دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۰:۵۳
کد مطلب : 93174

انتخاب‌های سخت (15)

کتاب «انتخاب‌هاي سخت» نوشته هیلاری رودهام کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکاست که در آن به شرح انتخاب‌هاي سخت و دشوار خود در طول دوران مسئولیتش پرداخته است. این کتاب در شش فصل به نگارش در آمده است و نویسنده سعی کرده شرح نسبتاً مفصلی از مراودات دیپلماتیک و دشواری‌هاي گزینه‌هاي پیش روی خود را تصویر نماید. سیاست روز به طور روزانه بخش‌هايي از ترجمه این کتاب را منتشر خواهد کرد.
انتخاب‌های سخت (15)

264
لباس‌هاي رنگی روشن و پر‌نقش و نگار
پس از ملاقات با کابیلا، به اردوگاه «ماگونگا» که برای آوارگان داخلی یعنی پناهجویان کشور خودشان ترتیب داده شده بود، رفتم. جنگی که بیش از یک دهه به طول انجامیده بود، شهرها و روستاها را ویران کرده و خانواده‌ها را مجبور کرده بود تا خانه‌ها و دارایی‌هاي خود را در جست‌وجوی هر پناهگاهی که امنیت نسبی دارد، ترک کنند. اما همانگونه که در بحران‌هاي امنیتی شایع است، این اردوگاه و سایر اردوگاه‌ها گرفتار مشکلات هستند. دسترسی به آب تمیز، فاضلاب و سایر سرویس‌هاي اولیه، چالشی ادامه‌دار بود. نیروهای امنیتی چندین ماه بود که حقوق دریافت نکرده بودند. بیماری و سوء‌تغذیه شایع بود.
کارم را با ملاقات با نیروهای امدادرسان آغاز کردم تا از تجربیات آنان در اردوگاه مطلع شوم. سپس یک مرد و زن کنگویی که به عنوان «رهبران انتخاب شده» اردوگاه به من معرفی شدند، ستون‌هاي طولانی از چادرها، بازاری کوچک و یک درمانگاه را نشانم دادند. این بازدید به من یادآوری کرد که چرا درباره بسیاری از اردوگاه‌هاي پناهجویان بی‌صبر بوده‌ام. در حالی که بابت دادن پناهگاه موقت به مردم در طول جنگ یا پس از فجایع ممنون هستم، اما بسیاری از اردوگاه‌ها عملا به مراکز بازداشتگاه نیمه‌دائم مملو از بیماری، فقر و ناامیدی تبدیل شده‌اند.
از زنی که آن بازدید را رهبری مي‌کرد پرسیدم که افراد آنجا بیشتر به چه چیزی نیاز دارند؟ او گفت: «خوب، ما مایلیم که کودکانمان به مدرسه بروند.» در حالی که وحشت کرده بودم پرسیدم: «چی؟ مدرسه ندارید؟ چه مدت است که اینجا هستید؟» او گفت: «حدود یک سال». داشتم دیوانه مي‌شدم. هر چقدر بیشتر توضیح مي‌دادند، سوالات بیشتری برایم پیش مي‌آمد: چرا زنان وقتی که برای آوردن هیزم یا آب بیرون مي‌روند، مورد تجاوز قرار مي‌گیرند؟ چرا اردوگاه، گشتی‌هایی متشکل از مردان را برای آمد و رفت زنان سازماندهی نمی‌کند؟ چرا وقتی تجهیزات پزشکی در دسترس است کودکان از اسهال مي‌میرند؟ چرا ما کمک‌کنندگان نمی‌توانیم بیشتر از اوضاع مطلع شویم و درس‌هاي گرفته شده از تجربه‌هاي گذشته را برای کمک به پناهجویان و مردم آواره در داخل کشورها در سایر نقاط جهان به کار گیریم؟
مردم اردوگاه در حالی که لباس‌هاي رنگی روشن و پر‌نقش و نگاری پوشیده بودند و انرژی بی‌پروایی داشتند هر جا که مي‌رفتم به دور من حلقه مي‌زدند، دست تکان مي‌دادند، لبخند مي‌زدند و نظر خود را فریاد مي‌زدند. حس کردن نیروی استقامت آنان در مقابل آن همه درد و ویرانی، الهام‌بخش بود. نیروهای سازمان‌هاي مردم‌نهاد، پزشکان، مشاوران و مقامات سازمان ملل تحت شرایط به شدت سخت هر آنچه که مي‌توانستند انجام مي‌دادند. آنها روزانه کار مي‌کردند تا بدن‌هاي مجروح و روح آسیب دیده زنانی که اغلب توسط باندها مورد تجاوز قرار مي‌گرفتند را التیام بخشند. آنها غالباً به روشی وحشیانه مورد تجاوز قرار مي‌گرفتند که نمی‌توانستند بچه‌دار شوند، کار کنند یا حتی راه بروند. علی‌رغم انتقاد من از شرایط اردوگاه، روحیه انعطاف‌پذیری که شاهد بودم را تحسین مي‌کردم.

265
مهم نیست که شب چقدر طول می‌کشد
از اردوگاه راهی بیمارستان «هیل آفریکا»(شفای آفریقا) شدم، بیمارستانی که برای درمان قربانیان تجاوز و حملات جنسی ساخته شده بود. در اتاقی کوچک در بیمارستان مکالمه تألم‌آوری با دو زن که از حملات وحشیانه جنسی جان سالم به در برده بودند داشتم که باعث شده بود هر یک از آنان از زخم‌های وحشتناک جسمی و روحی رنج ببرند.
اگر من بدترین حالت بشریت را در این ملاقات دیده بودم، بهترین نوعش را هم دیدم، به خصوص اینکه این دو زن پس از بهبودی از تجاوز و ضرب و شتم، برای نجات سایر زنانی که رها شده بودند تا بمیرند، به جنگل بازگشتند. در طول سفرم به جمهوری دموکراتیک کنگو، یک ضرب‌المثل قدیمی را آفریقایی را شنیدم: «مهم نیست که شب چقدر طول می‌کشد، حتماً روز فرا خواهد رسید.» این افراد برای اینکه روز سریع‌تر فرا برسد حداکثر تلاش خود را می‌کردند، و من می‌خواستم هر آنچه که می‌توانستم برای کمک به آنان انجام دهم.
اعلام کردم که ایالات متحده بیش از ۱۷ میلیون دلار برای مبارزه با خشونت جنسی در جمهوری دموکراتیک کنگو فراهم خواهد کرد. این پول برای مراقبت‌های پزشکی، مشاوره، کمک‌های اقتصادی و حمایت قانونی برای بازماندگان هزینه می‌گردید. حدود ۳ میلیون دلار هم برای استخدام و آموزش افسران پلیس به منظور حمایت از زنان و دختران، تحقیق نمودن درباره خشونت‌های جنسی و اعزام کارشناسان فناوری برای کمک به زنان و نیروهای فعال در خط مقدم به جهت استفاده از تلفن‌های همراه برای سندسازی و گزارش سوء‌استفاده‌ها صرف گردید.
در داخل آمریکا هم از قانونی حمایت کردیم که مانع از استخراج و فروش «مواد معدنی در مناطق جنگی» می‌شد و به شبه‌نظامیان کمک می‌کرد تا به درگیری تداوم ببخشند. برخی از این مواد معدنی در نهایت در مواد مصرفی با فناوری پیشرفته، از جمله تلفن‌های همراه مورد استفاده قرار می‌گرفتند.
کمی بیش از یک ماه پس از سفر من به «گوما»‌ در اواخر سپتامبر ۲۰۰۹، ریاست جلسه‌ای در شورای امنیت سازمان ملل را برعهده گرفتم که بر زنان، صلح و امنیت تمرکز می‌کرد. پیشنهاد کردم در آن مناطق زنان و کودکان از گزند انواع خشونت‌های جنسی شایع که من در کنگو شاهد آنها بودم حمایت شوند و این موضوع به عنوان اولویت مامورین حافظ صلح در سراسر جهان تعیین گردد. تمام پانزده عضو شورای امنیت موافقت کردند. قرار نبود که این مشکل یک‌شبه حل شود، اما این امر یک سرآغاز محسوب می‌شد.
کشوری که در کالبد امید به آینده روح می‌دمید اما به نظر می‌رسید زیر بار مشکلات گذشته و آینده کمر خم کرده است، سودان جنوبی بود. این کشور جدیدترین کشور در جهان بود که پس از چندین دهه نزاع و درگیری در جولای ۲۰۱۱ از سودان مستقل گردید. اما هنگامی که در آگوست ۲۰۱۲ به آنجا سفر کردم، سودان جنوبی و سودان بار دیگر بر سر مناقشه‌ای مرگبار به بن‌بست رسیده بودند. سودان از اواسط قرن بیستم به دلیل اختلافات مذهبی، قومی و سیاسی چند تکه شده بود. از سال ۲۰۰۰، نسل‌کشی در منطقه دارفور و جنگ شدید بر سر زمین و منابع بین عرب‌های شمال و مسیحیان جنوب جان بیش از ۲.۵ میلیون نفر را گرفته، غیرنظامیان را در معرض سبعیت غیرقابل بیانی قرار داده و آوارگان فراری را به سمت کشورهای همسایه سوق داده بود.

