اروپا و آمریکا در طول چند دهه اخیر به عنوان شرکا و بعضا متحدانی شناخته شدهاند که در یک مسیر حرکت میکنند. ورود آمريكا به جنگ جهاني دوم و شكست ائتلاف متحد، براي كشورهاي اروپايي چند مشكل بنيادي ايجاد كرد. مهمتر آنکه كشورهايي كه با طرح مارشال، از آمريكا كمك گرفتند زير يوغ قدرت آن رفتند كه هنوز نتوانستهاند خود را رها سازند. سوم اينكه نقش تاثيرگذار آن به عنوان قدرتهای برتر دنيا افول كرد و عملا به قدرتهای درجه دو تقسيم شدند. اما مهمترين رخداد ورود آمريكا به جنگ دوم و شكست دول محور، جهان را به دو قطب تصميمگير تبديل كرد كه از يكسو شوروي بود و در بخش ديگر آمريكا. اگرچه ابتداي دهه ۹۰ ميلادي اين نظم جهاني از بين رفت اما تبعات آن هنوز وجود دارد.
تقريبا هفتاد سال است كه سياست بینالمللي با چنين مسائلي روبهرو است اما در اين ميان اروپا كه زماني از تاثيرگذارترين مناطق جهان بوده و دستكم اقدام به متوازنسازي قدرت در جهان میكرد، نتوانست قبول كند كه مركز تصميمگيري جهان از اروپا به آمريكا منتقل شود، در حالي كه توان انجام كار ديگري را هم نداشت زيرا عملا به زيرمجموعه آمريكا يا شايد بتوان گفت به «برده سياسي» واشنگتن تبديل شد. اروپا هنوز هم دنبالهرو تصميمات آمريكا در تحولات كلان جهان است. تا جايي كه چگونگي برخورد اروپا با روسيه را آمريكا تعيين میكند. اين موضوع در بحران اوكراين و تصميم براي تحريم عليه مسكو نمايان است.
با اين وجود به دليل روحيهای كه پيش از اين در اروپا وجود داشت، كشورهاي اين منطقه نتوانستند بپذيرند كه به زيست سياسي خود به همين شكل ادامه بدهند. بنابراين چند سال بعد از جنگ جهاني دوم در اولين تصميمات خود به سمت چندجانيهگرايي منطقهای پيش رفتند كه در ادامه به منطقهگرايي اروپايي و در گام بعدي به سمت همگرايي و اتحاديه پيش رفتند. كشورهاي اروپايي به همين جا بسنده نكردند و بعد از اينكه توانستند كمي از قدرت اقتصادي و حتي سياسي خود را بازآفريني كنند، كمكم به سمتي پيش رفتند كه از آمريكا در حوزههای مختلف فاصله بگيرند. اين مسئله البته با احتياط انجام میشد تا واكنش شديد و مستقيم آمريكا را به همراه نداشته باشد. در اين مرحله اتحاديه اروپا تصميم گرفت ارز منطقهای را جايگزين دلار كند تا به بهرهوري بيشتر اقتصادي برسد.
در چنين شرايطي اتحاديه اروپا با چند چالش مواجه است كه رسيدن به اين مسئله را با مشكلاتي مواجه میكند. اولين مشكل و مسئله اروپا دروني است. زيرا در حال حاضر واكنشهای هويتي به چالشي براي اروپا تبديل شده است و شهروندان اين مناطق در بسياري از مواقع معترض هستند كه هويت ملي آنها ناديده گرفته میشود. «اتحاديه» در صورت همگرايي مطلق و تبديل شدن به ايالات به سمتي پيش میرود كه با چالشهای هويتي بيشتر روبرو شود. اروپا اکنون به دنبال خروج از این وضعیت با رویکرد به ارتش واحد است هر چند که بحران سیاسی و اقتصادی چالشی بر سر این رویکرد است.
نویسنده: علی تتماج