جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در سفری دورهای به اروپا از انگلیس، لیتوانی و فنلاند دیدار خواهد داشت. این سفر دورهای در حالی صورت میگیرد که در باب چرایی آن چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه نقطه اشتراک تمام این سفرها حول محور جنگ اوکراین است امریکا در حالی کشورهای اروپایی را گرفتار جنگ با روسیه در اوکراین کرده که از اهداف کلان آن را طولانی سازی جنگ تشکیل میدهد بگونهای که در نهایت در یک سایش سراسری روسیه و اروپا تخریب گردند تا مولفه ای برای حفظ یک جانبه گرایی آمریکایی باشد. در این میان نقش هر کدام از این کشورها در این معادلات متفاوت است. انگلیس به عنوان شریک اصلی جنگ افروزیها و جنایات جهانی آمریکا، در این معادله نیز همان نقش را ایفا کرده است بگونهای که سران این کشور رسما عنوان کردهاند جنگ حداقل تا 2025 ادامه خواهد یافت در همین حال انگلیس هر چند عضو اتحادیه اروپا نمیباشد اما در قالب ناتو بیشترین تسلیحات کشتار جمعی را به اوکراین ارسال کرده است چنانکه بمبها و مینهای آغشته به اورانیوم ضعیف شده گوشهای از این تحرکات است در حالی که این روزها نیز آمریکا به دنبال انتقال بمبهای خوشهای به کی یف میباشد.
بر این اساس طراحی برای استمرار جنگ افروزی در اوکراین در کنار تقسیم منافع اقتصادی ناشی از این وضعیت از اهداف سفر بایدن به لندن است. در باب لیتوانی نیز در کنار اعلام حمایت آمریکا از اروپای شرقی این سفر در قالب حضور در نشست سران ناتو صورت میگیرد. آمریکا سعی دارد تا همچنان سلطه بر اروپا را در قالب ناتو حفظ نماید که جنگ اوکراین نیز از جمله محورهای این طراحی جهت شکستن طرح اروپا برای داشتن امنیت مستقل از ناتو است. افزایش سهم اروپا در بودجه ناتو که زمینه ساز افزایش فشار اقتصادی بر اروپا و کاهش هزینههای آمریکا میشود از دیگر اهداف این سفر است. بایدن تلاش دارد تا در لیتوانی، ناتو را همچنان در کانون جنگ نگاه داشته در حالی که در ظاهر ادعای همگرایی غربی در برابر روسیه و چین را مطرح میسازد.
بایدن در فنلاند نیز که به تازگی عضو ناتو شده است در کنار آنکه حمایت آمریکا از این عضویت را اعلام میکند به دنبال سوق دادن این کشور به افزایش حمایت ها از اوکراین میباشد. به عبارتی بایدن کشورهای بی طرفی را که با توهم امنیت به ناتو وارد شدهاند را در مسیری قرار میدهد که در نهایت به بازیچه جنگ افروزی این کشور مبدل گردند هر چند که در ظاهر ادعای حمایت از آنها را سر میدهد. نکته قابل توجه آن است که آمریکا برخلاف ادعاهای بایدن که مدعی احیای جایگاه جهانی آمریکا بوده نه تنها به این امر دست نیافته بلکه حتی در میان متحدان قدیمی خود یعنی کشورهای عربی نیز جایگاهی ندارد که روابط این کشورها با ایران، چین و روسیه نمودی از این وضعیت است. بر این اساس سفر بایدن را میتوان سرپوشی بر این ناکامیها دانست که در لوای یافتن متحدانی جدید چون لیتوانی و فنلاند صورت میگیرد.
