تلويزيون و اثرگذاري آن در ايران را با هيچ رسانه داخلي ديگري نميتوان مشابه و حتي قابل قياس دانست. صداوسيما براساس قانون تنها مرجع صلاحيتدار براي پخش برنامههاي تلويزيوني است و همين انحصار ضريب نفوذ تلويزيون در ايران را چندين برابر كرده، به گونهاي كه رسانههاي داخلي ديگر، چارهاي جز كرنش در برابر آن ندارند.
برنامهسازي براي تلويزيون نيز متاثر از ويژگيهاي بيبديل آن نيازمند در نظر گرفتن ظرايف خاص و تامين حساسيتهاي خاص ملي، مذهبي، اخلاقي و قومي است. برنامهسازان مجرب اين رسانه نيز اغلب با درك خصوصيات ويژه تلويزيون و برنامهسازي براي آن، تلاش مينمايند علاوه بر تامين نظرات مديران تلويزيون، حساسيتهاي مخاطب را نيز در نظر گرفته و برنامهاي بسازند تا با كمترين حاشيه، برنامه توليدي اشان به مذاق بيننده خوش آيد.
با اين وجود در برخي مواقع و برههها ديده شده است كه بيدقتي در توليد و پخش برنامهاي و حتي بخشي از برنامهاي، انتقاداتي جدي را در پي داشته است كه در برخي موارد نميتوان به راحتي از آن گذر نمود.
دلخوري اخير قوم بختياري كه همواره در تاريخ ايران نشان دادهاند با غيرت و حريت در برابر ظلم و ستم ايستادگي نمودهاند و سر در برابر ظالم خم نكردهاند، از بخشهايي از سريال «سرزمين كهن» را ميتوان از جمله همين اشكالات ايجاد شده در برنامهسازي تلويزيون دانست.
البته در دلخوري ايجاد شده براي بختياريها، تلويزيون نشان داد كه با پيگيريهاي انجام شده و دستورات لازم توسط مديران رسانه ملي، تلاش مجدانهاي براي رفع دلچركينيهاي اخير صورت گرفته است، تلويزيون خبطي كرده و حالا توقف پخش اين سريال از سويي و جلسات حضوري مديران تلويزيون با مسئولان و برخي بختياريها تلاشهايي بوده است براي رفع اين سوء تفاهم كه در جاي خود قابل تقدير است.
اما حالا و در شرايطي كه جامعه نيازمند آرامش است گويي برخي رسانهها كه برخي هم به جريانات اصطلاحا اصلاحطلب وابستگي و همسويي دارند تاب از كف دادهاند و همين اشكال را بهانهاي كردهاند براي درهم كوبيدن كليت تلويزيون.
با نگاهي آرمانگرايانه به مديريت تلويزيون اشكالات زيادي وارد است كه ميتوان اين اشكالات را در فضايي غيراحساسي و منطقي به آنها پرداخت و اين از جمله وظايف صاحبنظران است كه وارد گود شده و نظرات اصلاحي و مشورتي خود را مطرح نمايند، اما آنچه را كه نبايد از خاطر برد اين است كه با دستمالي قيصريه را نبايد به آتش كشيد.
به هرتقدير در سريال «سرزمين كهن» كمال تبريزي خطايي وارد شده است و بايد مديران، عوامل و كارشناسان تلويزيون در اين خصوص به نحو مناسب پاسخگو باشند، اما اينكه برخي رسانهها با طرح نمودن مسائلي ديگر تلاش نمايند كه به آتش اختلافات بدمند و از اين آب گلآلود براي خود شاهماهي بگيرند خبطي بزرگتر و البته خطرناكتر است كه بوي نفاق و كوبيدن كلنگ خود و دستيابي به منيّت خويش و هم حزبيهاي خويش ميدهد تا دل سوختن براي اقوام ايراني.
صداوسيما وظيفه دارد به بهترين نحو دلجويي نمايد و با بررسي دقيق خطاي پيشآمده عوامل سهلانگاري و مسامحهكننده را شناسايي نموده و هر يك را توبيخ نمايد. همچنين اين نقد منتقدان دلسوز را كه همواره بر اين نكته اصرار دارند كه تلويزيون داراي اتاق فكر موثر و آيندهنگري نيست كه در حد و قواره اين مديوم و ويژگيهاي آن حضور يافته و راهبري نمايند، پذيرفته و در صدد رفع نواقص راهبردي و انديشهاي برآيد. اما نبايد از خاطر دور داشت كه مؤمن كَيِّس و باهوش است و از يك سوراخ دوبار گزيده نميشود؛ مبادا كه دسيسهاي چيده شده باشد براي شعلهور كردن اختلاف ميان اقوام ايراني كه هر يك از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ايران عزيز مايه مباهات و عزت مام ميهنند. به هوش باشيم.