه می‌کرد که حداقل به بخش مهمی از مخاطب این تصور القا می‌شد که باید با کلّیت سلبریتی‌ها مرزبندی و حتی مبارزه کرد!
امّا مسئله این است که «سلبریتی» چه بخواهیم و چه نخواهیم بخشی از «واقعیت ساختاری» دنیای امروز است؛ دنیای امروز که اگر بخواهیم آن را توصیف کنیم، اسم بامسمّاتری از اینکه بگوییم ما در یک عصر کاملاً رسانه‌ای به‌سر می‌بریم نمی‌توان بر آن نهاد. آنگاه که دنیا رسانه‌ای شد، به‌صورت طبیعی «سلبریتی» و «چهره» هم ساخته می‌شود. سلبریتی اسم کوچک مثلاً فلان بازیگر یا خواننده نیست؛ سلبریتی فردی است که در عالم رسانه‌ای، نسبت با بسیاری دیگر، بیشتر دیده می‌شود و حرفش برای مخاطب بیشتری در معرض شنیدن قرار می‌گیرد.
سلبریتی با تأکید بر واقعیت ساختاری امروز فی‌نفسه نه بد است و نه خوب؛ به‌صورت طبیعی هم چهرۀ خوب می‌توان بین آنها یافت و هم چهرۀ بد؛ لذا اگر کسی به‌ویژه در صداوسیما بخواهد به ایدۀ ناپختۀ سلبریتی‌ستیزی پناه ببرد، آنگاه اساساً با خودش به تناقض می‌خورد! مهمتر اینکه باید با سلبریتی در حد همان چهره‌بودنش مواجه شد؛ نه دیگران باید سلبریتی را یک تحلیل‌گر و تئوریسین سیاسی و اجتماعی بدانند و نه خود آن چهره باید چنین جامه گشادی به تنش بپوشد.
دوم؛ همچنان که در مقدمه نیز به آن اشارۀ اندکی شد، یک بخش از مشکلی که امروز صداوسیما در دعوت از برخی چهره‌ها به آن برخورد کرده است، محصول بعضی اشتباهات خودش هم می‌تواند باشد. اگرچه برخی چهره‌ها و سلبریتی‌ها در فتنه 1401 عمیقاً اشتباه کردند و آب به آسیاب جریان ضدایران ریختند، امّا اینکه بعضی برنامه‌ها و میهمان‌ها چنان بگویند و بتازند که گویی همۀ چهره‌ها را باید به یک چوب زد، حالا مخاطبی را پدید می‌آورند که در این گرم و سرد کردن‌ها ممکن است احساسشان ترک بردارد.
جمع‌بندی این‌که حتماً دعوت از چهره‌هایی که بخشی از پروژۀ ضدایران نبودند به تلویزیون کاری نسنجیده نیست؛ این مسئله نه آن‌چنان است که بخواهیم برای آن جشن و سرور برپا  کنیم و نه چنان قبیح است که برای آن مرثیه‌سرایی کنیم. اگر عرصه را درست بشناسیم، این موضوع یک اتفاق ساده است که باید با آن ساده و منطقی برخورد کرد و از مدیریت و تعامل با آنها ـ با حفظ اصول اساسی ـ استقبال کرد.
اتفاقاً مناسب است که صداوسیما رویکرد تعاملی خوبی با چهره‌ها در پیش بگیرد؛ چهره‌هایی که البته ممکن است اشتباهاتی هم از آنان سر بزند، اشتباهشان را باید تذکر داد و محاسن و مزیتشان را هم باید تحویل گرفت، و البته که اشتباه با خیانت به وطن فرق می‌کند.
https://siasatrooz.ir/vdcaein6y49nu01.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی