وقتی یک موضوع برای فیلمسازی از چشمه کینه و نفرت الهام بگیرد نتیجهاش تصفیه حسابی شخصی به دور از واقعیت میشود که نمونه بارز آن فیلم «عرق سرد» ساخته سهیل بیرقی است. بعد از دیدن فیلم و بیرون آمدن از سینما تنها چیزی که برای مخاطب میماند تنفر است.
سینمای جهان از سال ۲۰۱۳ به صورت جدی به سمت جریانی پیش میرود که در آن مفاهیم و داستانهای همجنسگرایانه و ترغیب افراد به دگرجنسگرایی وجه غالب و برجسته آن است. این سینما از نمایش بیپرده و بیپروای همجنسگرایی نوجوانان هم ابایی ندارد.
نکته قابل توجه اینکه این فیلمها به دلیل وجود صحنههای جنسی آشکار از "MPAA/سیستم درجهبندی فیلمها توسط انجمن تصاویر متحرک آمریکا افراد ۱۷ سال و زیر ۱۷ سال بههیچوجه مجاز به تماشای این فیلمها نیستند. حال آن که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فیلمی روی پرده میرود که حتی، برای مخاطبان آن هم درجهبندی سنی صورت نمیگیرد. این موج در یکی دو سال اخیر ظاهرا، در سایه غفلت متولیان حوزه فرهنگ و هنر و به دلیل مشغلههای بیش از حد این عزیزان وارد سینمای ایران هم شده است. فیلمهایی چون مادر قلب اتمی و این روزها فیلم «عرق سرد».
با فضایی که هم برای این اثر در جشنواره فجر فراهم شده میتوان تحلیل کرد که اوضاع وخیمتر از حد غفلت است. معلوم نیست با این ریلگذاری در وزارت ارشاد این قطار تا به کجاها خواهد رفت؟
«عرق سرد»یک فیلم ضد خانواده است. بنیانش بر خانوادهگریزی است. این فیلم کاملا بر محور تفکر لیبرالیسم غربی میچرخد که عموما، بنایش را بر لذتجویى و رضایت خودمحورانه میگذارد و به نقش مادرى و همسرى بدبیناند و معتقدند که با اصلاح قوانین و ساختار سیاسى و اجتماعى جامعه مىتوان به اهداف برابرىطلبانه رسید. افروز شخصیت اصلی فیلم تنها به خودخواهیهای خودش فکر میکند. به ابتداییترین حقوق همسرش توجه نمیکند. جدا از همسر و با نشانهها و کدهایی که میدهد با پارتنرش زندگی میکند. یک آدم بریده و بیریشه از خانواده که حتی ترجیح میدهد در خیابان و ماشین بخوابد اما به خانواده خودش هم، برنگردد.
فیلم با هنجارهای اجتماعی در چالش است. با قوانین، حاکمیت و مذهب در جنگ است. به اسم حقوق مدنی یک زن و رشد زنان در جامعه تمامی ساختارهای خانوادگی منکوب میکند. سازندگان فیلم متاثر از موج ژورنالیستی دفاع از حقوق زنان فراموش کردند که دفاع از حقوق زن با له کردن و بیتوجهی به حقوق مرد به دست نمیآید. مشکل فیلم زیادهخواهی و گردنکشی و رفتارهای فراقانونی زنی است که حاضر نیست بدیهی ترین وظایف زناشویی را بپذیرد. آن نگاه منقلب و دلشکسته «افروز» وقتی که دوست و شریکش .... تنهایش میگذارد و راه خودش را سوا میکند گویای همه چیز است.
فیلم اساسا، با جنس مرد عناد دارد. این عناد و کینه تا به حدی است که کارگردان را از ترسیم شخصیت واقعی یک مرد و مجری هم دور میسازد.
کارگردان برای اینکه حتی مرد فیلم را وحشی، سنگدل و یک حیوان مریض جلوه دهد قوانین و مقتضیات حقوقی و دفتری را هم نادیده میگیرد و وقتی اجازهنامه را پاره میکند همه چیز را سیاه میبیند. ولی کارگردان باید بداند مخاطب آگاهتر از آن است که قصه سرهمبندی شده تو را باور کند و نداند یک سند محضری در دفاتر متعدد ثبت میشود.
نکته دیگر اینکه همه آدمهای مذهبی فیلم بدذات، پلید و ریاکار، دو به هم زن و کثیف معرفی میکند. به عنوان مثال مهرانه نوری، سرپرست تیم فوتسال، زنی چادری که روی مخ است و به طرز پردافعهایی مدام به بانوان فوتبالیست، حجاب را تذکر میدهد. در نمازخانه برای نماز ریاکاری میکند و برای موفقیت تیم، قرآن دور سرشان میچرخاند. یا زن کجخلق چادری که کارمند فدراسیون است.
فیلم مدام نشانههای مذهبی را به سخره میگیرد و نوعی تنفر و اشئمزاز تولید کند. وقتی خانم نوری، مغرورانه در راهروی فدراسیون در حرکت است و افروز دربدر پیاش میدود، میبینیم که پرچم علیبنابیطالب توسط افرادی روی دیوار فدراسیون نصب میشود. در جای جای فیلم نمادگذاری و نشانهگذاریهای ضددینی و هنجارشکنانه را شاهد هستیم. البته انتخاب زمان اکران این فیلم در مقطعی که رئیس سازمان سینمایی ارشاد در حال خداحافظی است و سازمان صاحب ندارد خیلی رندانه صورت گرفته است. تسنیم