محمد اشتیه، نخستوزیر تشکیلات فلسطینی، استعفای خود را به محمود عباس، رئیس این تشکیلات ارائه کرده است. اشتیه در بیانیهای خطاب به کابینه نوشته است که او در پی «تحولات مربوط به تجاوز به نوار غزه و تشدید تنش در کرانه باختری و بیتالمقدس» استعفا میدهد.او در بیانیه خود نوشت مرحله بعدی نیازمند چیدمان جدید دولتی و سیاسی است که واقعیت در حال ظهور در نوار غزه، مذاکرات مرتبط با وحدت ملی و نیاز فوری به اجماع بین فلسطینیها را در نظر بگیرد. این اقدام از سوی اشتیه در حالی صورت گرفته است که در باب چرایی این استعفا دیدگاهها و نظرات مختلفی مطرح میشود. برخی بر این عقیدهاند که شدت تجاوزات رژیم صهیونیستی به غزه و کرانه باختری و ناکارآمدی و عدم اقدام عملی تشکیلات خودگردان موجب از دست رفتن جایگاه مردمی دولتمردان تشکیلات شده بگونهای که آنها برای عبور از بازخواست فلسطینیها گزینه کناره گیری از قدرت را در پیش گرفتهاند.
دیدگاه دیگر نیز برگرفته از سابقه رفتاری تشکیلات خودگردان از توافقنامه اسلو (1993) تا به امروز است. تشکیلات در این سه دهه به جای آنکه حامی فلسطینیها باشد از یک سو به ماشین سرکوب مبدل شده است بگونهای که بسیاری از بازداشتها در کرانه باختری توسط آنها صورت گرفته است و از سوی دیگر تشکیلات محور سازشکاری بوده که نتیجه آن نیز تثبیت اشغالگری صهیونیستها گردیده است.
بر اساس این سابقه این سناریو مطرح است که مقامات تشکیلات خودگردان با استعفای خود زمینه را برای ایجاد یک چالش سیاسی جدید فراهم میسازند که نتیجه آن نیز بهره برداری صهیونیستها و حامیان آنها برای انحراف افکار عمومی از جنگ غزه به مسائل سیاسی و حاکمیتی فلسطین است.
در این میان هر کدام یک از این گزینهها مطرح باشد یک نتیجه حاصل میشود و آن اینکه جنایات رژیم صهیونیستی و حامیانش علیه غزه، موجب شده تا از یک سو تشکیلات خودگردان دیگر توان ادامه روند گذشته یعنی سکوت و محکوم سازی صرف را نداشته باشد و از سوی دیگر نیز وضعیت بحرانی صهیونیست ها در جنگ چنان است که دست به دامان سیاسی کاری تشکیلات شدهاند. هر کدام از این گزینهها که مطرح باشد نتیجه یکی است و آن اینکه مقاومت غزه تعیین کننده سرنوشت جنگ و فلسطین است و جنایات صهیونیستها نمیتواند مانعی در برابر این مسئله باشد.
دیدگاه دیگر نیز برگرفته از سابقه رفتاری تشکیلات خودگردان از توافقنامه اسلو (1993) تا به امروز است. تشکیلات در این سه دهه به جای آنکه حامی فلسطینیها باشد از یک سو به ماشین سرکوب مبدل شده است بگونهای که بسیاری از بازداشتها در کرانه باختری توسط آنها صورت گرفته است و از سوی دیگر تشکیلات محور سازشکاری بوده که نتیجه آن نیز تثبیت اشغالگری صهیونیستها گردیده است.
بر اساس این سابقه این سناریو مطرح است که مقامات تشکیلات خودگردان با استعفای خود زمینه را برای ایجاد یک چالش سیاسی جدید فراهم میسازند که نتیجه آن نیز بهره برداری صهیونیستها و حامیان آنها برای انحراف افکار عمومی از جنگ غزه به مسائل سیاسی و حاکمیتی فلسطین است.
در این میان هر کدام یک از این گزینهها مطرح باشد یک نتیجه حاصل میشود و آن اینکه جنایات رژیم صهیونیستی و حامیانش علیه غزه، موجب شده تا از یک سو تشکیلات خودگردان دیگر توان ادامه روند گذشته یعنی سکوت و محکوم سازی صرف را نداشته باشد و از سوی دیگر نیز وضعیت بحرانی صهیونیست ها در جنگ چنان است که دست به دامان سیاسی کاری تشکیلات شدهاند. هر کدام از این گزینهها که مطرح باشد نتیجه یکی است و آن اینکه مقاومت غزه تعیین کننده سرنوشت جنگ و فلسطین است و جنایات صهیونیستها نمیتواند مانعی در برابر این مسئله باشد.
فرامرز اصغری