محافل رسانهای جهان بار دیگر به برجستهسازی صحبتهای ضدایرانی مقامات آمریکایی پرداختند. ترامپ رئیسجمهور آمریکا در سخنانی میگوید «دیگر هیچ وقت ایالات متحده را تهدید نکن، وگرنه با عواقبی مواجه میشوید که مشابه آن را قبلا بر سر عده انگشتشماری در تاریخ آمده است. ما دیگر کشوری نیستیم که صحبتهای جنون آمیز شما درباره خشونت و مرگ را تاب بیاوریم. محتاط باش.»
همچنین پومپئو وزیر خارجه آمریکا نیز در سخنانی اتهامات حقوق بشری علیه ایران مطرح و در عین حال خواستار پایان رفتارهای ایدئولوژیک آن در منطقه شده است. این سخنان دو حامی نیز داشت از یکسو سران سعودی نظیر الجبیر وزیر خارجه و بنسلمان ولیعهد بر حمایت از این سخنان تاکید کردند و از سوی دیگر نتانیاهو نخستوزیر صهیونیستها نیز در سخنانی به حمایت از ترامپ و پومپئو پرداخته است.
حال این سوال مطرح میشود که دلیل این نوع سخنان رادیکال سران آمریکا چیست و چه اهدافی را در ورای آن پیگیری میکنند؟ در ابتدا باید یادآور شد، رفتارهای ضدایرانی یکی از اصول راهبردی دولتمرادن آمریکا در طول ۴ دهه اخیر بوده و حتی در استراتژی امنیتی و بلندمدت آمریکا نیز به خوبی میتوان این دشمن را مشاهده کرد.
با این وجود چرایی تشدید این مواضع در مقطع کنونی میتواند برگرفته از برخی تحولات خاص باشد. نخست آنکه مواضع مقامات جمهوری اسلامی ایران از رهبر معظم انقلاب گرفته تا رئیسجمهوری محترم و مسئولان نظامی ولشگری کشور، سراسر اقتدار و برگرفته از آمادگی جمهوری اسلامی در برابر تهدیدات بوده است حال آنکه سران آمریکا در طول ماههای خروج از برجام ادعای توان بالا برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی را داشتند.
آمریکا اکنون از اقتدار و یکپارچگی ملی ایرانیان عصبانیتش به اوج رسیده و سخنان پومپئو و ترامپ نشانهای بر این مهم است. جالب توجه آنکه ترامپ از واژهای مانند از این به بعد اجازه تحقیر کردن آمریکا توسط ایران را نمیدهیم استفاده کرده که این خود نشانگر ضعف آمریکا در برابر اراده و اقتدار ایران است که واهی بودن انزوا و ضعف ایران را آشکارتر میسازد.
دوم آنکه آمریکا کمکم خود را برای انتخابات میاندورهای پارلمان آماده میکند و رقابتی سنگین میان دموکراتها و جمهوریخواهان برای تصاحب کنگره دربرگرفته است. ورود اوباما، هیلاری کلینتون و جان کری دموکرات در عرصه انتقادهای شدید از ترامپ برگرفته از همین انتخابات است.
ترامپ نیز تلاش دارد با جلب رضایت لابیهای صهیونیستی و کارخانههای تسلیحاتسازی و البته سرکیسه کردن لابی عربی، ضمن تامین هزینههای انتخابات، پیروزی جمهوریخواهان در کنگره را رقم زند. با توجه به اهمیت جایگاه ایران میان لابی صهیونیستی و عربی، ترامپ با ایرانهراسی و بیان لفاظیهای ضدایرانی سعی در جلب رضایت لابیهای مذکور را دارد.
حلقه تکمیلی این اقدام بازنشر مواضع گروهک تروریستی منافقین توسط نیکی هیلی نماینده آمریکا در سازمان ملل است. این نوع رفتار بیانگر جایگاه تاثیرگذار ایران در معادلات درونی و بیرونی آمریکا است که ادعای ضعیف و کماهمیت بودن ایران و توان آمریکا برای منزوی ساختن آن را زیر سوال میبرد.
سوم آنکه عرصه جهانی تحولات قابل توجهی را شاهد است که بیارتباط به آمریکا نیست. در سوریه به رغم حمایتهای آمریکا از تروریستها در نهایت ارتش توانست درعا و قنیطره را آزاد و به جولان نزدیک سازد. این شکست چنان بود که آمریکا با کمک صهیونیستها و اردن اقدام به خروج مزدورانش در لوای کلاه آبیها از سوریه کرد. کلاه آبیهایی که ماموریت حمایت از تروریستها و البته مهندسی استفاده از سلاحهای شیمیایی را داشتند.
در فلسطین در حالی که آمریکا از معامله قرن سخن میگوید که رژیم صهیونیستی نژادپرستانه ترین مصوبات با عنوان کشور یهود را تصویب کرد که براساس آن عملا فلسطینی وجود ندارد و همه مسلمانان و مسیحیان اخراج خواهند شد.
نشست ناتو در بروکسل در حالی برگزار شد که ترامپ نتوانست خواستههای آمریکا مبنی بر افزایش بودجه ناتو را به اعضا تحمیل کند و اروپا عملا در برابر آن قرار گرفت که نشست گروه ۲۰ و مخالفت با تعرفههای اقتصادی آمریکا حلقه تکمیلی آن بود. ترامپ در حالی به انگلیس سفر کرد که نتیجه آن، اعتراضهای مردمی علیه آمریکا بود.
نشست ترامپ و پوتین نیز نتوانست آبرویی برای ترامپ ایجاد کند و انتقادهای جدید داخلی و تحقیر شدنهای بیرونی برای ترامپ سنگین آمد. در باب یمن نیز جهانیان آمریکا را شریک جنایات سعودی دانسته و خواستار مجازات آن هستند. رسوایی جداسازی کودکان مهاجرین و پناهجویان از والدینشان و البته رسوایی جدید اخلاقی ترامپ را نیز باید به این بحرانها افزود.
با توجه به این شرایط سران آمریکا که در وضعیت بحرانی قرار گرفته اند با حاشیهسازی علیه جمهوری اسلامی ایران در حالی که برآنند تا ضعف کشورشان در برابر اقتدار و تسلیمناپذیری ایران در برابر تهدیدات را پنهان سازند سعی دارند تا ناکامیها و رسواییهای داخلی و خارجی خود را نیز از اذهان عمومی دور سازند.
در اصل رفتارهای ترامپ و پومپئو نه از روی قدرت بلکه از روی ضعف و ناتوانی است که با هوچیگری به دنبال قدرتنمایی ظاهری هستند این را میتوان بلف زدنهای ببرهای کاغذی بحرانزده دانست که هراس در دل دیگران ایجاد نمیکند چراکه آن غرش نه نشانه قدرت که نشات گرفته از ترس و هراس آنها از آینده سیاستهای نابخردانهاشان از جمله در قبال جمهوری اسلامی ایران است.
نویسنده: قاسم غفوری