گفتار رئیسجمهور تغییر کرده، این اتفاق را به فال نیک باید گرفت، اما در این میان برخی چنین گفتاری را برنمیتابند و بابت آن نگرانند، چرا؟
تغییر گفتار کافی نیست، بلکه رفتار نیز باید تغییر کند تا بتوان در باره تغییر خط مشی به صراحت سخن گفت اما به همین مقدار نیز میتوان امیدوار بود.
توافق هستهای باعث شد تا خوشبینیها به آمریکا پایان یابد، در سیاستهای دولت تغییراتی ایجاد شود و باعث گردد تا رویکرد دولت به برجام و انتظاری که از آن داشت کنار گذاشته شود و رفتاری متفاوت با آن داشته باشد.
نمونه آن را میتوان در رد درخواست دیدار و یا حتی گفت وگوی تلفنی ترامپ از آقای روحانی رئیسجمهور کشورمان مثال زد، اگر گفت وگوی روحانی و اوباما را بجا ندانیم، اما دست رد بر سینه ترامپ بسیار بجا و به موقع بود، اما همین رفتار رئیسجمهور به مذاق برخی خوش نیامد.
انتظار و توقع این برخیها این بود که رئیسجمهور باید از این فرصت استفاده میکرد و با ترامپ به گفت وگو مینشست، اما آیا با شرایطی که از سوی آمریکا علیه توافق هستهای ایجاد شده منطقی، عقلانی و مصلحت بود که چنین گفت وگویی انجام شود؟
طیف سیاسی خاص اصلاحطلب و رسانههای وابسته، اینگونه رفتارهای روحانی را به دوری از اصلاحات تعبیر میکنند، حتی سخنان آقای روحانی در مجلس شورای اسلامی علیه آمریکا را نیز؛ اما به واقع آیا میتوان چنین واکنشهایی به آمریکا به عنوان دشمن را نشاندهنده شدت یافتن روحیه انقلابی دولت و شخص رئیسجمهور به اقدامات، مواضع، دشمنیها و سناریوهایی که از سوی آمریکا علیه کشورمان برنامهریزی شده است دانست؟ و دیگر نمیتوان با سیاست مدارا و کوتاه آمدن، به راه انقلاب ادامه داد؟
اما اصلاحطلبان تلقی خود را با توجه به مواضع چند روز اخیر رئیسجمهور اینگونه بیان میکنند که، او به اصولگرایان گرایش یافته و از اصلاحطلبان دور شده است. آنها برای خود دلایل گوناگونی دارند که ذکر یکی از آنها در بالا رفت و دلیل دیگر اصلاحطلبان نارضایتی از چینش کابینه دولت دوازدهم و هم انتخاب استانداران است. توقع آنها کابینهای اصلاحطلبتر و استاندارانی همراهتر از کابینه کنونی بود.
تغییر رویکرد آقای روحانی را باید در رفتار اصلاحطلبان جستوجو کرد، چرا که سیاستهای این طیف سیاسی نه تنها راهگشا و در راستای اهداف انقلاب و مردم نبود، بلکه باعث بروز چالش، تنش و هزینه برای کشور شده است، نمونه بارز آن بحث مذاکرات هستهای و توافقی است که بر سر آن به دست آمده، اصلاحطلبان همیشه خواهان گفت وگو و مذاکره با آمریکا و حتی برقراری روابط با آن بوده و هستند، اعتقاد آنها بر این است که برای رفع مشکلات باید ایران و آمریکا اختلافات و دشمنیهای خود را کنار بگذارند، که البته چنین اتفاقی غیرممکن است مگر آن که جمهوری اسلامی ایران مقابل آمریکا کوتاه بیاید که این موضوع نیز در دستور کار اصلاحطلبان دیده میشود.
اما در این میان، این که گفته میشود، مشی اصلاحطلبی آقای روحانی و دولت تغییر کرده و به سوی اصولگرایی گرایش پیدا کرده، جای بحث دارد، چرا که روحانی از زمان آغاز فعالیتهای سیاسی خود، گرایش اصولگرایی داشت و عضویت او در جامعه روحانیت مبارز و بازخوانی مواضع او از ابتدا نشان از مشی اصولگرایی دارد. اما با چرخش روحانی از اصولگرایی به اصلاح طلبی را نیز نباید نادیده گرفت.
بهتر است گفته شود، مواضع چند روز اخیر شخص رئیسجمهور، اندکی مشی انقلابیگری گرفته است، انقلابیگری که رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن تاکید بسیار دارند و راه برون رفت از مشکلات کشور را هم همین سیاست انقلابیگری میدانند اگر در دستور کار روحانی و دولت قرار گرفته باشد امیدوار کننده خواهد بود.
اگر رئیسجمهور با همراهی دولت، در پی سیاست انقلابیگری، آنگونه که رهبر معظم انقلاب از این مشی تعریف کردهاند؛ «عقلانیت واقعی در انقلابیگری است و نگاه انقلابی است که میتواند حقایق و واقعیتها را نشان دهد. عقلانیت یعنی شناخت اصالتها، تکیه به مردم و نیروهای داخلی و توکل به خدا، نه این که انسان بعد از رها شدن از چنبره سلطه آمریکا، مجدداً خود را به شیطان بزرگ نزدیک کند.» باشد میتوان به آینده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور امید بیشتری داشت.
شاید بتوان رفتار چند روز گذشته رئیسجمهور را بازگشت به روحیه انقلابی دانست که ادامه چنین سیاستی است که میتواند هزینههای سازش را از بین ببرد.
اکنون مهم این است که دولت برای رفع مشکلات کشور که به خاطر اعتقاد به حل آنها از طریق مذاکره و سازش به وجود آمده است، برنامههای راهبردی و کارآمد ارائه دهد. چپ و راست اکنون نباید موضوعیت داشته باشد، منافع ملی و انقلابی همراه با توجه به مردم از بُعد اقتصادی باید نوک پیکان حرکت دولت باشد.
نویسنده: محمد صفری