266
قانع کردن کشورها براي کاهش مصرف نفت ایران
سرانجام، توافقنامه صلح جامعی در سال ۲۰۰۵ به امضاء رسید که وعده مي‌داد مردم جنوب در نهایت مي‌توانند برای استقلالشان رفراندوم برگزار کنند. اما در سال ۲۰۱۰، گفت‌وگوها به شکست منجرشد و آماده‌سازی‌هاي رفراندوم متوقف گردید. به نظر مي‌رسید توافق صلح در آستانه فروپاشی باشد و بازگشت به مناقشات آشکار محتمل بود. اتحادیه آفریقا و سایر اعضای جامعه جهانی با تشویق فراوان ایالات متحده، هر دو طرف را از لبه پرتگاه به عقب کشیدند. سرانجام رای‌گیری درباره استقلال در ژانویه و جولای ۲۰۱۱ برگزار گردید و سودان جنوبی به کشور پنجاه و چهارم آفریقا تبدیل شد.
متاسفانه توافق صلح ۲۰۰۵، برخی موارد مهم را لاینحل باقی گذاشت. هر دو طرف مدعی برخی مناطق مرزی به خصوص و آماده اشغال آنها با توسل به زور شدند. موضوع حیاتی‌تر، مسئله نفت بود. به لحاظ خصوصیات جغرافیایی، سودان جنوبی از مواهب منابع گسترده بهره‌مند بود، در حالی که خود سودان اینگونه نبود؛ به هر صورت، سودان محصور در خشکی و فاقد تاسیسات پالایشگاهی و انتقالی بود که سودان جنوبی از آن بهره مي‌برد. این بدان معنا بود که دو رقیب سرسخت که به یکدیگر نیازمندند، در شراکتی مبتنی بر همزیستی اما ناکارآمد گرفتارآمده اند.
دولت سودان جنوبی در خارطوم همچنان در مورد از دست دادن سلطه در مناطق جنوبی شیطنت مي‌کرد، برای پالایش و صادرات نفت سودان شروع به درخواست مبالغ گزافی کرد و زمانی که سودان از پرداخت پول خودداری مي‌کرد، نفت‌خام را مصادره مي‌نمود. در ژانویه ۲۰۱۲، سودان جنوبی به تلافی این اقدام، به طور کل تولید را تعطیل کرد. برای چندین ماه دو طرف به سلاح خود متوسل شده بودند. اقتصاد هر دو کشور که پیش از آن شکننده بود شروع به فروپاشیدن کرد. تورم افزایش یافت. میلیون‌ها خانواده با کمبود غذا مواجه شدند. سربازان آماده جنگ مجددی شدند و درگیری‌ها در مناطق مرزی نفت‌خیز آغاز شد. این شرایط به نظر مي‌رسید تعریف سناریوی باخت - باخت باشد.
بنابراین در ماه آگوست به «جوبا» پایتخت جدید سودان جنوبی سفر کردم تا برای میانجیگری یک توافق تلاش کنم. سال‌ها زمان برای دیپلماسی صبورانه به منظور پایان دادن به جنگ داخلی و قابله‌گری برای تولد یک کشور جدید صرف شده بود و ما نمی‌توانستیم اجازه دهیم این دستاورد اکنون در هم شکسته شود. افزون بر این، با در نظر گرفتن تلاش‌هاي فشرده که در سراسر جهان برای قانع کردن کشورهای نیازمند انرژی به منظور کاهش مصرف نفت ایران و تغییر به سمت منابع جدید در جریان بود، به هیچ‌وجه نمی‌توانستیم اجازه دهیم که نفت سودان به بازار عرضه نشود.
اما «سالوا کر» رئیس‌جمهور سودان، از موضع خود کوتاه نیامد. من به حرف‌هاي او گوش کردم تا تمام دلایلی که چرا سودان جنوبی نمی‌تواند برای معامله نفتی با شمالی‌ها به مصالحه دست یابد را توضیح دهد. در پشت تمام استدلال‌ها در مورد قیمت و پالایش یک حقیقت انسانی ساده نهفته بود: این مبارزان زخم خورده در جنگ برای آزادی نمي‌توانستند خود را از وحشت گذشته خلاص کنند، حتی اگر به قیمت محروم کردن کشورشان از منابعی باشد که برای پیشرفت به آن نیازمندند.

267
انتشار تقاضانامه‌اي برای صلح
وقتی رئیس‌جمهور مکث کرد، تصمیم گرفتم که شیوه متفاوتی را در پیش بگیرم. نسخه‌اي از سرمقاله‌اي که چند روز پیش از آن در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسیده بود را در آوردم و روی میز به طرف او سُر دادم. به او گفتم: «قبل از اینکه ادامه دهیم، ممنون مي‌شوم که این مقاله را بخوانی.» رئیس‌جمهور «کر» کنجکاو بود؛ این رفتاری غیرمعمول در ملاقات‌هاي عالی‌رتبه دیپلماتیک بود. وقتی شروع به خواندن کرد، چشمانش گرد شد. در حالی که به سطر زیر عنوان سرمقاله اشاره مي‌کرد گفت: «او در جنگ همراه من بود.» پاسخ دادم: «بله، اما اکنون او مردی فعال در زمینه صلح است و به یاد مي‌آورد که شما با هم برای آزادی و ارزش‌ها جنگیده‌اید، نه برای نفت.»
اسقف «الیان تابن» یکی از قابل توجه‌ترین افرادی است که تاکنون دیده‌ام. او در سال ۱۹۵۵ در شهر «یی» در سودان جنوبی هنگامی که این کشور هنوز تحت حکومت استعماری انگلیس بود به دنیا آمد. در همان روز نیروهایی از شمال (سودان) ده‌ها تن از مردم را در شهر قتل‌عام کردند و مادر «الیاس» با نوزادش در حالی که جیغ مي‌کشید به جنگل گریخت. بند نافش به تازگی بریده شده بود و مادرش از برگ‌هاي خرد برای جلوگیری از خونریزی استفاده مي‌کرد. آنها پیش از آنکه سرانجام به خانه برگردند، سه روز مخفی شده بودند. در حالی که رشد مي‌کرد در جنگ بی‌پایان داخلی کشورش هم گرفتار شد. او در دوازده سالگی به همراه پدرش به جنگ رفت. در نهایت «تابن» بزرگ، موفق شد «الیاس» را به مرز اوگاندا برساند و فراری دهد. او در آن‌سوی مرزهای توسط نیروهای امداد سازمان ملل پیدا شد.
«الیاس» در سال ۱۹۷۸ به سودان جنوبی بازگشت و در «جوبا» زندگی کرد. او با یک گروه تبلیغی مسیحی از کنیا ملاقات کرد و احساس نمود که باید روحانی دینش باشد. او در رشته‌هاي مهندسی شهری و الهیات مدرک داشت و به زبان‌هاي انگلیسی، لینگالا (گویش غرب زئیر)، باری (زبان منطقه آپولیا در سواحل آدریاتیک)، سواحیلی (زبان جزایر زنگبار) صحبت مي‌کرد. زمانی که جنگ مجدداً در دهه ۸۰ میلادی آغاز شد، اسقف «تابن» و همسرش «انگریس»، هر دو به جنبش آزادی‌بخش مردم سودان پیوستند و برای استقلال سودان جنوبی جنگیدند. پس از توافق صلح در سال ۲۰۰۵ او خودش را وقف ارتقای صلح و آشتی و توسعه پایدار نمود. او و پیروانش مدرسه، یتیم‌خانه و بیمارستان ساختند و چاه‌هاي آب تمیز حفر کردند.
در جولای ۲۰۱۲ اسقف «تابن» در حالی که از درگیری‌هاي ادامه‌دار بین شمال و جنوب نگران و هراسان بود تقاضانامه‌اي برای صلح منتشر کرد. سرمقاله او تاثیر قابل ملاحظه‌اي بر من گذاشت. او نوشته بود: «همیشه در نگاه به آینده باید نقطه عطفی وجود داشته باشد و ضرورت توقف جنگ بر سر اشتباهات گذشته را به رسمیت بشناسیم تا بتوانیم آینده جدیدی بنا کنیم.» این یکی از سخت‌ترین درس‌ها برای افراد در هر سطحی اعم از شخصی و سیاسی است.

