مدتها قبل از آیت الله جوادی آملی عبارتی را خواندم که تکان دهنده بود.
ایشان به مناسبتی فرموده بودند: «ظاهر مردم ما، باطن مسئولان است». مضمون این سخن را قبلا در روایات خودمان هم خوانده بودیم اما ادبیات آیت الله جوادی آملی و تصریح بر وضع موجود، این سخن را برایم مهمتر و قابل اعتناترکرد.
در روایات ما تاکید شده است که مردم بر همان روش و سیرهای زندگی میکنندکه مسئولان و حاکمان زندگی میکنند. همچنین در برخی از روایات آمده که مردم به حاکمان شبیهترند تا به پدران و مادران خود و این یعنی این که از منظر جامعه شناسی، اگر امور ناخوشایندی در جامعه وجود دارد که موجب آزار ماست حتما باید رد این امور را از جمله در رفتار و سلوک حاکمان جستجو کرد. مهم نیست که مردم از رفتار و سلوک پنهانی حاکمان و مسئولان چیزهای ناخوشایندی را بدانند یا ندانند زیرا این امور، در هر صورت تاثیر وضعی خود را بر رفتار و خلق و خوی مردم خواهد گذاشت. در هفته گذشته ماجرای رفتار غیراخلاقی دو بازیکن فوتبال، مانند بمب در همه محافل رسانهای ترکید به گونهای که ابعاد زیادی پیدا کرد و پیامدهای فراوانی را به همراه داشت. شاید شما هم دیده باشید که در برنامه هفت شبکه ۳ این هفته، دو تن از هنرمندان زن با اشاره به تعابیر زشت و اهانت آمیز یک کارگردان سینما و تلویزیون در باره زنان هنرپیشه، این پرسش را مطرح کردند که چرا با این اهانت آشکار یک مدعی مسلمانی، با همین ابعادی برخورد نشد که با رفتار زشت دو فوتبالیست برخورد شده است؟ آنان میپرسیدند کدام یک ازاین دو ماجرا، از نظر شرعی و اخلاقی زشتتر و مذمومتر بوده است و چرا به هر یک از این دو به اندازه واقعی آن، بها داده نشد؟ آیا جز این است که نسبت خلاف شرع و اهانتآمیز به زنان هنرپیشه دادن، از یک شوخی زشت دو فوتبالیست بدتر است و از بعد الگوسازی هم پیامدهای بیشتری دارد؟
امروز اخلاق گم شده جامعه اسلامی ماست و نمونههایی از این دست که در حوزه ورزش و سینما شاهدیم، بخش ناچیزی از فضای غیراخلاقی حاکم بر جامعه ماست.
حاکمان و مسئولان که برای کسب قدرت حاضر به ارتکاب هر عملی میشوند و برای حفظ آن، بدیهیترین اصول اخلاقی را نادیده میگیرند، الگوی ناخواسته و خواسته همه جامعه محسوب میشوند. روزگاری مقام معظم رهبری تاکید کرده بودند که نمیشود خودمان در دنیا و دنیاخواهی غرق شده باشیم و از مردم انتظار داشته باشیم که الگوی ساده زیستی و قناعت باشند.
در حوزه اخلاق هم این گونه است. نمیشود با دوستان انقلاب مانند دشمنان برخورد کرد، قدرت را به جای خدا پرستید، برای حذف رقیب از جاده اعتدال و عدالت خارج شد، تهمت و دروغ و ریا به سکه رایج میان مدیران و مسئولان مبدل شده باشد، ادبیات به کار گرفته شده در سخنان مسئولان رده بالای کشور، به کرات از حوزه بیان دینی خارج شده و به الفاظ غیراخلاقی کوچه و بازار آلوده شده باشد، حذف و عدم تحمل و ظلم را به شیوه برخورد متعارف خود با دیگران تبدیل کرده باشیم، تملق و چاپلوسی و پنهان کردن نقدها و انتقادها را به معنای تبعیت و اطاعت تلقی کنیم و ... آنگاه انتظار داشته باشیم که همه امور به سامان شود و اصلاح گردد.
در برخی از روایات ما تاکید شده است که اگر دو طیف در جامعه اصلاح شوند، امور جامعه اصلاح خواهد شد. اول عالمان و دوم حاکمان. اینک که در جمهوری اسلامی ما به پیوند دین و سیاست معتقد هستیم و حساب عالمان و حاکمان از همدیگر جدا نیست، باید تاکید کرد که وضعیت عالمان حاکم و حاکمان عالم، اصلیترین عامل شکل دادن به سرنوشت اخلاقی و رفتاری مردم است و طبعاً این پدیده ممزوج تازه، بیش از گذشته که این دو طیف حساب مستقلی داشتند، موثر است.
یک بار دیگر به این سخن آیت الله جوادی آملی بیندیشیم: ظاهر مردم ما، باطن مسئولان است.
علي اشرفي