به عبارتی دقیقتر بایدن که در عرصه اقتصاد داخلی با بحران مواجه است و در آستانه انتخابات نیز نتوانسته کارکردی کسب نماید بگونهای که حتی دموکراتها نیز به دنبال حذف او از قدرت می باشند، سعی دارد در عرصه سیاست خارجی دستاوردهای را ثبت نماید. بزرگ نمایی دشمنانی همچون چین، روسیه و ایران در کنار ایجاد رقابت تسلیحاتی در جهان با هدف کسب منافع برای کارخانههای اسلحه سازی در کنار ژستهای به اصطلاح حقوق بشری مولفههای بایدن در صحنه جهانی برای کسب حداقل موفقیت میباشد. در این میان با توجه به ناکامی در جنگ اوکراین علیه روسیه، بایدن سعی دارد تا عضویتهای جدید در ناتو ( فنلاند و سوئد) را به نمادی از قدرت جهانی آمریکا مبدل سازد تا از آن در جهت اهداف انتخاباتی بهره برداری نماید.
بر این اساس طراحی برای استمرار جنگ افروزی در اوکراین در کنار تقسیم منافع اقتصادی ناشی از این وضعیت از اهداف سفر بایدن به لندن است. در باب لیتوانی نیز در کنار اعلام حمایت آمریکا از اروپای شرقی این سفر در قالب حضور در نشست سران ناتو صورت میگیرد. آمریکا سعی دارد تا همچنان سلطه بر اروپا را در قالب ناتو حفظ نماید که جنگ اوکراین نیز از جمله محورهای این طراحی جهت شکستن طرح اروپا برای داشتن امنیت مستقل از ناتو است. افزایش سهم اروپا در بودجه ناتو که زمینه ساز افزایش فشار اقتصادی بر اروپا و کاهش هزینههای آمریکا میشود از دیگر اهداف این سفر است. بایدن تلاش دارد تا در لیتوانی، ناتو را همچنان در کانون جنگ نگاه داشته در حالی که در ظاهر ادعای همگرایی غربی در برابر روسیه و چین را مطرح میسازد.
بایدن در فنلاند نیز که به تازگی عضو ناتو شده است در کنار آنکه حمایت آمریکا از این عضویت را اعلام میکند به دنبال سوق دادن این کشور به افزایش حمایت ها از اوکراین میباشد. به عبارتی بایدن کشورهای بی طرفی را که با توهم امنیت به ناتو وارد شدهاند را در مسیری قرار میدهد که در نهایت به بازیچه جنگ افروزی این کشور مبدل گردند هر چند که در ظاهر ادعای حمایت از آنها را سر میدهد. نکته قابل توجه آن است که آمریکا برخلاف ادعاهای بایدن که مدعی احیای جایگاه جهانی آمریکا بوده نه تنها به این امر دست نیافته بلکه حتی در میان متحدان قدیمی خود یعنی کشورهای عربی نیز جایگاهی ندارد که روابط این کشورها با ایران، چین و روسیه نمودی از این وضعیت است. بر این اساس سفر بایدن را میتوان سرپوشی بر این ناکامیها دانست که در لوای یافتن متحدانی جدید چون لیتوانی و فنلاند صورت میگیرد.
به عبارتی دقیقتر بایدن که در عرصه اقتصاد داخلی با بحران مواجه است و در آستانه انتخابات نیز نتوانسته کارکردی کسب نماید بگونهای که حتی دموکراتها نیز به دنبال حذف او از قدرت می باشند، سعی دارد در عرصه سیاست خارجی دستاوردهای را ثبت نماید. بزرگ نمایی دشمنانی همچون چین، روسیه و ایران در کنار ایجاد رقابت تسلیحاتی در جهان با هدف کسب منافع برای کارخانههای اسلحه سازی در کنار ژستهای به اصطلاح حقوق بشری مولفههای بایدن در صحنه جهانی برای کسب حداقل موفقیت میباشد. در این میان با توجه به ناکامی در جنگ اوکراین علیه روسیه، بایدن سعی دارد تا عضویتهای جدید در ناتو ( فنلاند و سوئد) را به نمادی از قدرت جهانی آمریکا مبدل سازد تا از آن در جهت اهداف انتخاباتی بهره برداری نماید.
علی تتماج