به عنوان نخستين سوال بفرماييد برنامه شما براي حمايت از صادركنندگان چيست؟
در تمام كشورهاي موفق در امر تجارت اولا پذيرفتهاند كه بايد تمام ايدههاي مطالعاتي و پژوهشي، تبديل به معادليابيهاي تجاري شود و در واقع ايدهها، تجاري سازي شود. اما علاوه بر اين ما نياز به زيرساختهاي تجاري داريم. بنابراين به طور مثال در اقتصادي كه ظرفيت تجاري دو ميليارد دلار بوده و قرار است كه اين ظرفيت به ده ميليارد دلار برسد،متناسب با آن بايد بانك، بيمه، راه، گمرك و... ارتقاءپيدا كنند.
بنابراين ابتدا بايد زيرساختهاي سخت افزاري و نرم افزاري فراهم شود. مساله دوم بهبود فضاي كسب و كار است و اين به معني استفاده بهينه ازسرمايهگذاريهاي صورت گرفته است. كمااينكه اگر شما زيرساختهاي مناسبي داشته باشيد آن هم با آخرين تكنولوژيها اما نتوانيد از آن بهرهبرداري كنيد و مثلا كاري كه ميتوان با هزينه و زمان كمتري انجام داد به بالاترين سطح برسانيم، بهرهوري لازم صورت نميگيرد.
در كنار اينها، گروه سوم يعني گروه مشوقها به عنوان آخرين حلقه حمايت از صادرات بايد در سرلوحه كار قرار بگيرد.
بنابراين در كشورهاي پيشرو و در كنار ايجاد زيرساختها و بهبود فضاي كسب و كار مشوقهاي صادراتي را هم در دستور كار قرار دادهاند و زمينه رابه گونهاي فراهم كردهاند كه كارها به بهترين شكل و در حداقل زمان ممكن، انجام شود.
قابل توجه است كه اگر ما فقط تشويق انجام دهيم بدون آنكه دو گام قبلي صورت بپذيرد، ممكن است فعالان اقتصادي بگويند كه اين گام،جبران دو گام قبلي است كه انجام نشده است. پس بنابراين هر سه بايد به صورت مكمل هم انجام شود.
با توجه به شرايط حال حاضر كشور، شما بر روي كدام بخش از سه گانه فوق تاكيد بيشتري داريد؟
از آنجايي كه همه دنيا پذيرفتهاند كه صادرات، ورود به يك رقابت بزرگ است و در اين رقابت كسي موفق است كه براي موفقيت برنامه و هدف داشته باشد بايد همه اقدامات سه گانه مذكور در قابل توانمندسازي بنگاههاي تجاري انجام شود. چرا كه بنگاههايي توانمندهستند كه ميتوانند در عرصه رقابت موفق شوند.
اما بايد توجه داشت كه ميان توانمندسازي و حمايت تفاوت اساسي وجود داردو توانمند سازي به معناي آمادگي بنگاهها براي حضور در عرصه رقابتهاي بينالمللي است.
آيا مشوقها هم ميتواند به عنوان ابزاري براي توانمندسازي بنگاههاي اقتصادي مورد استفاده قرار بگيرد.
مشوقها دايره وسيعي از برنامههاي ما را تشكيل ميدهد و فقط بخشي از آن يعني شكل نقدي( حمايتها و مشوقهاي مالي) كه خيلي زياد هم مورد توجه فعالان اقتصادي قرار گرفته ، اما در عين حال كمك به بازاريابي،برگزاري نمايشگاههاي داخلي و خارجي،اعزام و پذيرش هياتها، كمك به مطالعات حرفهاي،كمك به شكل گيري و تشكيل انجمنها و تشكلهاي حرفهاي، كمك به تعريف سايتهاي تجاري و ...نيز جزو برنامه هاي ما محسوب مي شود.
به نظر شما كدام يك از دوبخش فوق اثرگذارتر است؟
با آنكه بخش كمكهاي مالي، ۹۰ درصد كار را تشكيل ميدهند اما بايد پذيرفت كه اثر ۱۰ درصد بقيه خيلي بيشتر از آن چيزي است كه تصور ميشود. زيرا اثر چنين اقداماتي، بسيار ماندگار و پايدار است. به عبارتي كمكهايي كه منجر به ايجاد زيرساختهاي لازم تجاري در كشور بشود، زمينه صادرات دايمي كشور را فراهم ميكند.
شما به ايجاد زيرساختهاي تجاري به عنوان مهمترين ابزار حمايت از صادرات توجه داريد در حالي كه مديريت و هدايت بخشهاي مهمي از اين زيرساختها مانند گمرك و بانك در اختيار شما نيست. با اين شرايط چه برنامهاي داريد؟
شما به نكته خوبي اشاره كرديد. زيرا عدم توجه به ايجاد و بهبود زيرساختهايي كه شما از آن نام برديد موجب شده تا در طي سالهاي گذشته كشور ما زيانهاي زيادي را ببيند و حداقل نسبت به كشورهاي هم رديف، عقب بيفتد. اما خوشبختانه با پيش بينيهاي صورت گرفته در برنامه پنجم، توسعه متوازن تمام زيرساختهاي لازم مورد توجه قرار گرفته است و براين اساس،موضوع آمايش تجاري به عنوان برنامهاي براي تعيين پراكنش تجاري كشور در حوزه زيرساختها و پيوند اينها با پراكنش سرمايهگذاريهاي صنعتي و معدني به عنوان يك مكمل و هم پوشان در دستور كار قرار گرفته است.
البته قبول داريد كه وقتي موضوع ادغام پيش آمد، برنامه آمايش تجاري ديگر دنبال نشد.
البته بايد گفت، خود ادغام ميتواند زمينه ساز آمايش تجاري باشد و به ايجاد زيرساختها كمك كند. ما در طول يكسال گذشته و به ويژه در طول چند ماه اخير كه ادغام عملي شد به اين نتيجه رسيديم كه ادغام در افزايش و بهبود عملكردها تاثير قابل توجهي دارد.
اما نگاه جامع آمايش تجاري نياز به اعتبارات كلاني دارد كه خود اين موضوع ميتواند در دو بخش زيرساختهاي ثابت و بلندمدت مورد توجه