آنها که گفتوگوها و حرفهای سیدهادی رضوی را در زمان تولید سریال شهرزاد و پس از کنارهگیریاش از این پروژه شبکه خانگی دنبال کردند، حالا خوب میدانند که او حتی از بزرگ آقای این سریال هم بازیگر بهتری است و چنان نقش بازی کرد که کمتر کسی به اهداف پشت پرده و آلودگی مالیاش شک داشته باشد.
حتی آنها که امروز جزو منتقدانش شدهاند، در آن روزها از طرفدارانش بودند و حتی رسانهشان از طریق پول رانتی وی ارتزاق میشد. همان سیدمحمدهادی رضوی متولد فروردین ۱۳۶۳ و داماد محمد شریعتمداری وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت دوازدهم.
هادی رضوی که دانشآموخته مدرسه موتلفه اسلامی است و همواره در گفتوگوهایش تاکید بر موتلفه بودن داشت و ابتدای سخن را با ذکر شروع میکرد و پایبندیاش به اسلام را بارها در مصاحبه بیان میکرد و به همین دلیل نسبتی با موسسه فرهنگی و هنری کتیبه نوای فاطمی برقرار میکند. مدیریت انواع شرکتها مثل صنایع آیندهسازان فاطمی و سیستمهای رسانهای بعثت و ماشینهای اداری فاطمی بخشی از به ظاهر فعالیتهای رضوی جوان بوده است.
هادی رضوی که در هشتمین انتخابات اتاق بازرگانی تهران هم شرکت کرد، در سال ۸۵ استودیوی برج میلاد را طراحی کرد و ادعا میکرد که جزو پنج تولیدکننده برتر و دانشبنیان تجهیزات رسانهای است و تحت پوشش تولید تجهیزات رسانهای و به بهانه اینکه پدرش هم کارخانه تجهیزات رسانهای داشت، عمده فعالیت خود را دنبال کرد.
اما این متهم اقتصادی با پولهای مشکوکش در میدان بیترمز فرهنگ با ماشینهای گرانقیمت و موتوری گرانتر از هر ماشینی ویراژ داد. «رضوی» روی دیگر سکه ورود بیواسطه افرادی است که با زد و بند و با واسطه راهی حوزه فرهنگ میشوند و به تولید پروژههایی اقدام میکنند که با نهاد خانوادهها در ارتباط است و میتواند از طریق ارائه مفاهیم نادرست در جامعه تاثیرات منفی بگذارد. از ارتباط این نوع نگاه مسموم با سریال شهرزاد و دیگر پروژههای هنری که با مشارکت رضوی به انجام رسیدند، فعلاً صرف نظر میکنیم، هر چند سیدهادی رضوی همواره همه چیز را به گردن سیدمحمد امامی، همکارش میانداخت و حالا مشخص میشود که او تنها مهره بوده است.
براساس آنچه از دادگاه متهمان بانک سرمایه برداشت شد، سیدهادی رضوی به مشارکت در اخلال در نظام بانکی از طریق کسب تسهیلات مال نامشروع در قالب ۵ فقره به مبلغ ۱۰۷ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان متهم است و نکته جالب لبخندها و بیتفاوتیهای آقازادهای است که پیش از شروع دادگاه در فضای مجازی به استقبال دادگاه علنی رفته بود و از دوشنبه جدیدی حرف میزد که اینبار به جای توزیع شهرزاد، قرار است دادگاه وی برگزار شود.
البته رضوی خیلی زود از شهرزاد اعلام برائت کرده بود و برخلاف گفتههایش در فصل اول سریال که درصدد مبارزه با شبکههای ماهوارهای با تولید چندین سریال در شبکه نمایش خانگی بود، بعدها فضای دیگری را برای نقشآفرینی انتخاب کرد. برگزاری نخستین جشنواره فیلم مدافعان حرم پوششی جهت جلب توجه بود و انجام مصاحبههای مختلف و قرار گرفتن در قاب عکسها و حضور در برنامه کوی محبت تلویزیون راهی برای نشان دادن تصویری متفاوت از خود بود. همان نقشی که حسین هدایتی در ورزش پی گرفت و حالا اعلام شد که به ۲۰ سال حبس محکوم شده است. اما جدا از این وجه سوال اصلی اینجا است که فضای فرهنگی و هنری کشور چرا این همه بیدر و پیکر و بیتفاوت است که یک جوان تازه وارد بدون سابقه در امر تولید فرهنگی به راحتی به آن ورود پیدا میکند و در پروژهها سرمایهگذاری میکند و از عنوان فرهنگ برای برچسب گذاشتن روی مسائل پشت پرده اقتصادیاش سوءاستفاده میکند.
همین حالا درباره بعضی از چهرههای تازه وارد ابهاماتی وجود دارد و بارها دبیر جشنواره جهانی فجر و رئیس سازمان سینمایی و تهیهکنندگان سینما و وابستگان پروژههای چند میلیاردی از اعلام موضع منطقی در قبال اینگونه افراد و این پولهای مشکوک خودداری میکنند تا فردا باز هم شاهد دادگاهی دیگر باشیم و رضویهای دیگری دوباره رسانهای شوند. به طور حتم شاید انتظار زیادی باشد که عوامل سریال شهرزاد و دیگر افراد منتفع از سرمایه نامشروع رضوی بخواهند تمام درآمد حاصله را صرف امور خیریه کنند و یا به صندوق اموال عمومی منتقل کنند، اما حداقل انتظار این است که این هنرمندان و به خصوص آن دسته از تهیهکنندگان و انواع شوراهایی که تنها کارکرد عاریهای دارند، امروزه از بابت سهلانگاریها و اشتباهات دیروز خود از مردم عذرخواهی کنند و غفلت خود را اعلام کنند. مهمتر این است که مساله ورود پولهای مشکوک از این به بعد جدی گرفته شود و مسئولان فرهنگی و هنری نخواهند با پاسکاری همه چیز را به سمت نهادهای قضایی حواله بدهند.