روز چهارم جشنواره فیلم فجر با یک حساب سرانگشتی و نگاهی به سوابق سازندگان و همچنین عوامل، تنها میتوانست یک فیلم خوب و قابل دیدن داشته باشد.
«دست ناپیدا» بهکارگردانی تنها زنِ جشنواره یعنی انسیه شاه حسینی، «میرو» بهکارگردانی حسین ریگی، «آغوش باز» بهکارگردانی بهروز شعیبی و انیمیشن «ساعت جادویی» بهکارگردانی محمدعلی نصیری نیک، آثاری بودن که به گواه قرعهکشی و تصمیم هیات انتخاب، در روز چهارم جشنواره فیلم فجر برای اهالی رسانه و منتقدان در سالن اصلی برج میلاد به اکران درآمد.
تا روز چهارم جشنواره به غیر از دو اثر مابقی آثار چنگی به دل نزدند. تمساح خونی بهکارگردانی جواد عزتی و «صبحانه با زرافه ها» بهکارگردانی سروش صحت دو اثری بودند که در جشنواره امسال تقریبا توانستند مردم و همچنین منتقدان و اهالی رسانه را راضی نگه دارند.
این امر و جلب توجه تنها دو فیلم آن هم با ژانری تقریبا نزدیک به کُمدی میتواند زنگ خطری برای سینمای ایران باشد. هیچ یک از فیلمهای اجتماعی و حتی ژانر اکشن و دفاع مقدس از کیفیت کافی برخوردار نبودند و این میتواند حاکی از این قضیه باشد که اجتماعی سازهای سینمای ما به دلیل شرطی شدن ذائقه مردم دیگر یا فیلم نمیسازند یا اگر قصد ساخت داشته باشند با تغییر ژانر برای فروش و دیده شدن بیشتر، سراغ ساخت کمدیهای عامهپسند میروند و همین اتفاق باعث میشود که در دراز مدت زیر شاخه درام اجتماعی به کل از سینمای ما حذف شود.
خارج از این گلایهها و بنا به اقتضای جشنواره، در ادامه به بحث و بررسی چهار فیلم اکران شده روز چهارم جشنواره فیلم فجر میپردازیم.
دست ناپیدا؛ امتیاز ۵/. از ۵
فیلم دست ناپیدا اثری از انسیه شاه حسینی تنها زن کارگردان حاضر در جشنواره چهل و دوم است. فیلمی درباره زنانگی در جنگ که از قضا در سیمای سینمای ایران تازگی ندارد. منیر قیدی در جشنواره قبلی با همین مضمون ولی با پرداخت و داستانی متفاوت، دسته دختران را به جشنواره آورد که آن هم مثل اثر موردبحث، چنگی به دل نزد.
دست ناپیدا داستان خبرنگارِ زنی است که قصد دارد برای عکاسی به خط مقدم برود و در همین مسیر دچار چالشهایی میشود. باید گفت سوژهای که انسیه شاه حسینی برای ساخت این اثر سراغ آن رفته، سوژه خوبی است ولی مشکل اینجاست که اثر شاه حسینی شباهتی به فیلم ندارد، بیشتر شبیه فیلم کوتاه یا تله فیلمی است که نهایتا از تلویزیون منتشر شود. دست ناپیدا بیشازحد شعاری و شعارزده است و با داستان خطی در تمام طول اثر حوصله مخاطب را سر میبرد. اگر بخواهیم کمی بیشتر دقت کنیم حتی دست ناپیدا داستان درستوحسابی و در خدمت فیلم نامه هم ندارد و سعی میکند با انبوه دیالوگهای شعاری، مخاطب را جذب کند که درنهایت موفق نمیشود.
در سالهای اخیر انبوهی از فیلمهای دفاع مقدسی باکیفیتی نازل و غیرقابل بحث ساخته شده که نه درشان سینمای ایران بوده و نه حتی در مقیاس بزرگتر در حد جنگ هشتساله!
