پس از انقلاب صنعتی و گسترش روزافزون علوم و فنون و گسترش چاپ و نشر کتاب مسئلهای تحت عنوان مالکیت معنوی ذهن حقوقدانان را به خود مشغول ساخت.
مالکیت معنوی که از آن به مالکیت فکری نیز تعبیر میشود، نوعی از مالکیت است که فرد بر این اساس که توانسته فکر جدید و یا اثر جدیدی از خود خلق کند مالک آن اثر است و دیگران حق ندارند به ملک وی تجاوز کنند. گرچه در بدایت امر، این مسئله بدیهی مینماید اما با کمی تأمل بیشتر مشخص میشود که به قوانینی نیاز داریم تا اولا وجود این نوع مالکیت را برای عموم به اثبات برساند و ثانیا حدود و ثغور آن را مشخص کند.
به طور مثال در این زمینه لازم است به سوالات زیر پاسخ داده شود: آیا فردی که اثری را خلق میکند، مالک حقیقی آن اثر خواهد بود؟ جامعه به چه میزان در خلق و ایجاد چنین اثری موثر بوده است؟ افکاری که منجر به تولید چنین اثری شده است از کجا نشأت گرفته است؟ آیا دیگران در پدیدآمدن این افکار نقش نداشتهاند؟ اگر فرض کنیم این مالکیت برای فرد ثابت است، آیا باید مالکیت برای تمام مکانها و زمانها محترم شمرده شود یا اینکه پس از گذشت زمانی این مالکیت با دیگران به اشتراک گذاشته میشود؟ اگر مالکیت این فرد بر اثر خود با منافع جامعه مغایرت داشته باشد و یا امنیت آن جامعه را به خطر بیاندازد، آیا باز هم این حق مالکیت محترم است؟ اگر فرد از این حق علیه دیگران استفاده کرده و به آنها آسیب رساند و یا آن را در اختیار دشمنان قرار داد باز هم میتوان او را مالک دانست، آیا فرد میتواند بگوید من این حق مالکیت را به فرد دیگری واگذار میکنم یا خیر؟
پاسخ به تمام این سوالات نیازمند مجال موضوعی است اما نگارنده سعی میکند به طور اجمال به مهمترین سوالات پاسخ دهد. وقتی فرد اثر یا فکری را تولید میکند قطعا نمیتوان وی را فردی جدای از جامعه در نظر گرفت.
در نتیجه باید بپذیریم که قطعا محیطی که در آن فرد رشد کرده و تربیت یافته و افکارش را در آن سامان داده است بر نوع شیوه فکر کردن او و در نتیجه خلق اثر توسط او تأثیرگذار بوده است. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که همین شرایط را برای بسیاری دیگر از افراد هم وجود داشته است و آنها نیز میتوانسته اند به چنین جایگاهی برسند ولی نرسیدهاند.
پس فرد خالق اثر مالک اثر خود است اما نمیتوان این مالکیت را مطلق دانست.
به عبارتی، بسیاری از اندیشمندان مالکیت اشتراکی را برای این فرد تعیین میکنند بدین صورت که حق فرد در استفاده از آثار و بهره فکر خود محترم است و فرد دیگری نباید به این حق تجاوز کند اما در عوض جامعه نیز حق دارد در ازای پرداخت حق عادلانه از اثر بهره فکر خالق بهرهمند شود و بر همین اساس است که میتوان حدیث پیامبر اسلام را نیز شناخت که میفرمایند کسی که علمی دارد و آن را پیش خود نگاه میدارد در قیامت او را با طنابی از آتش
میکشند.
لذا بر همین اساس عدهای زمان را محدود کننده مالکیت فرد میدانند و این طور بیان میکنند که فرد خالق اثر تا مدت زمان معینی میتواند از آثار و بهرههای فکر خود استفاده کند و پس از سپری شدن این زمان، دیگران میتوانند از این اثر استفاده کنند. در کشور ما، این زمان ۳۰ سال بود که چندی قبل به ۵۰ سال افزایش یافت.
اما گاهی ممکن است مالکیت فردی بر اثر خود با منافع ملی یک جامعه مغایرت داشته باشد، فرض کنید بیماری واگیرداری که کشنده نیز هست جامعهای را فرا بگیرد و در همین حال فردی به واکسن پیشگیری و یا درمان این بیماری دست یابد و آن را در اختیار جامعه قرار ندهد و اینگونه استدلال کند که این کشف ملک من است و دیگران نباید به آن تجاوز کنند و اگر نخواهم آن واکسن را به جامعه ارائه نمیدهم. آیا چنین حقی برای این فرد محترم است یا حاکمان جامعه میتوانند در صورتی که فرد حاضر به ارائه آن به جامعه نباشد، واکسن را به زور از او مطالبه نمایند؟
مسلما هر عقل سلیمی در چنین شرایطی حکم میکند که ما حق مالکیت از آن فرد سلب نموده و جان افراد جامعه را نجات دهیم. مثال بالا بسیار واضح و برای تقریب ذهن بود. شاید همیشه بحث به این وضوح نباشد و لذا باید شاخص و ملاک های معتبری در دست داشته باشیم تا در این مورد بتوانیم به درستی عمل کنیم. در واقع همین نکته مهمترین عامل تفاوت بین حقوق بشر اسلامی و حقوق بشر جهانی است.
ماده ۱۶ اعلامیه حقوق بشر اسلامی بیان می دارد: هر انسانی حق دارد از ثمره دستاورد های علمی یا ادبی و هنری یا تکنولوژی خود سود ببرد و حق دارد از منافع ادبی و مالی حاصله از آن حمایت کند مشروط بر آنکه آن دستاورد مغایر با احکام شریعت نباشد.
در واقع نویسندگان اعلامیه حقوق بشر اسلامی شریعت (اسلام) را ملاک تشخیص حق مالکیتها می داند و بر همین اساس مشکلات حاصله را حل و فصل می کند اما چنین موضوعی در اعلامیه جهانی حقوق بشر پیش بینی نشده است.
بند دوم از ماده ۲۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر بیان می دارد: هر کسی حق دارد از حمایتهای مادی و معنوی آثار علمی، هنری و ادبی خود بهره مند شود. در واقع در اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچ ملاک و مرجعی برای حل اختلافات در نظر نگرفته است که این از نقاط ضعف این اعلامیه است.
امیر هاشمپور