268
الهام بخش‌تر از آنچه انتظار داشتم
در جولای ۲۰۱۲ اسقف «تابن» در حالی که از درگیری‌هاي ادامه‌دار بین شمال و جنوب نگران و هراسان بود تقاضانامه‌اي برای صلح منتشر کرد. سرمقاله او تاثیر قابل ملاحظه‌اي بر من گذاشت. او نوشته بود: «همیشه در نگاه به آینده باید نقطه عطفی وجود داشته باشد و ضرورت توقف جنگ بر سر اشتباهات گذشته را به رسمیت بشناسیم تا بتوانیم آینده جدیدی بنا کنیم.» این یکی از سخت‌ترین درس‌ها برای افراد در هر سطحی اعم از شخصی و سیاسی است، اما در دنیایی که بسیاری از جوامع هنوز به وسیله عداوت‌ها و درگیری‌هاي قدیمی عقب مانده‌اند، این موضوع عمیقاً مهم است.
می‌دیدم که رئیس‌جمهور «کر» نوشته دوست قدیمی‌اش را مي‌خواند و به نظر مي‌رسید گردنکشی او تخفیف پیدا کرده باشد. شاید اکنون مي‌توانستیم بر روی کسب و کار متمرکز شویم. دائماً تاکید مي‌کردم که «درصدی از یک چیز بهتر از درصدی از هیچ چیز است.» سرانجام رئیس‌جمهور «کر» با آغاز مجدد مذاکرات با شمال به منظور تلاش برای مصالحه بر سر قیمت نفت موافقت کرد. در ساعت ۲:۴۵ بامداد روز بعد، پس از یک ماراتن مذاکره در اتیوپی، دو طرف به توافق رسیدند و در نتیجه جریان نفت مي‌توانست از سر گرفته شود.
این امر، یک گام در مسیر صحیح بود، اما به سختی مي‌توانست پایانی بر این داستان باشد. تنش‌ها بین دو همسایه و نیز در خود سودان جنوبی غلیان داشت. در اواخر سال ۲۰۱۳، اختلافات قبیله‌اي و دشمنی‌هاي شخصی به صورت فورانی از خشونت بروز کرد به نحوی که کشور به لحاظ چند‌تکه شدن تهدید گردید. در سال ۲۰۱۴، آینده جوان‌ترین کشور آفریقا مملو از شک و تردید بود.
پیش از آنکه «جوبا» را در ماه آگوست ترک کنم، درخواست ملاقات با اسقف «تابن» را دادم تا بدینوسیله شخصاً به خاطر سخنان تاثیرگذارش تشکر کنم. هنگامی که او و همسرش به سفارت ایالات متحده آمدند، ثابت کردند که آنان حتی پویاتر و الهام بخش‌تر از آنچه بودند که من انتظار داشتم و از شنیدن ماجرای من در مورد توزیع سرمقاله او در کاخ ریاست جمهوری بسیار تعجب کردند.
در سپتامبر ۲۰۱۳، افتخار داشتم که اسقف «تابن» را به جلسه ابتکار جهانی کلینتون (بنیاد کلینتون) در نیویورک دعوت کنم و جایزه شهروند جهانی به دلیل تلاش‌هایش در مسیر صلح را به وی اعطاء نمایم. او به حضار گفت تعامل آمریکا در مناقشه نفتی «پاسخی برای دعاهایش» بوده است و اینکه در حالی که بسیاری از چالش‌ها در کشورش باقی است، صلح شکننده همچنان برقرار است. سپس او به نوزاد هشت ماهه‌اي که در دامان همسرش نشسته بود اشاره کرد. آن نوزاد پسر در جنگل‌هاي نزدیک «یی» در ماه فوریه پیدا شده بود. پلیس با اسقف «تابن» و همسرش «انگریس» برای درخواست کمک تماس گرفته بود. پس از مدتی تأمل «انگریس» گفت: «اگر این اتفاق فراخوانی خداوند در زندگی ماست، ما انتخاب دیگری نداریم. به آنها اجازه بده بچه را بیاورند.» پلیس نفس راحتی کشید اما سپس گفتند: «اسقف، چند لحظه صبر کنید. بند ناف او بریده نشده است. مي‌خواهیم به بیمارستان برویم و مطمئن شویم که نافش بریده شده است.» اسقف و همسرش از پژواک تولد او به عنوان یک نشانه استفاده کردند و «جان کوچولو» را برای زندگی با چهار فرزندخوانده دیگرشان در کشوری که همچنان در تلاش بود فراتر از مشکلات شکل‌گیری‌اش رشد کند، به خانه آوردند.

269
سقوط غم‌انگیز بالگرد شاهین سیاه
برای چندین دهه سومالی یکی از فقیرترین و جنگ‌زده‌ترین کشورها در جهان بود و ملتی شکست خورده و قدیمی است. درگیری مداوم بین جنگ‌سالاران و افراط‌گرایان، خشکسالی طولانی‌مدت، گرسنگی گسترده و شیوع ادواری بیماری‌ها حدوداً ۴۰ درصد از جمعیت این کشور را نیازمند کمک‌هاي فوری بشردوستانه کرده بود. برای آمریکایی‌ها، نام سومالی یادآور خاطرات دردناک ماموریت بشردوستانه سازمان ملل است که دچار مشکل شد و به وسیله رئیس‌جمهور جورج بوش در اواخر سال ۱۹۹۲ آغاز گردید تا اطمینان حاصل گردد که کمک‌هاي غذایی بدون دخالت جنگ‌سالاران در حال نبرد به دست گرسنگان سومالی مي‌رسد. شوهر «بیل» هنگامی که رئیس‌جمهور شد به این ماموریت ادامه داد. سقوط غم‌انگیز بالگرد شاهین سیاه که طی آن هجده سرباز آمریکایی در موگادیشو کشته شدند، به نماد پایدار خطراتی تبدیل گردید که آمریکا در نقاط دردسر‌ساز جهان با آنها سر و کار دارد. «بیل» سربازانمان را از سومالی خارج کرد، و برای پانزده سال بعد، ایالات متحده نسبت به اعزام نیروی نظامی به آفریقا بی‌رغبت باقی ماند، هر چند ما همچنان در تلاش‌هاي سیاسی و انسان‌دوستانه فعال باقی ماندیم.
با این حال، در سال ۲۰۰۹، مشکلات سومالی بیش از آن بود که ایالات متحده آن را نادیده بگیرد. گروه خشن افراطی الشباب، که با القاعده دارای ارتباطاتی بود، تهدید بزرگی برای تمام منطقه ایجاد کرد. حملات تروریستی یازده سپتامبر این درس را به آمریکا داده بود که کشورهای ناکام مي‌توانند به سکوی پرشی برای حمله فراتر از مرزهایشان تبدیل شوند. دزدان دریایی مستقر در سومالی نیز تهدید فزاینده‌اي برای کشتیرانی بین‌المللی در خلیج عدن و اقیانوس هند ایجاد مي‌کردند. این تهدید در آوریل سال ۲۰۰۹ با ربایش کشتی «مارسک آلاباما» برجسته گردید که در سال ۲۰۱۳ در فیلم «کاپیتان فیلیپس» به نمایش در آمد. بنابراین ایالت متحده و جامعه جهانی علاقه قانع‌کننده‌اي برای دستگیری دزدان دریایی و کمک به بازگرداندن نظم و ثبات در شاخ آفریقا داشتند. در اینجا بود که سوال «سلاح یا رشد» به همراه پیامدهای عمده برای امنیت ملی ما مطرح مي‌گردید.
در بهار و تابستان ۲۰۰۹، گروه الشباب در حالت تهاجمی قرار گرفت و بر نیروهای دولت ضعیف انتقالی در موگادیشو پایتخت این کشور و سربازان اتحادیه آفریقا که برای حمایت از این شهر در آنجا مستقر شده بودند، غلبه کرد.
افراط‌گرایان به چند محله پایین‌تر از کاخ ریاست جمهوری رسیدند. به «جانی کارسون» گفتم: «نمی‌توانیم اجازه دهیم که دولت سومالی سقوط کند و الشباب پیروز گردد.» «جانی» بعدها به من گفت آن شب بیدار مانده بود و ذهنش مملو از ایده‌هایی درباره اینکه چگونه ما مي‌توانیم به اندازه کافی به سرعت و موثر اقدام کنیم تا مانع از پیروزی تروریست‌ها شویم، شده بود. فوری‌ترین ضرورت رساندن پول به دولت برای پرداخت حقوق سربازان و خرید مهمات به منظور جنگ با افراطیون بود. «جانی» را تشویق کردم که درباره آنچه که نیروهای محاصره شده سومالی نیاز دارند، خلاق باشد. در طول آن تابستان، «جانی» تحویل پول و حسابداران قراردادی برای ردیابی پول‌هاي پرداخت شده را ترتیب داد. وزارت خارجه نیز ترتیب پرواز چند هواپیما حاوی سلاح‌هاي کوچک و مهمات از اوگاندا توسط پیمانکار را داد.

