آمريكا كشور لابيها و گروههاي نفوذ است. به نظر ميرسد لابيها در مقابل افكار عمومي از قدرت بسيار بيشتري برخوردار باشند. نتيجه اين پديده تداوم روندهاي كنوني و تغييرناپذيري آمريكايي است كه ادعاي تحقق دموكراسي و حقوق اساسي و اوليه بشر در آن، گوش مردم خودش را كر كرده است.
به عبارتي روشنتر، بسياري از نخبگان سياسي آمريكا با توجه به واقعيتهاي مربوط به روندها و عرف بازي قدرت در اين كشور، مرهون لابيهاي مذكور بوده و از اين رو مراعات منافع اقتصادي و سياسي و اجتماعي اين گروههاي ذيقدرت و داراي نفوذ، بر انديشه و عمل نخبگان مزبور سايه انداخته است. هر چند چنين القا ميشود كه دوران نژادپرستي در جامعه آمريكا به سرآمده است، اما بررسي شواهد نشان ميدهد كه مولفههاي نژادپرستي با كمي تغيير در لايههاي پنهانتري از جامعه، فرهنگ، سياست و قانون ايالات متحده آمريكا مخفي شده است.
تلاش نخبگان آمريكايي در سطوح مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي براي الگوسازي براساس استانداردهاي خاص مبتني بر آنچه كه به عنوان ويژگيهاي يك فرد آمريكايي محسوب ميشود و تلاش براي يكسانسازي جامعه، بيش از پيش، حقوق اقليتهاي قومي را نقض ميكند. اين تبعيضها تا جايي گسترش يافتهاند كه حتي به دستگاه قضايي آمريكا نيز سرايت كرده است.در کشور آمريکا به طور متوسط هر ۳۶ ساعت يک سياهپوست به دست پليس کشته ميشود.
تبعيضهاي نژادي در ايالات متحده آمريکا که با نظام بردهداري در سده ۱۷ آغاز شد، همچنان تا عصر حاضر ادامه يافته است. با گذشت سالها از سخنراني معروف«مارتين لوترکينگ» با عنوان«رويايي دارم»، سياهپوستان آمريکا همچنان به دليل سياستهاي نژادپرستانه دولت اين کشور، در محدوديت و محروميت به سر ميبرند.
آمارها حاکي از آن است که حدود يک ميليون نفر از مجموع ۲ ميليون و۳۰۰ هزار نفر زنداني آمريکا را سياهپوستان تشکيل ميدهند و اين در حالي است که شمار آمريکاييهاي سفيدپوستي که موادمخدر مصرف ميکنند، ۵ برابر بيشتر از سياهپوستان است. ميانگين ثروت يک خانواده سفيدپوست ۲۰ برابر ثروت يک خانواده سياهپوست است همچنين از نظر امکانات مالي و رفاهي، سياهان در شرايط بسيار پايينتري نسبت به سفيدپوستان قراردارند.
به گونهاي که ميانگين ثروت يک خانواده سفيدپوست (۱۱۳ هزار دلار)، ۲۰ برابر درآمد يک خانواده سياهپوست است. ۱۸ درصد از سياهپوستان زير ۲۵ سال آمريکايي، از بيمه درماني محرومند.
يکي از اشکال اين تبعيض نژادپرستانه، نحوه برخورد پليس با سياهان است. گسترش نژادپرستي در بخشهاي دولتي آمريکا باعث شده بسياري از افسران پليس در ايالات مختلف بيپروا به مظنونان سياهپوست خود شليک کنند و آنان را به قتل برسانند. پليس آمريکا همواره سعي کرده است با ارائه گزارشهاي متعدد آمار بالاي قتل سياهان توسط ماموران خود توجيه کند.
از ژانويه سال ۲۰۱۲ نيروهاي پليس و امنيتي حداقل ۱۲۰ نفر از زنان و مردان سياهپوست را به قتل رساندهاند که قطعا نميتوان آنها را تصادفي و غيرعمدي دانست. نتايج يک نظرسنجي نشان ميدهد که ۶۴ درصد از مردم نيويورک رويکرد تبعيضآميز پليس ضد سياهپوستان را تصديق ميکنند.
به طور کلي نژادپرستي همواره به عنوان يک مسئله مهم در ايالات متحده از دوره استعمار و بردهداري مطرح بوده است. با انتخاب اوباما به عنوان نمايندهاي سياهپوست در کاخ سفيد، انتظار ميرفت شرايط سياهان بهبود يابد اما در عمل تغيير چنداني ايجاد نشد چرا که نوع نگاه متفاوت و نژادپرستانه به سياهان در جامعه سفيدپوست آمريکا نهادينه شده است.
آمار قتل، زنداني شدن بدون تفهيم اتهام و برگزاري دادگاه، دستگيريهاي بيعلت و تضييع حقوق اجتماعي سياهپوستان در دوران رياست جمهوري اوباما، نه تنها کاهش نداشت؛ بلکه بيشتر نيز شده است. اين در حالي است که تنها بخش کوچکي از موارد متعدد خشونت نيروهاي پليس آمريکا عليه رنگينپوستان و سياهپوستان آمريکايي در مطبوعات و رسانهها منتشر ميشود.
«ايست و بازرسي» نيز از ديگر سياستهاي تبعيضآميز پليس آمريکا در قبال سياهان است. گزارشهاي منتشر شده حاکي از اين امر است که در سال ۲۰۱۱ پليس نيويورک ۷۰۰ هزار نفر از کسانيکه نزديک به ۸۵ درصد آنها سياهپوست و يا مردان جوان اسپانيايي بودند را متوقف کرده است. شمار قابل توجهي از افراد سياهپوست شرکتکننده در اين نظرسنجي، اعلام کردند تاکتيک توقف و بازرسي پليس، آنها را به ستوه آورده است.
جالب توجه آنکه عليرغم اين رفتارهاي خشونتبار و قتل سياهان، پليس آن را انکار کرده و به طرق مختلف آن را توجيه ميکند. فعالان سرشناس حقوق بشر ميگويند، اسناد و مدارک کافي وجود دارد که ثابت ميکند هرگاه پليس يک سياهپوست يا لاتينتبار را ميکشد آن را قتلي موجه و قانوني تلقي ميکند. رنگينپوستان حدود ۳۰ درصد جمعيت آمريکا را تشکيل ميدهند اما۶۰ درصد زندانيان از ميان آنهاست.
از سال۱۹۷۰ تا ۲۰۰۵ جمعيت زندانها
۷۰ درصد افزايش يافته است. اين رقم از نسبتهاي جمعيت و جرائم نيز پيش افتاده است. ازهر ۱۵ مرد سياهپوست و از هر ۳۶ لاتينتبار يک نفر به زندان ميافتند. طبق تازهترين اطلاعات و گزارش وزارت آموزش آمريکا، دانشآموزان سياهپوست اغلب بيش از ديگر همکلاسيهاي سفيدپوست خود بازداشت ميشوند.
طبق اين گزارش، در سال تحصيلي ۲۰۱۰-۲۰۰۹ تعداد ۹۶ هزار دانشآموز بازداشت شده و ۲۴۲ هزار نفر به دستگاه قضايي ارجاع داده شدهاند. از اين تعداد، بيش از ۷۰ درصد، سياهپوست و لاتينتبار بودهاند. تنبيهات سخت در مدارس از تعليق تا بازداشت، باعث شده است شمار نوجوانان رنگينپوست که سروکارشان به دستگاه قضايي ميافتد، به طور قابل ملاحظهاي افزايش يابد. در سه دهه گذشته، شمار زنان زنداني تا ۸۰۰ درصد افزايش يافته است که اکثرشان زنان رنگينپوست هستند.
ميزان نابرابريهاي قومي و نژادي تکاندهنده است. زنان سياهپوست سه برابر بيشتر از زنان سفيدپوست به زندان ميروند. زنان لاتينتبار نيز در مقايسه با زنان سفيدپوست ۶۹ درصد بيشتر به زندان ميروند. از ديد بسياري از سفيدپوستان متنفذ آمريكا، سياهپوستان موجودات كمارزش و انگلگونهاي هستند كه وبال گردن جامعه آمريكا شدهاند.
انتشار گزارشهاي متعددي از برخورد وحشيانه پليس آمريكا به سياهپوستان، كه تصاوير برخي از آنها نيز منتشر شده است و طي آن، مأموران به قصد كشت، قرباني را مورد ضرب و شتم قرار ميدهند، نمونههايي از واقعياتي است كه در جامعه آمريكا جريان دارد. سياهپوستان آمريكا كه ۱۲درصد كل جمعيت اين كشور را تشكيل ميدهند از جمله محرومترين قشرهاي اجتماعي آمريكا هستند.
شرايط ناعادلانه سياسي، اقتصادي و قضايي اين كشور موجب شده است كه دستكم
۵۰ درصد كودكان سياه در فقر به سر ببرند. براساس آمارهاي موجود، نرخ بيكاري در ميان سياهپوستان بسيار بالاتر از سفيدپوستان است و درآمدي كه سياهپوستان به دست ميآورند بسيار كمتر و در برخي موارد نصف درآمد سفيدپوستان است.
سياهپوستان آمريكا در جامعه به اصطلاح متمدن اين كشور همواره سرگذشتي آميخته با رنج و درد داشتهاند، سياهپوستان، چه آن زمان كه به صورت برده و دستهدسته از آفريقا به آمريكا منتقل شدند و چه اكنون كه بخش عمده نيروي كار را در مشاغل سخت و طاقتفرسا بر عهده دارند، همواره مورد تحقير، تبعيض و ستم قرار داشتهاند.
جمعيت ۳۰ ميليون نفري سياهپوستان به دليل اينكه اعتمادي به سازمانهاي دولتي ندارند، همواره در تلاش بودهاند تا تشكيلاتي در دفاع از حقوق خود ايجاد كنند زيرا علنا ميبينند حقوقشان در جامعه به اصطلاح دمكراتيك آمريكا نقض ميشود.
اين رفتار تبعيضآميز و برخوردهاي نژادپرستانه در حالي صورت ميگيرد كه سياستگذاران آمريكا گستاخانه متوقع هستند. جهانيان، جامعه آمريكا را به عنوان الگو و نماد بپذيرد، جامعهاي كه ارزشهاي انساني در آن جايگاهي ندارد وملاك ارزشگذاري انسانها تا حد رنگ پوست تنزل پيدا ميكند.
جان كلام: رفتار پليس آمريکا با شهروندان کشوري که به اصطلاح مهد آزاديبيان، دموکراسي و حقوق بشر است! پرده از دروغگويي، خشونتطلبي، نژادپرستي دولتمردان ودربند بودن آزادي در ينگه دنيا بر مي دارد. گويي مجسمه آزادي سمبل بيجان تمام ادعاهايي است که بر طبل توخالي «دفاع ازحقوق بشر» ميزنند.
وظيفه پليس در هر کشوري تأمين امنيت مردم جامعه و برقراري نظم کشور است. پليس در افکار عمومي آحاد مردم در گسترهاي به بزرگي افکار بينالملل نقش بازدارندگي از جرم و جنايت را دارد. اين وظيفه پليس در جامعهاي که دولتمردانش سالهاي طولاني است، نقش «دايه مهربان تر از مادر» را براي ملل ديگر بازي ميکنند، بايد پررنگتر باشد. اما تاريخچه رفتارهاي خشن پليس آمريکا در مواجهه با مردم کشور خودش بخصوص زنان، نوجوانان و کودکان که اغلب هم سياهپوست هستند، يادآور اين ضربالمثل است که ميگويد: «هرچه بگندد نمکش ميزنند؛ واي به روزي که بگندد نمک.»در اين چارچوب بايد تاكيد كرد كه آمريكا حق ندارد كه با ادعاي حقوق بشر در امور ساير كشورها دخالت نمايد. چرا كه اين كشور خود محور نقض حقوق بشر مي باشد و هر روز ابعاد جديدي از اين رسوايي براي اين كشور رقم مي خورد.