در کل دست ناپیدا حرفی برای گفتن نداشت و نه از لحاظ فرمی و نه از لحاظ محتوایی قابل بحث نبود.
میرو؛ امتیاز ۵/. از ۵
میرو ساخته حسین ریگی در دومین سانس از چهارمین روز جشنواره فجر روی پرده رفت. میرو روایتی است از نوجوانی بسیجی تحت تاثیر سردار شهید حاج قاسم میرحسینی سعی میکند که خود را به جبهههای جنگ برساند. اگر بخواهیم سر راست سراغِ نقد این فیلم برویم باید عرض کنم که این فیلم هم همانند فیلم قبلی، هیچ حرفی برای گفتن نداشت و تنها بهانهای بود برای تلف کردن بودجه!
حسین ریگی با اینکه سال گذشته با فیلم هوک در جشنواره حضور داشت مانند کارگردانی تازهکار فیلمی ساخت که از هر نظر فاقد جذابیتهای ممکن بود. ریگی که از زادگاه خود یعنی سیستانوبلوچستان شناخت کافی دارد همیشه علاقه خود را به روایت در این خطه از کشورمان با ساخت فیلمهایش بیان کرده ولی میرو به معنای واقعی کلمه تلف کردن بودجه توسط تهیه کننده و تلف کردن وقتِ مخاطبان است. میرو هیچ هدفی ندارد و بهشدت سردرگم است و در سکانسهایی آنقدر فیلم از ریتم میفتد که در کل کار را خسته کننده و بیهدف جلوه میدهد.
میرو میتوانست با فیلم نامهای قویتر همراه با درک درست ریگی از سیستانوبلوچستان به اثری قابلقبول و ماندگار تبدیل شود ولی حیف از این همه بودجهای که تلف میشود.
آغوش باز؛ ١ از ۵
سیانور، دهلیز، دارکوب، بدون قرار قبلی و حالا «آغوش باز»!!! آغوش باز روایتی است از آمادهسازی یک سالن کنسرت برای برپایی یک اجرا و مصائبی که در این میان گره ایجاد میکند. بهروز شعیبی که اهالی سینما همیشه از او بهعنوان یکی از کارگردانهای باهوش یاد کردهاند و آثار وی در سینماها بازخورد و فروش خوبی در گیشه داشته است با ساخت آغوش باز، علامت سوال بزرگی را در کارنامه خود درج کرد. آغوش باز فیلمی بیهویت است که نشانی از شعیبی که میشناختیم ندارد. فیلمی بیسروته که ظاهرا نتیجهی ماجراجویی شعیبی و اصرار آن بر خلقِ اثر جدید و یا حتی تابوشکنی و فاصله از فضای آثار قبلیاش است.
هیچکدام از کاراکترهای فیلم باتوجه به فقدانِ فیلمنامهای منسجم، دارای هویت نیستند و متعاقبا نمیتوانند خودشان را در دل مخاطب جا بکنند.
آغوشباز مجموعهای از خرده روایتهاست که به سرانجام نمیرسد. با توجه به شناختی که از شعیبی داریم انتظار میرفت که حداقل بعد از ده دقیقه ابتدایی گره اول مطرح و در ادامه به گرهگشایی منجر شود ولی یا ما زیادی صبوریم یا آقای شعیبی مسیر را اشتباه رفته بود.
فیلم و فیلمنامه هدف خاصی را دنبال نمیکند و هرچقدر بیشتر منتظر اتفاقی باشید کمتر به نتیجهای میرسید.
بازیها دمدستی است و بههیچ وجه در این سطح قابلقبول نیست. از بهروز شعیبی با این کارنامه درخشان انتظار میرفت با آن آثار دلچسب و پرمحتوا، سراغ ساخت اثری پرمغزتر برود ولی متاسفانه!
اثر چهارم به دلیل کمبود وقت و همچنین علاقه نداشتن نویسنده این اثر به ژانر انیمیشن مورد قضاوت و نقد قرار نگرفت.
«دست ناپیدا» بهکارگردانی تنها زنِ جشنواره یعنی انسیه شاه حسینی، «میرو» بهکارگردانی حسین ریگی، «آغوش باز» بهکارگردانی بهروز شعیبی و انیمیشن «ساعت جادویی» بهکارگردانی محمدعلی نصیری نیک، آثاری بودن که به گواه قرعهکشی و تصمیم هیات انتخاب، در روز چهارم جشنواره فیلم فجر برای اهالی رسانه و منتقدان در سالن اصلی برج میلاد به اکران درآمد.
تا روز چهارم جشنواره به غیر از دو اثر مابقی آثار چنگی به دل نزدند. تمساح خونی بهکارگردانی جواد عزتی و «صبحانه با زرافه ها» بهکارگردانی سروش صحت دو اثری بودند که در جشنواره امسال تقریبا توانستند مردم و همچنین منتقدان و اهالی رسانه را راضی نگه دارند.
این امر و جلب توجه تنها دو فیلم آن هم با ژانری تقریبا نزدیک به کُمدی میتواند زنگ خطری برای سینمای ایران باشد. هیچ یک از فیلمهای اجتماعی و حتی ژانر اکشن و دفاع مقدس از کیفیت کافی برخوردار نبودند و این میتواند حاکی از این قضیه باشد که اجتماعی سازهای سینمای ما به دلیل شرطی شدن ذائقه مردم دیگر یا فیلم نمیسازند یا اگر قصد ساخت داشته باشند با تغییر ژانر برای فروش و دیده شدن بیشتر، سراغ ساخت کمدیهای عامهپسند میروند و همین اتفاق باعث میشود که در دراز مدت زیر شاخه درام اجتماعی به کل از سینمای ما حذف شود.
خارج از این گلایهها و بنا به اقتضای جشنواره، در ادامه به بحث و بررسی چهار فیلم اکران شده روز چهارم جشنواره فیلم فجر میپردازیم.
دست ناپیدا؛ امتیاز ۵/. از ۵
فیلم دست ناپیدا اثری از انسیه شاه حسینی تنها زن کارگردان حاضر در جشنواره چهل و دوم است. فیلمی درباره زنانگی در جنگ که از قضا در سیمای سینمای ایران تازگی ندارد. منیر قیدی در جشنواره قبلی با همین مضمون ولی با پرداخت و داستانی متفاوت، دسته دختران را به جشنواره آورد که آن هم مثل اثر موردبحث، چنگی به دل نزد.
دست ناپیدا داستان خبرنگارِ زنی است که قصد دارد برای عکاسی به خط مقدم برود و در همین مسیر دچار چالشهایی میشود. باید گفت سوژهای که انسیه شاه حسینی برای ساخت این اثر سراغ آن رفته، سوژه خوبی است ولی مشکل اینجاست که اثر شاه حسینی شباهتی به فیلم ندارد، بیشتر شبیه فیلم کوتاه یا تله فیلمی است که نهایتا از تلویزیون منتشر شود. دست ناپیدا بیشازحد شعاری و شعارزده است و با داستان خطی در تمام طول اثر حوصله مخاطب را سر میبرد. اگر بخواهیم کمی بیشتر دقت کنیم حتی دست ناپیدا داستان درستوحسابی و در خدمت فیلم نامه هم ندارد و سعی میکند با انبوه دیالوگهای شعاری، مخاطب را جذب کند که درنهایت موفق نمیشود.
در سالهای اخیر انبوهی از فیلمهای دفاع مقدسی باکیفیتی نازل و غیرقابل بحث ساخته شده که نه درشان سینمای ایران بوده و نه حتی در مقیاس بزرگتر در حد جنگ هشتساله!
در کل دست ناپیدا حرفی برای گفتن نداشت و نه از لحاظ فرمی و نه از لحاظ محتوایی قابل بحث نبود.
میرو؛ امتیاز ۵/. از ۵
میرو ساخته حسین ریگی در دومین سانس از چهارمین روز جشنواره فجر روی پرده رفت. میرو روایتی است از نوجوانی بسیجی تحت تاثیر سردار شهید حاج قاسم میرحسینی سعی میکند که خود را به جبهههای جنگ برساند. اگر بخواهیم سر راست سراغِ نقد این فیلم برویم باید عرض کنم که این فیلم هم همانند فیلم قبلی، هیچ حرفی برای گفتن نداشت و تنها بهانهای بود برای تلف کردن بودجه!
حسین ریگی با اینکه سال گذشته با فیلم هوک در جشنواره حضور داشت مانند کارگردانی تازهکار فیلمی ساخت که از هر نظر فاقد جذابیتهای ممکن بود. ریگی که از زادگاه خود یعنی سیستانوبلوچستان شناخت کافی دارد همیشه علاقه خود را به روایت در این خطه از کشورمان با ساخت فیلمهایش بیان کرده ولی میرو به معنای واقعی کلمه تلف کردن بودجه توسط تهیه کننده و تلف کردن وقتِ مخاطبان است. میرو هیچ هدفی ندارد و بهشدت سردرگم است و در سکانسهایی آنقدر فیلم از ریتم میفتد که در کل کار را خسته کننده و بیهدف جلوه میدهد.
میرو میتوانست با فیلم نامهای قویتر همراه با درک درست ریگی از سیستانوبلوچستان به اثری قابلقبول و ماندگار تبدیل شود ولی حیف از این همه بودجهای که تلف میشود.
آغوش باز؛ ١ از ۵
سیانور، دهلیز، دارکوب، بدون قرار قبلی و حالا «آغوش باز»!!! آغوش باز روایتی است از آمادهسازی یک سالن کنسرت برای برپایی یک اجرا و مصائبی که در این میان گره ایجاد میکند. بهروز شعیبی که اهالی سینما همیشه از او بهعنوان یکی از کارگردانهای باهوش یاد کردهاند و آثار وی در سینماها بازخورد و فروش خوبی در گیشه داشته است با ساخت آغوش باز، علامت سوال بزرگی را در کارنامه خود درج کرد. آغوش باز فیلمی بیهویت است که نشانی از شعیبی که میشناختیم ندارد. فیلمی بیسروته که ظاهرا نتیجهی ماجراجویی شعیبی و اصرار آن بر خلقِ اثر جدید و یا حتی تابوشکنی و فاصله از فضای آثار قبلیاش است.
هیچکدام از کاراکترهای فیلم باتوجه به فقدانِ فیلمنامهای منسجم، دارای هویت نیستند و متعاقبا نمیتوانند خودشان را در دل مخاطب جا بکنند.
آغوشباز مجموعهای از خرده روایتهاست که به سرانجام نمیرسد. با توجه به شناختی که از شعیبی داریم انتظار میرفت که حداقل بعد از ده دقیقه ابتدایی گره اول مطرح و در ادامه به گرهگشایی منجر شود ولی یا ما زیادی صبوریم یا آقای شعیبی مسیر را اشتباه رفته بود.
فیلم و فیلمنامه هدف خاصی را دنبال نمیکند و هرچقدر بیشتر منتظر اتفاقی باشید کمتر به نتیجهای میرسید.
بازیها دمدستی است و بههیچ وجه در این سطح قابلقبول نیست. از بهروز شعیبی با این کارنامه درخشان انتظار میرفت با آن آثار دلچسب و پرمحتوا، سراغ ساخت اثری پرمغزتر برود ولی متاسفانه!
اثر چهارم به دلیل کمبود وقت و همچنین علاقه نداشتن نویسنده این اثر به ژانر انیمیشن مورد قضاوت و نقد قرار نگرفت.
علی کلانتری