270
سنجاق روي يقه كت آبي‌رنگ اداري
این کمک‌ها قابل توجه نبود‌‌، اما برای سربازان محاصره شد‌‌ه سومالی تد‌‌ارکاتی را فراهم مي‌کرد‌‌ تا مقاومت کنند‌‌ و الشباب را به عقب برانند‌‌.
د‌‌ر ماه اوت، با «شیخ شریف شیخ احمد‌‌» رئیس د‌‌ولت انتقالی قرار ملاقات گذاشتم. او به نایروبی آمد‌‌ه بود‌‌ تا با من د‌‌ر سفارت آمریکا ملاقات کند‌‌. شیخ شریف یک روحانی مسلمان به شد‌‌ت مذهبی بود‌‌ که برای جایگزینی د‌‌ولت با سیستم محاکم شرعی جنگ ناموفقی انجام د‌‌اد‌‌ه بود‌‌ (هرچند‌‌ او برای مذاکره به جهت آزاد‌‌سازی کود‌‌کان ربود‌‌ه شد‌‌ه، مورد‌‌ تحسین قرار گرفت.) پس از شکست د‌‌ر مید‌‌ان جنگ، برند‌‌ه صند‌‌وق‌هاي رای‌گیری شد‌‌ و د‌‌ر آن زمان برای حمایت از د‌‌موکراسی شکنند‌‌ه سومالی و ارتقای سطح زند‌‌گی برای مرد‌‌مش متمرکز شد‌‌ه بود‌‌. اگر د‌‌ولتش توسط الشباب شکست مي‌خورد‌‌ این اقد‌‌امات هم خیلی اهمیت ند‌‌اشت.
شیخ شریف، مرد‌‌ ۴۵ ساله‌اي که جوان به نظر مي‌رسید‌‌ را باهوش و صریح یافتم. او کلاه سفید‌‌ مسلمانان برای نماز (عرقچین) بر سر د‌‌اشت و کت و شلوار آبی رنگ اد‌‌اری پوشید‌‌ه بود‌‌ که روی یقه آن نشانی سنجاق شد‌‌ه بود‌‌ که پرچم سومالی و آمریکا را نشان مي‌د‌‌اد‌‌. به نظرم رسید‌‌ این توازن زیبا و ظریفی است که او سعی مي‌کند‌‌ به آن برسد‌‌. د‌‌ر ملاقاتمان او د‌‌رباره چالش‌هاي عظیمی که کشورش و د‌‌ولت شکنند‌‌ه‌اش با آنها روبرو بود‌‌ سخن گفت. به او گفتم ایالات متحد‌‌ه به ارسال میلیون‌ها د‌‌لار کمک نظامی برای نیروهای محاصره شد‌‌ه‌اش و افزایش آموزش و سایر حمایت‌ها اد‌‌امه خواد‌‌ د‌‌اد‌‌. اما د‌‌ر عوض، د‌‌ولت او باید‌‌ برای پیشرفت واقعی به سوی ایجاد‌‌ د‌‌موکراسی فراگیری که جناح‌هاي متفرق کشور را متحد‌‌ کند‌‌، تعهد‌‌ بد‌‌هد‌‌. انجام این کار، مستلزم اراد‌‌ه سیاسی حقیقی است، به خصوص از سوی خود‌‌ شیخ شریف.
همانطور که صحبت مي‌کرد‌‌یم، برایم سوال پیش آمد‌‌: آیا او با من د‌‌ست خواهد‌‌ د‌‌اد‌‌؟ این سوالی نبود‌‌ که بسیاری از اوقات به عنوان د‌‌یپلمات ارشد‌‌ قوی‌ترین کشور جهان، علي‌رغم تبعیض جنسیتی که هنوز د‌‌ر بسیاری از قسمت‌هاي جهان شایع بود‌‌، از خود‌‌ بپرسم. حتی د‌‌ر محافظه‌کارترین کشورهای جهان که زنان ارتباط اند‌‌کی با مرد‌‌ان خارج از خانواد‌‌ه خود‌‌ د‌‌ارند‌‌، تقریبا همیشه با احترام مورد‌‌ استقبال قرار گرفته‌ام. اما آیا این روحانی مسلمان محافظه‌کار با مصاحفه با یک زن به صورت علنی، حتی اگر آن زن وزیر امور خارجه آمریکا باشد‌‌، هواد‌‌ارانش را ناخشنود‌‌ خواهد‌‌ کرد‌‌؟
هنگامی که گفت‌وگوهایمان به اتمام رسید‌‌، بیرون رفتیم و کنفرانس مطبوعاتی مشترکی برگزار کرد‌‌یم. اعتقاد‌‌م را با خبرنگاران د‌‌رباره شیخ شریف اینگونه به اشتراک گذاشتم که د‌‌ولت او نمایند‌‌ه «بهترین امید‌‌ی است که ما د‌‌ر طول این چند‌‌ سال» برای آیند‌‌ه سومالی د‌‌اشته‌ایم. (خصوصی به جانی گفتم که ما مي‌خواهیم تلاش‌هایمان را برای کمک به این کشور برای بازگشت مجد‌‌د‌‌ به مسیر مضاعف کنیم.) وقتی از هم جد‌‌ا شد‌‌یم، شیخ شریف د‌‌ستم را گرفت و با اشتیاق آن را فشرد‌‌. یک خبرنگار سومالیایی از میان جمعیت فریاد‌‌ زد‌‌ که آیا این کار بر خلاف شریعت اسلامی نیست؟ شیخ شریف او را ند‌‌ید‌‌ه گرفت و به لبخند‌‌ زد‌‌ن اد‌‌امه د‌‌اد‌‌.

271
چراغ‌هاي روشن موگادیشو و خیابان‌هاي دوباره تمیز
در سراسر سال ۲۰۰۹، دولت اوباما حمایت از دولت انتقالی و نیروهای متحد اتحادیه اروپا را افزایش داد. حدود ۱۰ میلیون دلار کمک هدفگذاری شده شروع به تغییر اوضاع علیه الشباب کرد. وزارت خارجه و پنتاگون با همکاری یکدیگر آموزش هزاران سرباز سومالیایی در اوگاندا را افزایش دادند، و به همراه سایر ملزومات، غذا، چادر و بنزین را به موگادیشو ارسال کردیم. ما همچنین کمک و آموزش نیروهای حافظ صلح که در کنار نیروهای سومالیایی مشغول جنگ بودند را افزایش دادیم و به صورت هوایی مستقیما نیروهای کمکی را از اوگاندا، بروندی، جیبوتی، کنیا و سیرالئون (به سومالی) اعزام کردیم.
برای مبارزه با دزدی دریایی، با همکاری وزارت دفاع و سایر نهادها نیروی واکنش سریع تشکیل دادیم و با متحدین و شرکا در سراسر دنیا برای ایجاد یک نیروی دریایی بين‌المللی برای گشت زنی در خطرناک‌ترین آبها، همکاری کردیم. حتی چین، که معمولاً برای شرکت در چنین تلاش‌هایی بي‌رغبت بود به این اقدام پیوست. در سال ۲۰۱۱، حملات دزدان دریایی در آب‌هاي شاخ آفریقا تا ۷۵ درصد کاهش یافت.
برای کمک به تقویت دولت انتقالی که هنوز هم نسبتاً ضعیف بود، مشاوران فنی برای نظارت بر توزیع کمک‌هاي افزایش یافته توسعه اقتصادی معین کردیم. سرانجام چراغ‌هاي موگادیشو روشن و خیابان‌هاي دوباره تمیز شد. کمک‌هاي انسان‌دوستانه اضطراری ما مردم گرسنه سومالی را زنده نگه داشت و به مردم امید و قدرت لازم برای پس زدن شورشیان افراطی و بازسازی دوباره کشورشان را داد.
برای فراهم کردن طرحی برای آینده، ما تهاجمی دیپلماتیک به منظور گردهم آوردن همسایگان شرقی و جامعه بين‌المللی را آغاز کردیم تا حمایت آنان را برای یک نقشه راه واحد به منظور مصالحه سیاسی و ایجاد یک دولت دائمی دموکراتیک که نماینده تمام طوایف و مناطق باشد، جلب کنیم. (دولت «انتقالی» چهار سال با نشانه‌هاي اندک پیشرفت بر سر کار بود.)
در سال‌هاي پس از آن، سومالی متحمل بحران ها شد و از پیشرفت در تقویت نهادهای دموکراتیک و پیاده کردن نقشه راه بين‌المللی باز ماند. اوقات مکرری وجود داشت که به نظر مي‌رسید این روند متوقف شده، الشباب قوت گرفته و در میدان نبرد به دستاوردهای تاکتیکی دست یافته است. افراط‌گرایان به انجام حملات تروریستی از جمله یک بمب‌گذاری انتحاری در اکتبر ۲۰۱۱ در موگادیشو ادامه دادند. بر اثر این حمله بیش از هفتاد نفر کشته شدند، که بسیاری از آنان دانشجویان جوانی بودند که در صف منتظر دریافت نتیجه آزمون خود بودند. اما در سپتامبر ۲۰۱۱، سران کلیدی از سراسر سومالی در گستره سیاسی که برای پیاده‌سازی نقشه راه وعده داده شده بود شکاف ایجاد کردند، قانون اساسی جدید را نهایی نمودند و دولت جدید را در اواسط سال ۲۰۱۲ انتخاب کردند. در این مدت زمان کوتاه، کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشت، اما حداقل یک طرح و یک تعهد وجود داشت.
در اوت ۲۰۱۲، تنها چند هفته پیش از انتخابات تعیین شده سومالی و تحویل قدرت به رهبران جدید، یک بار دیگر با شیخ شریف در نایروبی ملاقات کردم. سایر سران سومالی از طوایف و فرقه‌ها نیز به ما پیوستند.

