شنبه ۲ دی ۱۴۰۲ - ۰۱:۵۳
کد مطلب : 128074

وزارت «همان آش و همان کاسه!»

قالب‌بندی و فونداسیون‌ریزی بنای سند ۲۰۳۰ با چراغ خاموش بلدوزرهایی از دولت‌های پنجم و ششم شروع شد و همچنان ادامه یافت تا در نخستین گام بخش پرورش آن که ستون اصلی این وزارتخانه مستحکم بود به‌ مرور زمان محو گردد و معاونت این قسمت استراتژیک به ‌شدت ضعیف شود و شخصی در رأس آن قرار گیرد که نه‌ تنها توان مدیریت بلکه استحقاق ایستادن بر این سکوی استمرار هم نداشته تا معدودی خلع صلاحیت و یا به دلایل مختلف ازجمله اخلاقی به قوه قضائیه سپرده شوند!
اگرچه آموزش هم از اهمیت بالایی برخوردار است اما بدون پرورش همانند پرنده‌ای است که یک بال بیشتر ندارد و بالطبع قادر به پرواز نخواهد بود. حالا این اتفاق نامبارک افتاده و وزارتخانه مذکور همه توان خود را صرف بخش آموزش می‌کند تا از نام پرورش هم فقط لکه ابری در آسمان آموزش باقی بماند و تابلویی که تمام سرمایه‌های زیرساختی ازجمله کانون‌ها و اردوگاه‌های تربیتی را اینگونه از دست بدهد! درحالی‌که هنوز هم NGO های 2030 که همگی عجولانه در دولت‌های یازدهم و دوازدهم به ثبت رسیده و بانام‌هایی ناملموس به فعالیت پرداختند، با چراغ خاموش و درهای بسته این وزارتخانه مشغول به یارگیری باشند و این در حالی است که مقام معظم رهبری بر حذف این سند و در بخشنامه‌ها و پیگیری‌های قبلی که در این زمینه شده فتوای لازم را داده‌اند؛ اما آیا چند وزیر ناکامی که در دولت سیزدهم موفق به پوشیدن ردای تعلیم و تربیت شدند توانستند گامی مؤثر در حذف کامل لایه‌های زیرپوستی سند ۲۰۳۰ بردارند؟
پاسخ این پرسش را باید از مدیران پایین‌دستی وزارت پرسید که چرا اجازه دادند امکانات پرورش به تاراج برود و اردوگاه شهید باهنر پایتخت وجه‌المصالحه گردد و اردوگاه میرزا کوچک خان جنگلی در رامسر در اثر بی‌توجهی و ناپختگی بعضی مدیران از بهشت برین به محیطی بی‌روح و خشک تبدیل شود و اگر گروه دانش‌آموزی از هریک از نقاط کشور به آن دیار عازم شدند ناچار از امکانات هتل‌هایی استفاده نمایند که هیچگونه جایگاه تربیتی را نداشته باشد. آیا همه این اقدامات را نمی‌توان یکی از جنبه‌های بدآموزی برای دانش آموزان دانست که براثر بی‌کفایتی‌های مدیریتی در آنزمان، امروز با بحران کمبود معلم و مکان برای مبحث آموزش روبروست تا داشته‌های پرورش را به این سرنوشت تلخ دچار کند که آیا فاجعه کرونا برای شخم زدن این زمین با همه تلاش‌ها در امر تعلیم و تربیت کافی نبود تا امروز یکی از پیامدهای فیزیکی آن کمبود محسوس سرویس ایاب‌وذهاب تعلیم و تربیت باشد که علی‌رغم وعده‌های مدیران این نهاد اما هنوز هم پس از گذشت چند ماه اغلب این سرویست ها در سه شیفت رفت‌وبرگشت مدارس کار می‌کنند و ساعات شروع و پایان تدریس معلمان هم به همین دلیل با بیست دقیقه تأخیر آغاز و یا عقب می‌افتد تا در ابتدا تعدادی از دانش آموزان غایب باشند و در انتها نیز اولیای آن‌ها نگران دیر آمدنشان بمانند!
اینگونه پروسه‌های تخریبی امروز در وزارت آموزش‌وپرورش عادی و طبیعی شده زیرا تعاونی‌های مصرف آن هم به‌نوعی یک‌به‌یک ورشکسته و منحل شدند و شرکت‌های همیار و بخصوص چندمنظوره‌های غیرمصرفی که خدمات حاشیه‌ای این وزارتخانه را به عهده داشته و باری را از دوش دولت برمی‌داشت نیز در صف انحلال در آینده قرار گرفته و یک‌به‌یک از میدان بیرون رفتند و امروز نوبت آخرین بازمانده این نسل است تا علی‌رغم تمام مقاومتی که از سوی حدود یکصد و بیست سهامدار خرد آن یعنی بازنشستگان، کارکنان و خدمه رسمی و قراردادی اما تحت‌فشار از حوزه ستادی قرار بگیرد و تعطیل اجباری شود که این فشار ناملموس غیرقانونی است زیرا بر اساس مقررات تنها مجمع عمومی است که می‌تواند رأی به برچیدن و انحلال آن‌ها بدهد اما حالا مقاومت شدید اعضا فشار از بالا شروع می‌شود تا از ستاد وزارتخانه‌ای که وزیر آن همین سه هفته پیش اعلام می‌کند، تعاونی‌ها را از همه نظر حمایت خواهیم کرد، مدیرکل اردوگاه‌ها و فضاهای تربیتی طی نامه‌ای رسمی از اردوگاه کشوری شهید بهشتی اصفهان بخواهد تا در اسرع وقت نسبت به انجام فرآیند قانونی انحلال شرکت تعاونی، توزیعی کارکنان و بازنشستگان اقدام و از نتیجه این اداره کل را مطلع نمایند؟!
و از این‌سو نیز مدیران تازه‌نفس و از راه رسیده که هیچگونه اطلاعی از میزان کمک‌های صادقانه این تعاونی در 23 سال گذشته با فضاهای پرورشی ندارند، شمشیرها را از رو ببندند و درحالی‌که از 120 عضو دعوت‌شده برای انحلال تنها 37 نفر در جلسه حاضر می‌شوند که هرکدام را یک برگ وکالت‌نامه صوری از اعضاء غایب به دستشان می‌دهند و جمعا به ۶۱ نفر یعنی بر اساس قانون نصف + یک اعضاء مجمع عمومی به نسبت ۲۴ به 37 نهاد قدیمی و خدمتگزار پرورش را منحل نمایند تا برگی دیگر به پرونده‌های تخریب در زیرمجموعه وزارت آموزش‌وپرورش افزوده شود.
البته نمی‌شود همه تقصیرها را در این موارد متعدد به گردن متولیانی فعلی گذاشت زیرا حاصل یک روند زمانی سی‌ساله است که امروز تاوان آن سرطانی می‌شود تا علاجی سخت داشته باشد. متاسفانه بزرگترین چالش پرورشی و تربیتی که سه دهه است گریبان سه استان خراسان رضوی، اصفهان و مازندران را گرفته وجود اردوگاه‌های شهید بهشتی در اصفهان، شهید رجایی در نیشابور و میرزا کوچک خان جنگلی در رامسر است که جنبه کشوری دارد تا منافع مادی و معنوی آن به کام حوزه ستادی و معاونت پرورشی وزارت آموزش‌وپرورش باشد و رؤسای آن‌ها نیز از پایتخت اعزام شوند که هیچگونه آشنایی با فرهنگ و روحیه مردم این استان‌ها ندارند اما هزینه‌ها و نیروی انسانی زحمتکش این مکان‌ها به عهده استان مربوطه ایست که به نام آن و به کام وزارت مربوطه باشد حال‌آنکه ادارات کل این استان‌ها با امکانات وسیع آموزشی و توانایی بالای نیروی انسانی به‌راحتی می‌توانند مسئولیت این اردوگاه‌ها را به عهده بگیرند و جوابگوی دانش آموزان سراسر کشور و وزارت متبوع خود باشند البته اگر رانت اجازه دهد.
 
حسن  روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت
https://siasatrooz.ir/vdcjaoevxuqe8yz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی