جمعه ۲۰ آبان ۱۳۹۰ - ۱۸:۰۳
کد مطلب : 69331

موج اسلام‌خواهي و افول انديشه‌هاي مادي

همزماني قيامهاي مردمي‌ در خاورميانه را بايد در مهيا شدن فضايي براي سرباز شدن يک عقده اجتماعي عنوان نمود. اين همزماني، صرفا يک پديده است و چندان نمي‌توان براي آن امتياز استراتژيکي در نظر گرفت. البته اين همزماني کارکردهاي مفيدي براي انقلابها داشته و باعث شده، چشم جهان به تحولات کشورهاي عربي خاورميانه معطوف شود و ملتها از حمايت يکديگر در مبارزه با استبداد برخوردار باشند.
لازم بذکر است عنوان شود که کوششهاي فراواني براي انحراف خواسته انقلابيون مطرح شده است. بسياري سعي کرده اند انقلابهاي خاورميانه را صرفا ضد استبدادي معرفي کنند. درحالي که بايد توجه داشت که ديکتاتوري جاري در کشورهاي عربي خاورميانه زاييده عدم توجه به خواسته‌هاي مردم در وجوه مشترکي است که سرسختي و عدم تمکين حکومتها به آن امروز در لباس مبارزه با ديکتاتوري ظهور کرده است. وجوه اشتراکي را که فرو خوردن آن در طي سه دهه، مردم امروز کشورهاي عربي را به قيام مجبور ساخته، مي‌توان در چند نکته اصلي خلاصه کرد:
۱- اسلام گرايي و تقاضاي عمومي ‌براي پياده شدن احکام اسلامي.
۲- دموکراسي خواهي برابر حاکميتهايي که عمدتا در اختيار يک گروه نظامي‌است و بصورت هزار فاميلي اداره مي‌شود.
۳- عدالتخواهي و اعتراض به اشرافيت خاندان حکومتي، درحالي‌که مردم با فقر و تبعيض دست و پنجه نرم مي‌کنند.
۴- حقارت زدايي در مسئله فلسطين و برچيدن توسعه ارتباطات آشکار و پنهان رژيمهاي عربي با رژيم صهيونيستي.
البته علاوه براين مي‌توان بر نکات ديگري نيز اشاره کرد، مانند: مبارزه با تبعيضهاي قومي‌و مذهبي، درخواست آزاديهاي اجتماعي و نظاير آن که توسعه شبکه‌هاي ارتباطي و دستيابي سريع به اخبار و اطلاعات و رسانه‌ها در شدت بخشيدن به اين نکات نقش بسزايي داشته است.
شعار مشترک خيزشهاي اسلامي:
امروز آنچه در گستره جهان اسلام اتفاق افتاده، موج اسلام‌خواهي در پايگاه آمريکا و صهيونيستهاست که با پرداختن هزينه‌هاي سنگين مالي و جاني مهره‌هاي وابسته و مستبد را به عقب رانده و پيروزي در يک کشور، الگويي براي ديگر مسلمانان شده که امروزه مصاديق فراوان آن را هر روز در صفحات رسانه‌ها مي‌توان مرور نمود. امروز شعار مشترک خيزشهاي اسلامي«ا...اکبر»به عنوان نماد وحدت اسلامي‌است که در شعارهاي مردم ايران در سال ۱۹۷۹ شعار محوري بود.
مؤلفه‌ها و ماهيت حقيقي اين بيداري‌ها:
اولين مؤلفه در بيداري اسلامي‌مردمي، عمومي‌و خودجوش بودن آن است به عبارت ديگر حضور همه مردم و همه احزاب در صحنه اين حرکت را قدرتمند و مداوم نموده است.اين بيداري دعوايي طايفه اي و قومي‌نيست بلکه خيزشي عمومي‌است که مانند انقلاب اسلامي‌ايران از سوي همه جريانات و گروه‌ها صورت گرفته است.
دومين مولفه در تحولات منطقه، اسلامي‌بودن آن است روح و ماهيت اين خيزش‌ها کاملا ديني و اسلامي‌است. حضور علما و جنبش‌هاي اسلامي‌همچون اخوان المسلمين وجود شعارها و نمادهاي مذهبي وشعار الله اکبر و اقامه نمازهاي نشان دهنده بيداري عمومي‌ملت‌ها در جهت حذف سکولاريسم و توجه به هويت اسلامي‌اين کشورهاست.
سومين مؤلفه بيداري اسلامي،الگوگيري آنها ازانقلاب اسلامي ‌در رد غرب و ماهيت استکبارستيز و ضد آمريکا و ضداسرائيل اين قيام‌هاست. نکته اي که نفوذ انقلاب ايران را بيش از پيش تاييد مي‌کند.
فهم و درک اصول و مباني عصر بيداري اسلامي:
موج بيداري برخاسته از انقلاب اسلامي‌هرچند با درگير شدن جامعه ايراني درجنگ‌هاي داخلي و خارجي ۱۰ ساله ومسلط شدن ۱۶ ساله گفتمان شبه روشنفکري ،جرياني کم دامنه يافت اما با بازگشست به گفتمان انقلابي،صورتي پرخروش گرفت و در مواجهه با هيولاي سرمايه داري حريص، از نوپاي استوارکرد. ازسر اين پايداري بود که به تدريج خشم‌هاي فروخورده از حاکمان وابسته ستمکار، بر بستر امواج بيداري جريان يافت، سر بازکرد و به انقلاب‌هايي فراگير تبديل شد. انقلاب‌هاي چندماهه گذشته کشورهاي خاورميانه عربي بي ترديد ماحصل سه دهه پايداري انقلاب اسلامي‌ايران در مواجهه با جهان سرمايه داري است. فهم و درک عصر پس از انقلاب اسلامي‌بيش ازهرچيز به اصول و مباني وابسته است که انقلاب اسلامي‌و رهبران اصيل آن داعيه دارو مبلغ آن بوده اند:
۱- عصر پس ازانقلاب اسلامي،عصرنفي خودبنيادي و اومانيسم وعصر بازگشت به خداست.۲- با گسترش موج بيداري اسلامي،پيوندي تازه ميان دين و سياست برقرار و سکولاريسم به عنوان روش و منش سياست مداران مدرن به کنار نهاده مي‌شود. ازاين روي دين به منبع و چارچوبي براي تدوين قوانين بدل مي‌شود.۳- انديشه ملي گرايي و مرزبندي‌هاي قومي، نژادي و حتي زباني کمرنگ و شعارهاي ناسيوناليستي به فراموشي سپرده مي‌شود.۴-آزادي انساني از يک سو مقيد به عدالت و از سوي ديگر مقيد به امر و نهي الهي مي‌شود تا انسان از بن بست بي هويتي و مسخ شدگي شکل گرفته در جهان مدرن بيرون آيد و به جاي فربه کردن جسمانيت به پرورش روح الهي خود بپردازد.
بيداري اسلامي‌ سرآغازي بر بيداري انسا ني:
به نظر مي‌رسد آنچه که غرب را بيشتر از همه به هراس انداخته، بعد فکري ونظري جريان بيداري اسلامي‌است. اينکه بعداز قرنها دين ستيزي و تلاش براي به حاشيه راندن دين و تئوريزه کردن سکولاريسم و ارزشهاي مادي، امروز جنبشي فراگير و آزادي بخش با محوريت دين در منطقه اي حساس و به وسعت خاورميانه و شمال آفريقا به وقع مي‌پيوندند و معلوم نيست تا کجا ادامه خواهد يافت، کابوسي بس وحشتناک است که تعبير آن مي‌تواند، افول انديشه‌هاي اومانيستي و رکود ارزشهاي سکولاريستي وليبراليستي و درنهايت بن بست فلسفي مکاتب مادي باشد وبراين اساس به نظر مي‌رسد کم کم در جوار کمونيسم بايد جايي هم در موزه تاريخ براي ليبراليسم در نظر گرفت. به يقين آن روزي که معمار حکيم و ژرف انديش بيداري اسلامي، وقوع انقلاب اسلامي‌ايران را به انفجار نور تعبيرکرد، به رسالت جهاني اين انقلاب مي‌انديشيد و ايمان داشت که بيداري اسلامي‌ سرآغازي بر بيداري انساني در جهان خواهد شد.

مولف : اسد الله افشار
https://siasatrooz.ir/vdcb8fb0.rhb9fpiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی