اتفاقاتی که در حوزه اقتصادی کشور به ویژه بعد از عید مشاهده میکنیم از جمله در حوزه طلا و ارز را چگونه ارزیابی میکنید و آیا نوسانات اقتصادی ارتباطی با برجام دارد یا نه؟
اگر بخواهم اتفاقاتی که در این چند ماه اخیر روی داده را آسیبشناسی منصفانه کنم باید بگویم که اتفاقات مختص سیاستگذاری یا تصمیمسازی و تصمیمگیری این چند ماهه نبوده بلکه ریشه در یک سری سیاستگذاریها دارد که چون به درستی صورت نگرفته و براساس خواسته بر حق نظام انجام نشده کشور را به جایی رسانده که در یک بنبست مانده است. اگر در این راهی که قدم برداشته شده سیاستهای اصلاحی و بسته اقتصادی متناسب با شرایط کنونی اتخاذ نشود میتواند ما را در شرایط وخیمتری هم قرار دهد.
قبول داریم که مشکلات فقط در سه ماهه اخیر خلاصه نمیشود اما مثلا بحث ارز و مدیریت ارزی نیز نمیتوانست با برنامه ریزی صحیح تر صورت گیرد تا از چند نرخی شدن و اتفاقاتی که شاهدش بودید جلوگیری شود؟ در واقع نمیتوانستیم پیشگیری کنیم؟
ببینید سابقه تاریخی ارز را باید دقیق بررسی کرد، وقتی مسئله ارز را بررسی میکنیم میبینیم که ریشه در یک خواسته بر حقی دارد که یک طرف منجر شد به انقلاب اسلامی و آن این بود که نفت را به عنوان ثروت تلقی کنیم و به عنوان سرمایه ملی بدانیم و نفت به عنوان عاملی بدانیم که باید هم جوابگوی اقتصاد نسل کنونی باشد و هم نسلهای بعدی باید از آن بهره ببرند، که طرحهایی در این زمینه در قالب اقتصاد بدون نفت عنوان شد. الان باید بررسی کرد که واقعاً برای اقتصاد بدون نفت در ۴ دهه اخیر چه اتفاقی افتاد که وقتی مسئله تحریم مطرح میشود کشور در تنگنا و شرایط سخت قرار میگیرد ما که از ابتدا با تحریمهای متعددی مواجه شدهایم چرا این احتیاط را نداشتهایم که اگر تحریمهای محکمتری برای ما وضع کنند چه باید انجام دهید؟ یکی از زمینهها در واقع سیاست اقتصاد بدون نفت بوده است که گامی در جهت آن برداشته نشد و چون ما از نظر سیاسی در منطقه اتخاذ خاصی را داشتهایم این آمادگی را باید دولت و مجلس داشته باشد و متناسب با آن نسخههایی را ایجاد میکرده و تصمیمسازی و اجرا میکرده است.
این مقدمه کوتاه را گفتم برای اینکه در بسیاری از حوزههای اقتصادی کشور با چنین چالشهایی مواجه هستیم. مثلا آیا بانکهای ما اصلاح شده است؟!
خب خودتان بگویید واقعاً بانکداری ما اسلامی شده است؟
ببینید این موضوع هم باید ریشهای بررسی شود در سال ۱۳۶۲ به قوانینی که درخصوص نظام بانکی بود پیوستی دادیم تحت عنوان بانکداری بدون ربا در ماده آخر آن قانون قید شد که بعد از ۵ سال آزمایشی که این قانون اجرا شود نقاط قوت و ضعف آن را ارزیابی کنیم چراکه این نخستینبار در جهان بود که قرار بود یک ساختار بانکی از صفر تا صد بانکداری اسلامی باشد. اما باید پرسید تا این لحظه تا چه میزان این قانون اجرایی شده است؟
اگر اجرایی شده بود قطعاً مراجع هر ماه خواستار اجرای بانکداری بدون ربا نمیشدند.
این بخشی از موضوع است. به هر حال میخواهم بگویم که رگ و ریشه بانکداری کشور که اقتصاد به آن متصل است و تأمین منابع مالی جامعه و حتی دولت از طریق شبکه بانکی است چگونه در برابر آن سکوت شده و اقدامی برای اسلامی شدن آن صورت نگرفته است، چرا دولتهای مختلف و حتی مجلس کاری برای آن انجام ندادهاند. مجلس هر زمان موضوع ویژهای نداشته به سراغ بانکها میرود و بعد هم آن را کنار میگذارد، مثل همین دوران که قرار بود در سال ۱۳۹۶ اقدامی در چارچوب اصلاح نظام بانکی در مجلس صورت گیرد که هنوز هم انجام نشده است. سال ۱۳۹۷ گفته شد که این امر در رأس برنامههای مجلس است ولی تا به امروز که ۴ ماه از سال سپری شده هیچ اقدامی صورت نگرفته است.
اما سوال ارزی ما را پاسخ ندادید؟
مقدمه لازم بود اما مسائلی مانند ارز و طلا و سکه با شرایطی که در دالان بحران قرار گرفته ریشه مقطع یک ماهه و چند ماهه ندارد و برگرفته از اشکالات ریشهای است که همه دولتها قول حل آن را داده بودند اما اقدامی صورت ندادهاند. من اعتقاد ندارم که نوسانات ارزی آثار سیاستگذاریهای اشتباه مقطعی بوده است بلکه زنجیرهای از اشتباهات تصمیمگیری این پازل را تکمیل کرده به صورتی که اعتماد به برنامههای اقتصادی را از بین برده است. ما الان در جامعه در میان صنفهای مختلف، دانشگاهیان، کسبه و... که ارتباط میگیریم از وضعیت اقتصادی و سیاستهای اقتصادی ناراضی هستند و میگویند که به وعدههای انتخاباتی پاسخ داده نشده است و اینکه چرا دولت براساس وعدههایی که داده بود سیاستگذاری نکرده و به مرحله اجرا نگذاشته است. یکی از این مباحث نرخ ارز است. همین دولت در روز نخست گفته بود میخواهد نرخ ارز را تک نرخی کند. از رئیسجمهوری محترم تا معاون اول گرفته تا رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد همه و همه روی این موضوع تأکید داشتهاند. آنها وعده سه ماهه دادند و این سه ماه شد سال بعد و همین طور سال بعد تا به امروز رسید و در این مدت ما فرصتهای بیشماری را از دست دادیم چنانکه فضایی که در سال دوم و سوم دولت بود اکنون وجود ندارد. حتی در ابتدای دور دوم دولت نیز عنوان شد که این اقدام از اولویتهای دولت است، اما اجرایی نشد. در حوزه اقتصادی رفتارها و گفتارهای اقتصادی مسئولین اثر روانی دارد و این آثار روانی خود را در آحاد مردم تخلیه میکند و آحاد مردم این تصور برایشان ایجاد میشود که دولت قطعاً مشکلی دارد که نتوانسته یکسانسازی نرخ ارز را اجرایی کند.
دولت ایرادی داشت؟
نه، حتی روحانی در ابتدای ریاستش از مجموعه دولت قبل ایراد میگرفت مبنی بر اینکه نرخ دلار را به این سمت رسانده!! اما یکی باید بپرسد آیا الان این چنین نیست و توانستهایم آن را حل کنیم؟ در حالی که در واقعیت چنین نیست. این نشان میدهد که دولت و تیم اقتصادی کشور جدای ماهیت کارکردی خود، فاقد یک بینش اقتصادی مستقل هستند که بتوانند هماهنگ باشند و برنامههای مشخص اقتصادی را بتوانند اجرایی کنند. این عامل رفتاری و روانی است که دولت ایجاد کرده است اما جامعه نیز به مرور اعتماد گفتاری را از دولت سلب کرد وقتی شخص اول دولت در صداوسیما وعده داد و مردم میبینند که در عمل اجرایی نمیشود اعتماد مردم به حوزه اقتصاد منفی میشود. این اتفاق