272
اداره جدیدالتاسیس عملیات نبرد و تثبیت
در اوت ۲۰۱۲، تنها چند هفته پیش از انتخابات تعیین شده سومالی و تحویل قدرت به رهبران جدید، یکبار دیگر با شیخ شریف در نایروبی ملاقات کردم. سایر سران سومالی از طوایف و فرقه‌ها نیز به ما پیوستند. من آنان را به دلیل پیشرفت‌هایی که به آن دست یافته بودند، تحسین کردم اما تاکید نمودم که پیش رفتن با انتخابات و انتقال صلح‌آمیز قدرت چقدر مهم است. این امر پیامي‌قوی درباره خط سیر سومالی به سوی صلح و دموکراسی ارسال مي‌کرد. در ماه سپتامبر، مردم سومالی «حسن شیخ محمد» را به عنوان رئیس‌جمهور جدید دولت دائمي ‌انتخاب کردند. «شیخ شریف» با فاصله زیاد دوم شد و به شکل قابل تحسین و برازنده‌اي کنار رفت.
تلاش دیپلماتیک ما برای حمایت از سومالی و هماهنگی مبارزه نظامي علیه الشباب، سود جانبی در منطقه نیز داشت، به ما کمک مي‌کرد تا روابط نزدیک‌تری با شرکایمان در شرق آفریقا ایجاد نماییم و ظرفیت اتحادیه آفریقا برای پذیرش رهبری به منظور ارائه راه‌حل آفریقایی برای مشکلات آفریقایی را پیشرفت دهیم.
در اوت ۲۰۱۲، از پایگاه نظامي «کاسنیی» در نزدیکی دریاچه ویکتوریا در اوگاندا بازدید و با نیروهای عملیات ویژه ایالات متحده که به آموزش و حمایت نیروهای آفریقایی کمک مي‌کردند گفت‌وگو کردم. آنها نوعی از پهپاد نظارتی و شناسایی «راون» را به من نشان دادند که به سربازان اتحادیه آفریقا کمک مي‌کرد الشباب را تعقیب کنند. این پهپادها مانند یک مدل هواپیمای بچه‌گانه و هنگامي‌که یکی از آنها را برداشتم، به طرز شگفت‌انگیزی سبک بودند. با این حال دوربین‌هاي پیچیده‌اي روی آنها سوار شده بود و اوگاندایی‌ها از اینکه آنها را در اختیار داشتند، خوشحال بودند.
از اینکه نوآوری آمریکایی در این نبرد مهم تفاوت ایجاد کرده بود، خوشحال بودم و به سربازان آمریکایی و اوگاندایی گفتم که امیدوارم بتوانیم از این فناوری جدید نیز برای سرعت بخشیدن به دستگیری «جوزف کانی»، جنگ‌سالار بدنام هم بهره ببریم. او و «ارتش مقاومت» جنایتکارش سال‌ها آفریقای مرکزی را تخریب کرده بودند. «کانی» کودکان را از خانه‌هایشان مي‌ربود، آنان را به بردگی جنسی و پسران را به خدمت در ارتش شورشی‌اش مجبور مي‌کرد. وحشی‌گری مرگبار او ده‌ها هزار نفر آفریقایی را آواره کرده بود و تعداد بی‌شماری را نیز به زندگی در ترس همیشگی مجبور نموده بود. سبعیت «کانی» از طریق یک مستند تاثیر‌گذار جهانی اینترنتی معروف شد. مدت طولانی بود که از آنچه که این هیولا نسبت به کودکان در آفریقای مرکزی انجام مي‌داد منزجر و خشمگین بودم و مشتاق بودم تا او را در چنگال عدالت ببینم. از کاخ سفید خواستم برای هماهنگی‌هاي دیپلماتیک، نظامي و منابع اطلاعاتی به منظور ردیابی «کانی» و «ارتش مقاومت لرد»، کمک کند.
رئیس‌جمهور اوباما تصمیم گرفت یکصد نفر از نیروهای عملیات ویژه را برای حمایت و آموزش نیروهای آفریقایی به جهت دستگیری «کانی»، اعزام کند. برای همکاری با آنان، من هم کارشناسان وزارت خارجه از اداره جدیدالتاسیس «عملیات نبرد و تثبیت» که برای افزایش توانایی این وزارتخانه برای اقدام در کانون‌هاي حیاتی ایجاد کرده بودم، به همراه آنان فرستادم.

273
«زندگی» و «عشق» در زبان سواحیلی
تیم غیرنظامی ما چند ماه پیش از سربازان به سر صحنه رسیدند و شروع به برقراری ارتباطات در جوامع محلی کردند. با تشویق آنان، از جمله از طریق یک ایستگاه رادیویی جدید که ما برای راه اندازی آن به آنها کمک کردیم، کدخدایان و سایر سران به طور فعال افراد را برای جدا شدن از «ارتش مقاومت لرد» تشویق کردند. این ماموریت کوچکی بود، اما معتقد بودم نشانگر ظرفیت بالقوه‌اي است از آنچه که ما مي‌توانستیم به هنگام زندگی توام سربازان و دیپلمات‌ها در اردوگاهی واحد، خوردن غذاهای بسته بندی آماده یکسان، و تمرکز بر اهداف واحد به دست آوریم. اکنون، اگر ما مي‌توانستیم از آن پهپادهایی که بازدید کردم برای رصد کامل طاق ضخیم جنگل استفاده کنیم، قادر نیز بودیم موقعیت «کانی» را مشخص کنیم و به قساوتش پایان دهیم. در مارس ۲۰۱۴، رئیس جمهور اوباما اعلام کرد ایالات متحده باید تعداد بیشتری از نیروهای عملیات ویژه و هواپیما را برای یافتن او اعزام کند. تا زمانی که او پیدا شود و شکست داده شود، جامعه جهانی نباید بیاساید.
در عین حال، در سومالی گروه الشباب قسمت اعظم سرزمین‌هايي که زمانی آنها را تحت کنترل داشت از دست داده بود. اما این گروه همچنان به صورت تهدیدی مرگبار، هم برای سومالی و هم برای منطقه‌اي وسیع‌تر باقی مانده بود. هنگامی که تروریست‌هاي الشباب به یک مرکز خرید در نایروبی حمله کردند و بیش از هفتاد نفر را کشتند، این تهدید مرگبار را به همراه تبعات غم بارش در سپتامبر ۲۰۱۳ مشاهده کردیم. در میان کشته‌شدگان «الیف یاووز»، پرستار هلندی سی و سه ساله‌اي وجود داشت که برای «مرکز دسترسی‌هاي بهداشتی بنیاد کلینتون» کار مي‌کرد. این مرکز ابتکاری، با ایدز و سایر بیماری‌ها مبارزه مي‌کرد.
او هشت و نیم ماهه باردار بود. «راس لنگدن» شریک استرالیایی «الیف» و نوزاد به دنیا نیامده آنان هم کشته شدند. همسرم «الیف» را در سفر به تانزانیا درست شش هفته پیش از آن ملاقات کرده بود و به یاد مي‌آورد که از طرف همکارانش مورد علاقه بسیار زیادی قرار داشت. او سپس به یاد آورد: «این زن زیبا هنگامی که پیش من آمد، پا به ماه بود. او آنقدر حامله بود که اطمینان حاصل کردم پدر نوزادی هستم که باید درد حاملگی‌اش را تخفیف بدهم و هر لحظه برای زایمان او به کمکش بروم.» هنگامی که «بیل» نزد مادر عزادار «الیف» رفت تا به او تسلیت بگوید، مادرش گفت خانواده‌اش تصمیم گرفته بودند تا برای نوزاد به دنیا نیامده اسم بگذارند و به دنبال کلمات «زندگی» و «عشق» در زبان سواحیلی بودند. این ماجرا برای تمام ما در بنیاد کلینتون جانگذاز و یادآور تروریسمی بود که همچنان به عنوان چالشی فوری برای کشورمان و جهان باقی مانده بود.
مانند بسیاری از کارکنان توسعه، «الیف یاووز» زندگی‌اش را وقف کمک بر تسلط بر بلای ایدز و سایر بیماری‌ها از جمله مالاریا کرده بود. برای آفریقا، این امر چالشی محوری با پیامدهای بلندمدت، رفاه و صلح است. در سال ۲۰۰۳، رئیس جمهور جورج دبلیو بوش یک طرح بلندپروازانه مربوط به نهاد ریاست جمهوری در مورد ریشه کنی ایدز را آغاز کرد.

274
در حال آماده شدن برای قبول مدیریت
در سراسر جهان ۳۵ میلیون نفر ایدز دارند و بیش از ۷۰ درصد آنان در جنوب صحرای آفریقا زندگی مي‌کنند.
هنگامی که وزیر امور خارجه شدم، مصمم بودم از «طرح رئیس‌جمهور برای کاهش ایدز» حمایت و آن را گسترش دهم. این کار را با متقاعد کردن دکتر «اریک گوسبی» برای ریاست این برنامه به عنوان هماهنگ‌کننده برنامه جهانی ایدز آغاز کردم. هنگامی که او در اوایل دهه ۸۰ در سانفرانسیسکو به عنوان پزشک مشغول به کار بود، درمان بیماران مبتلا به یک بیماری مرموز را آغاز نمود که بعدها به عنوان ایدز شناخته شد. او سپس به دولت کلینتون پیوست و طرح «رایان وایت» را اجرا کرد. او جوانی آمریکایی بود که به دلیل انتقال خون به این بیماری مبتلا شده بود.
در اوت ۲۰۰۹، «اریک» و من به کلینیک «طرح رئیس‌جمهور برای کاهش ایدز» خارج از ژوهانسبورگ، در آفریقای جنوبی رفتیم. در داخل درمانگاه با دکتر «آرون موتسوالدی»، وزیر جدید بهداشت آفریقای جنوبی ملاقات کردم. با انتصاب «موتسوالدی» در ماه مي ‌همان سال، «جاکوب زوما» رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی فاصله گرفتن از موضع انکاری سلف خود درباره مشکل عظیم ایدز در آفریقای جنوبی به سمت یک حرکت تهاجمی جدید برای مبارزه و درمان این بیماری را آشکار کرد. در آن ملاقات اول، «موتسوالدی» به من گفت آفریقای جنوبی پول کافی برای خرید دارو به منظور درمان بیماران در تمام ۹ استان خود را ندارد و از ما درخواست کمک کرد.
این مشکلی بود که من با آن آشنا بودم. در اوایل سال ۲۰۰۲، «بیل» و یک تیم در «مرکز دسترسی‌هاي بهداشتی بنیاد کلینتون» به سرپرستی «ایرا مگزینر» با داروسازان برای کاهش هزینه داروهای ایدز همکاری و به میلیون‌ها نفر کمک کردند تا از عهده هزینه داروهایی که به آنها احتیاج داشتند برآیند. تا سال ۲۰۱۴، بیش از ۸ میلیون نفر بیمار در سراسر دنیا به داروهای ایدز با قیمتی بسیار ارزان، به صورت گسترده و به دلیل فعالیت‌هاي «مرکز دسترسی‌هاي بهداشتی بنیاد کلینتون» دسترسی داشتند و نه فقط کمی ارزان‌تر - بیش از ۹۰ درصد ارزان‌تر.
با این حال تا سال ۲۰۰۹، با وجود اینکه آفریقای جنوبی تولیدکننده بزرگ داروهای ژنریک (عمومی) بود، دولت این کشور همچنان مقادیر عظیمی از داروهای ضدویروس معروف را خریداری مي‌کرد. «طرح رئیس‌جمهور برای کاهش ایدز» ،«مرکز دسترسی‌هاي بهداشتی بنیاد کلینتون» و بنیاد «گیتس» برای کامل کردن جابه‌جایی به سمت تولید داروهای ژنریک به آنان کمک کردند که اکنون قسمت اعظم خریدهای آنان را تشکیل مي‌دهد. دولت اوباما ۱۲۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ برای کمک به آفریقای جنوبی به منظور خرید داروی ارزان‌تر کمک کرد. در نتیجه بیش از دو برابر تعداد افراد مبتلا درمان شدند. در پایان دوره تصدی من، افراد بسیار بیشتری از داروهای ضدویروس در آفریقای جنوبی بهره‌مند بودند و دولت میلیون‌ها دلار در این روند صرفه‌جویی کرده بود که تمام این مبالغ برای بهبود بیمه درمانی هزینه گردید. وقتی در اوت ۲۰۱۲ به آفریقای جنوبی بازگشتم، دولت در حال آماده شدن برای قبول مدیریت تمام برنامه‌هاي ایدز در سراسر کشور و نظارت بر گسترش مقیاس وسیع درمانی با هدف درمان ۸۰ درصد از بیماران تا سال ۲۰۱۶ بود.

275
نتایج، بیشتر از آن چیزی بود که امیدوار بودم
وقتی در اوت ۲۰۱۲ به آفریقای جنوبی بازگشتم، دولت در حال آماده شدن برای قبول مدیریت تمام برنامه‌هاي ایدز در سراسر کشور و نظارت بر گسترش مقیاس وسیع درمانی با هدف درمان ۸۰ درصد از بیماران تا سال ۲۰۱۶ بود.
می‌دانستم که ما باید برای موفقیت «طرح رئیس‌جمهور برای کاهش ایدز» با منابع کمتر و در عصر کاهش بودجه‌هاي کمکی کار کنیم. از طریق استفاده از داروهای ضد ویروس، یکپارچه‌سازی درمانگاه‌ها و کارآمدتر کردن مدیریت و توزیع، این طرح قادر بود تا صدها میلیون دلار را صرفه‌جویی شود که به ما اجازه گسترش برنامه بدون درخواست از کنگره برای بودجه اضافی را مي‌داد. تعداد بیماران تحت درمان با داروهای ضدویروسی که پول آن توسط «طرح رئیس‌جمهور برای کاهش ایدز» و سرمایه‌گذاری کشور و نیز حمایت صندوق جهانی پرداخت شده بود، از ۱.۷ میلیون دلار در سال ۲۰۰۸ به حدود ۶.۷ میلیون دلار در سال ۲۰۱۳ رسید.
نتایج، بیشتر و فراتر از آن چیزی بود که امیدوار بودم. طبق گزارش سازمان ملل، از سال ۲۰۰۰، نرخ عفونت‌هاي جدید ایدز در بسیاری از قسمت‌هاي جنوبی صحرای آفریقا به بیش از نصف تقلیل یافته بود. مردم زندگی طولانی‌تری داشته و به درمان‌هاي بیشتر و بهتر دسترسی داشتند. بیماری ایدز که همواره ۱۰۰ درصد بیماران را مي‌کشت، دیگر به منزله حکم اعدام نبود.
به دلیل این توفیقات و پیشرفت‌هاي علمی، در سال ۲۰۱۱ یک طرح جدید بلندپروازانه در روز جهانی ایدز را اعلام کردم: نسلی عاری از ایدز. این بدان معنی بود که یک نسل هیچ کودکی با ویروس ایدز را به دنیا نمی‌آورد، جوانان در طول زندگی خود با ریسک بسیار کمتری برای آلوده شدن مواجه هستند، و کسانی که به ویروس ایدز مبتلا هستند به درمانی دسترسی دارند که مانع از پیشرفت بیماری و انتقال آن به دیگران خواهد شد. شاید ویروس اچ‌آی‌وی به طور کامل در آینده هم با ما باشد، اما ایدز الزاماً اینگونه نیست.
برای دسترسی به این هدف، باید بر جمعیت‌هاي کلیدی و مهم تمرکز کنیم، افراد در معرض خطر را شناسایی کنیم و پیشگیری و مراقبتی که آنان بدان نیازمندند، در سریع‌ترین زمان ممکن در اختیار آنان قرار دهیم. اگر ما به کم کردن تعداد آلودگی‌هاي جدید ادامه دهیم و تعداد افراد تحت درمان را افزایش دهیم، سرانجام، قادر خواهیم بود افراد بیشتری را نسبت به افرادی که هر سال مبتلا مي‌شوند درمان نماییم.
در اوت ۲۰۱۲، از مرکز «ریچ آوت ام بوبایا» در شهر کامپالا واقع در اوگاندا بازدید کردم و با بیماری به نام «جان رابرت انگول» ملاقات کردم. هشت سال پیش هنگامی که او به ایدز مبتلا شده بود، «جان رابرت» در آستانه مرگ داشت، نود و نه پوند وزن کم کرده بود و به سل مبتلا شده بود. او اولین نفر در جهان بود که داروهای نجات‌بخش از طریق «طرح رئیس‌جمهور برای کاهش ایدز» را دریافت کرده بود. به شکل معجزه‌آسایی او هنوز زنده و سرحال بود - حیات و تنفسی که نمونه‌اي از امیدی بود که حمایت آمریکا مي‌توانست برای مردم جهان به ارمغان بیاورد. و او با غرور من را به دو فرزندش معرفي کرد.

276
جنگجویی برای آزادی و قهرمان صلح
هیچ‌کس بیش از نلسون ماندلا نماد دردهای گذشته آفریقا یا امید به آینده آن نبود. ماندلا به درستی به عنوان قهرمانی فراتر از یک عمر مورد احترام قرار گرفته بود. اما در حقیقت او یک انسان با ابعاد وجودی عمیق و پر از پیچیدگی بود: جنگجویی برای آزادی و نیز قهرمان صلح؛ یک زندانی و یک رئیس‌جمهور؛ مرد خشم و بخشش. «مادیبا» که قبیله، خانواده و دوستانش او را به این نام صدا مي‌زدند، تمام آن سال‌ها را در زندان صرف آموختن چگونگی مصالحه بر سر این مفاهیم متضاد نمود و تبدیل به رهبری شد که مي‌دانست کشورش به آن نیاز دارد.
در سال ۱۹۹۴ برای اولین‌بار به منظور شرکت در مراسم آغاز به کار دولت ماندلا به آفریقای جنوبی رفتم. برای ما که شاهد مراسم بودیم آن لحظه، فراموش ناشدنی بود. مردی که بیست و هفت سال را به عنوان زندانی سیاسی گذرانده بود، اکنون در حال یاد کردن سوگند بود. سیر زندگانی او حتی حاوی پیام بزرگتری بود: طی طریق طولانی ولی مستمر به سوی آزادی برای تمام مردم آفریقای جنوبی. الگوی اخلاقی او به تولد سیستمی عاری از خشونت و تبعیض که به راستی و مصالحه ختم مي‌گردید، کمک کرد. این امر نقطه اوج تصمیم‌گیری برای سلاح - یا - رشد است.
آن روز من با رئیس‌جمهور «اف دبلیو دی کلارک» که در حال اتمام دوره مسئولیتش بود در اقامتگاه رسمی‌اش، صبحانه صرف کردم و سپس برای صرف ناهار با رئیس‌جمهور جدید بازگشتم.
طی چند ساعت کوتاه تمام تاریخ یک ملت تغییر کرده بود. هنگام ناهار، رئیس‌جمهور ماندلا سرپا ایستاد تا با هیئت‌هاي نمایندگی بلندپایه از سراسر جهان احوالپرسی کند. سپس چیزی گفت که همیشه به یادم مانده است (من آن را در اینجا نقل به مضمون مي‌کنم): «سه نفر از مهمترین افراد در نزد من، اینجا در این اجتماع عظیم، سه مرد هستند که زندانبان من در جزیره روبن بودند. از آنها مي‌خواهم که برخیزند.» ماندلا آنان را به اسم صدا زد و سه مرد میان سال از جای خود بلند شدند. او توضیح داد که در میانه آن شرایط وحشتناکی که او سال‌ها در آن گرفتار شده بود، هر یک از آن مردان به او به چشم یک انسان مي‌نگریستند. آنها با بزرگی و احترام با او رفتار کردند. آنها با ماندلا صحبت کردند؛ و به سخنان ماندلا گوش فرا دادند.
در سال ۱۹۹۷، این‌بار با «چلسی» به آفریقای جنوبی باز گشتم و ماندلا ما را به جزیره «روبن» برد. در حالی که به دنبال او در سلول‌هاي زندان مي‌رفتیم، گفت وقتی سرانجام آزاد شد، مي‌دانست که باید انتخابی صورت دهد. او مي‌توانست تلخی و نفرتی که نسبت به او انجام شده بود را برای همیشه در قلبش نگه دارد و در نتیجه هنوز در زندان باشد. یا مي‌توانست کنار آمدن با احساسات درون خودش را آغاز کند. این حقیقت که او کنار آمدن را انتخاب کرد میراث بزرگ نلسون ماندلا بود.
پیش از آن دیدار ذهنم درگیر تمام درگیری‌ها و دشمنی‌هاي سیاسی در واشنگتن بود، اما با گوش سپردن به «مادیبا» (ماندلا) احساس کردم آن مشکلات به حاشیه رانده شدند.

277
لبخند او هنوز فضای اتاق را شاد مي‌کرد
من همچنین عاشق تماشای چهره چلسی بودم که ماندلا را مسرور کرده بود. آنها ارتباط ویژه‌اي برقرار کردند که تا پایان عمرش پابرجا بود. هر وقت «بیل» و ماندلا تلفنی با یکدیگر گفت‌وگو مي‌کردند، «مادیبا» درخواست گفت‌وگو با چلسی را مي‌کرد، و تا زمانی که چلسی به دانشگاه استنفورد و آکسفورد رفت و سپس به نیویورک نقل مکان نمود، با او در ارتباط بود.
در اولین سفرم به آفریقای جنوبی به عنوان وزیر خارجه در اوت ۲۰۰۹، «مادیبا» را در دفترش واقع در حومه ژوهانسبورگ ملاقات کردم. در سن نود و یک سالگی او نحیف‌تر از آنی بود که به خاطر مي‌آوردم، اما لبخند او هنوز فضای اتاق را شاد مي‌کرد. صندلی‌ام را جلو کشیدم و دستش را گرفتم، و نیم‌ساعت قدم زدیم. از دیدن همسر فوق‌العاده «مادیبا»، دوستم «گارچا ماشل» هم مسرور شدم.
او پیش از ازدواج با ماندلا، یک فعال سیاسی و وزیر دولت موزامبیک بود و با «سامورا ماشل» رئیس‌جمهور موزامبیک که کمک کرده بود این کشور جنگ زده به سمت صلح هدایت شود، ازدواج کرده بود. او در سال ۱۹۸۶، در سانحه مشکوک سقوط هواپیما از دنیا رفت.
من و «گارشا» با هم در «مرکز خاطره‌ها و گفتمان بنیاد ماندلا» قدم زدیم، جایی که برخی از خاطرات دوران حبس و نامه‌ها، عکس‌هاي قدیمی، و حتی کارت عضویت او در کلیسای متدیست در سال ۱۹۲۹ را دیدیم. من هم به عنوان یک مدتیست، از تعهد او برای پیشرفت خودش، موضوعی که او غالباً آن را مطرح مي‌کرد و نیز نظم راسخش بسیار متعجب شدم.
«ثابو امبکی» و «جاکوب زوما» جانشینان ماندلا، تلاش کردند تا میراث او را برای مردمشان که هنوز بسیار خشن و فقیر بودند به واقعیت تبدیل کنند. این دو نسبت به غرب سوء‌ظنی داشتند که از چند دهه قبل هنگامی که ایالات متحده از دولت آپارتاید به عنوان سنگری در برابر کمونیسم در طول جنگ سرد حمایت مي‌کرد، به جا مانده بود.
آنها مي‌خواستند که به آفریقای جنوبی به عنوان قوی‌ترين کشور منطقه احترام گذاشته شود و در عرصه جهانی جدی گرفته شود. این چیزی بود که ما هم خواستار آن بودیم و امیدوار بودم که یک آفریقای جنوبی قوی و مرفه، نیرویی برای صلح و ثبات باشد. اما احترام از قبول مسئولیت ریشه مي‌گیرد.
در برخی موارد آفریقای جنوبی شریکی ناامید‌کننده بود. انکار «امبکی» درباره علم (درمان) شیوع ایدز یک اشتباه غم‌انگیز بود و آفریقای جنوبی معمولا با دخالت‌هاي انسان‌دوستانه بین‌المللی مخالفت مي‌کرد، حتی در موارد وحشتناکی مانند لیبی و ساحل‌عاج که غیرنظامیان زیر حمله قرار داشتند. بعضی اوقات تفسیر دلایل اقدامات دولت مشکل بود. درست پیش از آخرین سفرم به این کشور در اوت ۲۰۱۲، آفریقای جنوبی در دقیقه آخر به تیم «امنیت دیپلماتیک» من اجازه نداد تا خودروها و سلاح‌هاي مورد نیازشان را به داخل کشور منتقل کنند.

278
منتظرم ماندم تا بشنوم مذاکرات به نتیجه رسیده است
درست پیش از آخرین سفرم به این کشور در اوت ۲۰۱۲، آفریقای جنوبی در دقیقه آخر به تیم «امنیت دیپلماتیک» من اجازه نداد تا خودروها و سلاح‌هاي مورد نیازشان را به داخل کشور منتقل کنند. هواپیمای من روی باند آسفالت فرودگاهی در مالاوی فرود آمد و منتظرم ماندم تا بشنوم که مذاکرات به نتیجه رسیده است. در پایان، مسئله حل شد و سرانجام توانستیم پرواز کنیم. من گروهی از نمایندگان رهبران کسب و کار آمریکایی از شرکت‌هاي فدکس، شورون، بوئینگ، جنرال الکتریک و سایر شرکت‌هایی که به دنبال گسترش سرمایه‌گذاری‌هاي خود در آفریقای جنوبی بودند را رهبری مي‌کردم.
ما برای سازماندهی این سفر با اتاق بازرگانی آمریکا کار کرده بودیم، زیرا تجارت بیشتر بین آمریکا و آفریقای جنوبی، نوید ایجاد مشاغل و فرصت‌ها را در هر دو کشور مي‌داد. بیش از ششصد کسب و کار آمریکایی پیشتر در آفریقای جنوبی سرمایه‌گذاری کرده بودند. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۱، شرکت آمازون یک مرکز خدمات مشتریان را در کیپ تاون که بیش از پانصد نفر را استخدام کرده بود و برای به کارگیری هزار نفر دیگر برنامه داشت، بازگشایی نموده بود.
یک شرکت فعال در انرژی‌هاي تجدیدپذیر مستقر در «لوئیس ویل» ایالت کنتاکی آمریکا به نام «انرژی پاک جهانی»، یک قرارداد ۱۱۵ میلیون دلاری برای تاسیس یک پالایشگاه زیستی در آفریقای جنوبی به منظور تولید برق، گاز طبیعی، اتانول، بیودیزل از مواد ارگانیک را امضاء کرد. این تاسیسات در ایالات متحده ساخته شده و در سال ۲۰۱۲، به آفریقای جنوبی منتقل شد. با تاسیس این کارخانه، ۲۵۰ نفر در آفریقای جنوبی و بیش از یکصد نفر کارمند تجاری در کنتاکی استخدام شدند. مدیران عامل آمریکایی که همراهم بودند این شانس را داشتند که با دویست نفر از مدیران کسب و کار آفریقای جنوبی ملاقات کنند و درباره چشم‌انداز سرمایه‌گذاری‌هاي سودآور دوجانبه مشابه به گفت‌وگو بپردازند.
هنگام صرف شام در «پرتوریا»، بارش برف کم‌سابقه‌اي به ما خوشامد گفت (ماه اوت در نیمکره جنوبی زمستان است) و برخی از مردم آفریقای جنوبی من را «نیمکیتا» به معنی «فردی که با خود برف مي‌آورد» نامیدند. مطالب زیادی برای بحث با هم همتای من «مایت انکوانا ماشابانه»، وزیر روابط و همکاری‌های بین‌المللی وجود داشت. او زنی قوی و از حس شوخ‌طبعی خوبی برخوردار بود. عقاید محکمی درباره رجحان کشورش داشت و با یکدیگر دوست شدیم. «مایت» میزبان شام در هر دو سفرم (به آفریقای جنوبی) بود. مهمانان عمدتاً رهبران زن بودند، از جمله « انکوسانزا دلامینی زوما»، اولین زنی که برای ریاست اتحادیه آفریقا انتخاب گردید. در طول سفر سال ۲۰۱۲ یک خواننده با استعداد جاز و پاپ کاری کرد که همه ما روی پاهایمان بایستیم. در آن شب برفی همه رقصیدیم، خواندیم و با هم خندیدیم.
در آن سفر همچنین برای آخرین‌بار با دوست سالخورده‌ام «مادیبا» (ماندلا) که در روستای آباء و اجدادی خود یعنی «کونو» در استان «کیپ» شرقی آفریقای جنوبی زندگی مي‌کرد دیدار کردم. او در آنجا بیشتر دوران بچگی خود را سپری کرده بود و بر‌اساس زندگینامه‌اش، این روستا محل شادترین سال‌هاي زندگی‌اش بود.

279
او كاپيتان روح شكست‌ناپذيرش بود
در آن سفر همچنین برای آخرین‌بار با دوست سالخورده‌ام «مادیبا» (ماندلا) که در روستای آباء و اجدادی خود یعنی «کونو» در استان «کیپ» شرقی آفریقای جنوبی زندگی مي‌کرد دیدار کردم. او در آنجا بیشتر دوران بچگی خود را سپری کرده بود و بر‌اساس زندگینامه‌اش، این روستا محل شادترین سال‌هاي زندگی‌اش بود. همانطور که قدم زنان وارد خانه ساده اش در میان تپه‌هاي پشت سر هم مي‌شدم، مانند همیشه مجذوب لبخند شگفت‌انگیز و متانت غیرمعمول او شدم. حتی در بیماری، ماندلا تجسم منزلت و شرافت بود. همانگونه که در شعر مورد علاقه‌اش به نام «شکست‌ناپذیر» نوشته «ویلیام ارنست هنلی» توصیف شده بود، او تا پایان عمرش کاپیتان «روح شکست‌ناپذیرش» بود.
روح من هنوز از زمانی که با یکدیگر به دانشگاه شهر «کیپ غربی» برای سخنرانی درباره آینده آفریقای جنوبی و قاره آفریقا رفته بودیم، در اوج خود قرار داشت. در جملات پایانی، سعی کردم به جوانان حاضر در آنجا تفهیم کنم که چقدر آنها و ما به خاطر ماندلا پیشرفت کرده‌ایم. با یادآوری انسانیت او نسبت به زندان‌بانان سابقش، از آنان خواستم به ما برای ساختن جهانی مملو از تفاهم دوجانبه و عدالت کمک کنند، جهانی که هر دختر و پسری بتواند شانس مبارزه داشته باشد. به آنان یادآوری کردم آن بار سنگینی که یک کشور بر زمین مي‌گذارند و توسط بقیه دنیا مورد تحسین قرار مي‌گیرد، همانگونه که هم ایالات متحده و هم آفریقا جنوبی چنین کاری کردند، نیازمند پیروی از مجموعه‌اي از استانداردهای برتر است. این امر همان اراده ماندلا برای پذیرش آن بار سنگین است که همیشه نلسون ماندلا را متمایز کرده است.
در ۵ دسامبر ۲۰۱۳، نلسون ماندلا در سن هفتاد و پنج سالگی در گذشت. مانند بسیاری از افراد جهان، برای درگذشت یکی از بزرگترین سیاستمداران عصر خود و فقدان یک دوست عزیز، عزادار شدم. او برای مدت بسیار طولانی برای تمام خانواده ما شخصی ارزشمند و مهم به حساب مي‌آمد. رئیس‌جمهور اوباما از من خواست تا او را در تشییع جنازه در کنار «میشل» (همسر اوباما) و جورج دبلیو و لارا بوش همراهی کنم. به آنان پیوستم و بیل و چلسی که در برزیل بودند برای دیدن ما به آنجا آمدند.
در هواپیمای «ایر فورس وان» (هواپیمای مخصوص ریاست جمهوری) رئیس‌جمهور اوباما و همسرش، در کابین جلوی هواپیما مستقر شدند. دو تخت، حمام و دفتر کار، پرواز طولانی را برای هر «خانواده اول» آمریکا قابل تحمل‌تر مي‌کند. برای خانواده بوش اتاقی مشخص شد که معمولا توسط تیم پزشکی استفاده مي‌شود. من در اتاق کارمندان ارشد بودم. اوباما از خانواده بوش و من دعوت کرد تا به آنان در یک اتاق کنفرانس بزرگ بپیوندیم. جورج، لارا و من درباره «زندگی پس از (دوران زندگی) در کاخ سفید» صحبت کردیم و جورج درباره شور نوظهورش در مورد نقاشی صحبت کرد. هنگامی که از او سوال کردم آیا عکسی از کارهایش دارد، آی‌پدش را برداشت تا جدیدترین کارش از جمجه سفید حیوانات مزرعه‌اش را به ما نشان دهد. او توضیح داد برای اینکه سایه‌هاي مختلف سفید و سیاه را ترسیم کند، بسیار تمرین کرده است.

280
سیاه، سفید، سبز و یک مثلث قرمز
هنگامی که از او (جورج بوش) سوال کردم آیا عکسی از کارهایش دارد، آی‌پدش را برداشت تا جدیدترین کارش از جمجه سفید حیوانات مزرعه‌اش را به ما نشان دهد. او توضیح داد برای اینکه سایه‌هاي مختلف سفید و سیاه را ترسیم کند، بسیار تمرین کرده است. واضح بود که او استعدادی ذاتی در این زمینه داشت و برای یادگیری این هنر سخت کار کرده بود. فضای گفت‌وگو گرم و آرام بود. جدای از سیاست، تجربه منحصر به فردی داشتیم و یافتن زمانی برای تبادل تجربیات همواره آموزنده و اغلب اوقات سرگرم‌کننده بود.
مراسم یادبود در استادیوم «سوتو» زیر بارش مداوم باران انجام گرفت. پادشاهان، شاهزادگان، روسای جمهور فعلی و سابق، و عالی‌مقامان از سراسر دنیا به هزاران نفر از مردم آفریقای جنوبی پیوستند تا به مردی که رئیس‌جمهور اوباما او را «بزرگمرد تاریخ» نامیده بود ادای احترام کنند.
پس از مراسم عمومی، «بیل»، چلسی و من به صورت خصوصی با «گارچا»، سایر اعضای خانواده و کارمندان نزدیک در خانه آنها واقع در ژوهانسبورگ دیدار کردیم. دفتر خاطراتی که به افتخار ماندلا تهیه شده بود را امضاء نمودیم و داستان‌هاي چشمگیر زندگی او را به یاد آوردیم. «بونو» دوست دیگرم ستار موسیقی راک و فعال حقوق بشر هم به مراسم یادبود عمومی آمده بود. او یکی از هواداران پرشور و موثر در نبرد علیه فقر در سراسر جهان بود و شراکت و روابط عمیقی با ماندلا ایجاد کرده بود. هنگامی که به هتل محل اقامت خود بازگشتیم، او پشت یک پیانوی سفید نشست و آوازی را به یاد مادیبا خواند. من مهارت کاندولیزا رایس را در نواختن پیانو نداشتم، اما «بونو» به اندازه کافی سخاوتمند بود که اجازه دهد کنارش بنشینم و چند کلید را فشار دهم تا شوهر موسیقیدانم بیشتر خوشحال شود.
به یاد مراسم آغاز به کار دولت مادیبا در سال ۱۹۹۴ افتادم و از تمام آنچه که او و کشورش بدان توفیق یافته‌اند متعجب شدم. اما همچنین امیدوار بودم که آفریقای جنوبی از این لحظه غم‌انگیز برای پایبند کردن خود به منظور پیروی از مسیری که ماندلا آغاز کرده بود بهره ببرند. مسیری به سمت دموکراسی قوی‌تر و فراگیرتر و جامعه‌ای عادلانه‌تر، دارای تساوی بیشتر و انسانی‌تر. چنین چیزی را برای تمام خودمان در سراسر جهان آرزو کردم.
هنگامی که او جایزه صلح نوبل را دریافت کرد، ماندلا رویای خود درباره «جهانی مملو از دموکراسی و احترام برای حقوق بشر، جهانی عاری از وحشت، فقر، محرومیت و نادانی» را در اختیار همگان گذاشت. با چنین دیدگاهی، هر چیزی ممکن است. مشتاقانه‌ترین آرزوهای من این است که آفریقای قرن بیست و یکم به صورت قاره‌ای ظاهر شود که برای جوانان فرصت، برای شهروندانش دموکراسی و برای همگان صلح را ایجاد کند. این همان آفریقایی است که سزاوار مسیری طولانی است که نلسون ماندلا آن را پیمود.

بخش پنجم
فصل چهاردهم

انقلاب مسیر سنگلاخ صلح
پرچم فلسطین سه نوار افقی دارد، سیاه، سفید و سبز و یک مثلث قرمز هم از گوشه آن پیش آمده است. از زمان جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ تا توافقنامه صلح اسلو در سال ۱۹۹، استفاده از این پرچم در سرزمین‌هاي فلسطینی توسط دولت اسرائیل ممنوع شده بود.

مترجم :
https://siasatrooz.ir/vdcdof0n.yt0s56a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی