يکشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۱:۲۷
کد مطلب : 128617
گزارش روز سوم جشنواره فیلم فجر

با زرافه‌ها صبحانه خوردیم و خندیدیم و اندیشیدیم!

با زرافه‌ها صبحانه خوردیم و خندیدیم و اندیشیدیم!
سومین روز از جشنواره فیلم فجر مصادف شد با دیدارِ حساس تیم ملی فوتبال ایران با تیم ملی ژاپن در مرحله یک چهارم نهایی جام ملت‌های آسیا، همین امر باعث شد که روز سوم از روز‌های دیگر کمی خلوت‌تر به نظر برسد و عده‌ای از اهالی رسانه تصمیم بگیرند به‌جای حضور در سالن برج میلاد در خانه بمانند و دیدار تیم ملی ایران با ژاپن را از گیرنده‌های خانه تماشا کنند. عده‌ای هم که آمده بودند همه در حال بحث و بررسی بازی و فراهم کردن بستر مناسب برای تماشای آن بودند. در ‌نهایت با تصمیم ستاد برگزاری جشنواره فیلم فجر و اجازه تهیه‌کننده فیلم «شه سوار»، که قرار بود اثر او در ساعت ١٦ در کاخ جشنواره اکران شود، فوتبال تیم ملی ایران و ژاپن در سالن اصلی برج میلاد به‌ صورت زنده پخش شد که همین اتفاق، شور و نشاط عجیبی را به جمع حاضر در مرکز همایش‌ها تزریق کرد.
بنابر قرعه‌کشی انجام گرفته و جدول منتشر شده، در روز سوم جشنواره، به ترتیب فیلم‌های «صبح اعدام» به‌ کارگردانی بهروز افخمی، «شه‌ سوار» به ‌کارگردانی حسین نمازی، «قلب رقه» به‌ کارگردانی خیرالله تقیانی پور و در ‌نهایت «صبحانه با زرافه‌ها» به‌ کارگردانی سروش صحت اکران شد که در ادامه به نقد و بررسی دو اثر پایانی روز سوم می‌پردازیم.

قلب رقه؛ امتیاز ١ از ۵
پس از فیلم «به وقت ‌شام» به‌ کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا با مضمون داعش و جنایات این گروهک، هر کارگردانی بخواهد پا در مسیر ساخت چنین اثری بگذارد باید حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشد و با اطلاعات کافی و همچنین نگاهی درست و جدید اقدام به ساخت اثر کند. «قلب رقه» به ‌کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور در حد و اندازه‌های یک اثر خوش ساخت در این مضمون نبود. فیلم قصد دارد روایتِ متفاوت و عاشقانه‌ای از قلب سوریه و داعش ارائه بدهد، ولی سوال اینجاست آیا نشان دادن جنایاتِ داعش بدون استرس و هیجان و جنگ و خونریزی ممکن است؟! و یا آیا تمرکز بر جنایات این گروهک در کنار روایت عشاقی دور افتاده از هم، تناسب دارد؟
تا ۴۵ دقیقه ابتدایی، فیلم‌نامه به‌ شدت روند کُندی دارد و هیچ اتفاق خاصی نمی‌‌افتد. یا اگر هم به فرض مثال اتفاقی در روند به ‌وقوع می‌پیوندد کاملا تصادفی و خارج از برنامه است و مشخص است هیچ تفکری در پس ساخت آن سکانس وجود نداشته است. اثر در تمام طول دقایق سعی می‌کند راه خود را پیدا کند ولی سردرگم است و به سرمنزل مقصود نمی‌رسد. ساخت چنین فیلمی نیازمند فیلمنامه‌ای قوی و قابل باور و همچنین تحقیق غنی است ولی در قلب رقه به مانند بسیاری از آثارِ چنین ژانرهایی، دقتی در روایت فیلمنامه صورت نمی‌گیرد و در ‌نهایت سعی دارد باچند انفجار فیلم را به خورد مخاطب بدهد.
علی‌رغم تمامی مشکلات، ساخت چنین فیلم‌هایی با این مضمون همواره دچار چالش‌هایی است که قطعا می‌تواند علاوه بر سخت کردن کار برای گروه، در‌ نهایت تولید را به‌ کاری فرسایشی تبدیل کند. لهجه و نوع حرف زدن بازیگران ایرانی، انتخاب لوکیشن مناسب، سفر به سوریه با وجود ناآرامی‌ها و حتی ضبط سکانس‌های جنگی در آن فضای ملتهب اقدامات و اتفاقاتی است که قطعا باید مورد‌ توجه مثبت قرار بگیرد. باید دقت داشته باشیم که قلب رقه، فیلمی آپارتمانی نیست و برای تولید آن نیرو و تلاش‌های فراوانی صورت گرفته و به همین علت است که متعاقبا توقعات از خروجی بالا می‌رود. سوژه بسیار خوب بود ولی در ‌نهایت چیزی که در سالن برج میلاد برای اهالی رسانه به اکران درآمد، آنچنان خوشایند نبود.

صبحانه با زرافه‌ها؛ امتیاز: ۵/٣ از ۵
از دید اهالی هنر و حتی مردم عادی، به‌ اصطلاح استندآپ کُمدینی موفق است که‌ چَک اول را محکم بزند و فضا را دست بگیرد اگر این‌گونه نشود قطعاً برای ادامه دادن و گرفتن خنده از حضار یا باید انرژی فراوانی خرج کند و یا در ‌نهایت سرافکنده، به ‌کار خود پایان ‌دهد.
باید متذکر شد که علاوه بر چَک، محتوای استندآپ هم بسیار مهم است. در صورت موفقیت و خنده اول از سوی حضار، قطعا سلسله خنده و ریسه را به همراه دارد و دیگر استنداپ کُمدین کار سختی برای ادامه ندارد.
سروش صحت استادِ این‌ کار است، کافی ‌است صبحانه با زرافه‌ها را به تماشا بنشنید. صحت به مانند استندآپ کُمدینی کاربلد قصه را با چنان ملاحتی تعریف می‌کند که دوست نخواهی داشت که پایان آن فرا برسد. قبلا هم این قابلیت اش را به رخ کشیده بود. در سریال‌های «شمعدونی» و حتی برنامه کتاب باز و فیلم موفق «جهان با من برقص» و این اواخر سریال «مگه تموم عمر چندتا بهاره»، سروش صحت قصه گو بودنش را به مخاطب اثبات کرده بود. کارگردان در صبحانه با زرافه‌ها بیننده را به گوشه‌ای دعوت می‌کند و قصه‌ای شیرین و نمکی را با آب‌و‌تاب در گوشش زمزمه می‌کند، قصه‌ای که خواب‌آور نیست، این قصه حس و طعم زندگی می‌دهد، طعم آن مزه شیرین رفاقت و بخشش است.
سروش صحت مثل همیشه با چاشنی رفاقت چنان قصه‌ای را روایت کرده که قطعا عاشق‌اش خواهید شد. به خودتان می‌آیید و نمی‌دانید که چَک اول و آخر را کی خورده‌اید. سروش صحت داستانِ موازی نوشتن را خوب بلد است، تِم موزیکال را در همه کار‌هایش به همراه دارد و مثل دِینی که به گردن اوست در هر اثر آن را ادا می‌کند. روایتی از افول و صعود، صداقت و ریا، رفاقت و دشمنی و حتی آرزو و مرگ همه در یک اثر گنجانده شده آن هم به سبکِ صحت و روایت دوست‌داشتنی او!
چه شاهکاری بود و چه پایانی، اغراق نمی‌کنم سروش صحت باهوش است و ثابت کرده در هر مدیومی که باشد کارش را بلد است و آن را به بهترین نحو ممکن به ‌پایان می‌رساند.
در ‌نهایت باید گفت که از بازی‌ها و دیالوگ و فیلم‌نامه هرچه بگویم کم‌ است. پس سخن کوتاه و قضاوت پای خودتان پس از تماشای فیلم.
 
علی کلانتری
https://siasatrooz.ir/vdccs4qsm2bqie8.ala2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی