همزمانی گسترش اسماعیلیه و ایجاد فرقههای بهاییت و بابیت اسماعیلیه در قرنهای اخیر، دیگر آن گروه سرکش و طاغی که در کوهها و غارها سنگر میگرفتند و با ترورهای مخفیانه خویش، رعب بر دل مخالفان میافکندند، نیستند بلکه دستور کار خود را بر مبنای «انطباق با محیط و تغییرات تاریخی» نهادهاند. اما نکته قابل تامل آن که، همزمانی قدرت گرفتن و گسترش اسماعیلیان در قرن اخیر با بروز و ایجاد فرقههای استعماری «بهاییت» و «بابیت» در ایران مصادف بوده است که نزدیکی شعارها و آموزههای بهاییت و اسماعیلیان مدرن، کاملاً محسوس است و هرگز نمیتواند اتفاقی باشد.
در سال ۱۸۳۰ از طرف ناصرالدین شاه، به آقا حسینعلیشاه، امام چهل و ششم اسماعیلیان لقب افتخاری و موروثی «آقاخان» اعطا شد و این خود نشانگر نفوذ اسماعیلیان در دربار قاجار میباشد. آقاخان سوم یعنی «سرسلطان محمدشاه» که ۷۲ سال رهبری فرقه اسماعیلیه را برعهده داشت، مشهورترین شخصیت این فرقه به شمار میرود. او بود که با پایه گذاردن نهادها و موسسات اقتصادی و فرهنگی در شبهقاره هند، بنیان شبکه توسعه آقاخان را نهاد.
اما سلطان محمدشاه «آقاخان سوم» که از دربار انگلیس، لقب اشرافی «SIR» گرفته و در شکلگیری تاریخ استعماری هند نقش مهمی ایفا نموده بود، در دوره استعمار هند توسط انگلیس، نماینده اعزامی هند به میزگردهای لندن بود. «سرسلطان محمدشاه»، از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۹، رئیس جامعه ملل گردید. جامعه ملل، شکل اولیه سازمان ملل فعلی بود که توسط قدرتهای بزرگ و فاتحان جنگ جهانی اول تاسیس شد ولی با شروع جنگ جهانی دوم و حمله ارتش رایش به لهستان و شوروی، جامعه ملل از هم فروپاشید. در این میان، سنت حضور در مجامع بینالمللی در فرقه اسماعیلیان ادامه یافت و فرزند ارشد سلطان محمدشاه، یعنی پرنس علیخان بعدها به عنوان سفیر پاکستان در سازمان ملل برگزیده شد.
شایان ذکر است امام فعلی فرقه اسماعیلیه، «پرنس کریم آقاخان»می باشد که به عنوان چهل و نهمین امام موروثی اسماعیلیه، ارتباط نزدیکی با دولت انگلیس و رژیم اسرائیل دارد. نقش شبکه آقاخان در تحولات آینده منطقه تجربه نشان داده است غرب برای به حاشیه راندن و تضعیف انگیزهها و حرکتهای اسلامی از سیاست موازیسازی و ایجاد تفرقه مذهبی و قومی استفاده کرده است و میتوان انتظار داشت غرب مجددا از این حربه در جهت مقابله با امواج شیعی در منطقه استفاده نماید.
تلاش شبکه آقاخان برای نفوذ در ایران، به دلیل قوت و قدرت اندیشه شیعه اثنیعشری و حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران همواره با ناکامی مواجه شده است. اما به نظر میرسد، بازیگران عرصه بینالملل و به خصوص انگلستان برای به حاشیه راندن جریان اصیل شیعی در منطقه - که نشانههای خیزش آن در عراق نیز به چشم میخورد - از فرقه اسماعیلیه و شبکه آقاخان استفاده خواهند کرد. لذا باید دید که این «سکولارهای خاکستری» چه نقشی در آینده معادلات منطقه خواهند داشت.
يكي از فرق منشعب شده از شيعه اماميه، فرقه اسماعيليه است كه در حدود قرن دوم هجري از اماميه جدا شد و داراي عقايدي متفاوت از عقايد اماميه میباشد، از آنجایي كه انشعاب اين فرقه بر سر امامت اسماعيل بنجعفر(ع) بوده لذا نام اسماعيليان را بر آنها نهادند.
البته طي گذر زمان و به مناسبتهاي مختلف به نامهاي ديگري نيز ناميده شدهاند از جمله، مباركيه، خطّابيه، باطنيه، تعليميه، سبعيّه، حشيشيه، ملاحده و قرامطه چگونگي شكلگيري و بوجود آمدن اسماعيليه به جانشيني امام جعفر صادق(ع) بر میگردد، از آنجا كه امام جعفر صادق(ع) داراي چندين فرزند پسر بودند و بزرگترينشان اسماعيل بوده و در زمان حيات مورد محبّت امام بود، عدهای از شيعيان گمان میكردند كه او بعد از پدرش به امامت خواهد رسيد.
اما خود اسماعيليه در اين مورد معتقدند كه امامت اسماعيل طبق نص صريح امام صادق(ع) بوده، چون كه اسماعيل ارشد فرزندان امام بوده لذا با وجود اینکه اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت، عدهای از قبول فوت اسماعيل ابا كردند و گفتند كه امام صادق تقيّه میكند و اسماعيل نمرده و غايب شده و او همان مهدي است و اين گروه به اسماعيليه خاصه معروفند، در مقابل اين گروه عدهای مرگ اسماعيل را باور كردند و معتقد شدند كه امامت بعد از اسماعيل به پسرش محمد رسيده و لذا محمد بناسماعيل را امام هفتم تلقي كرده و آخرين امام ناميدند. اين گروه به اسماعيليه عامه معروفند و سبعيه هم گفته میشود.
اين دو گروه بعد از شهادت امام صادق(ع) منكر امامت امام موسي بنجعفر(ع) شده و از اماميه جدا شدند، چون معتقد بودند كه امامت از برادر به برادر نميرسد مگر در مورد امام حسن و امام حسين و غير از اين دو امام همواره امامت از پدر به پسر رسيده و از آنجا كه به امامت اسماعيل معتقد بودند، گفتند: كه بعد از مرگ اسماعيل، محمد بناسماعيل امام است. اين گروه به رهبري فردي به نام مبارك كه غلام اسماعيل بود، فعاليت خود را آغاز میكنند و لذا به مباركيه هم ملقب شده اند.
گروهي از شيعيان هم كه در كوفه زندگي میكردند و دور «ابي الخطاب محمد بنابي زينب اسدي اجدع» جمع شده بودند و بعداً به معتقدين به امامت پسر اسماعيل متصل شدند، البته ابيالخطاب فردي غالي بود كه در مورد امام صادق(ع) غلّو كرده و به الوهيت آن حضرت معتقد بود و لذا از طرف امام لعن و طرد شده بود، به اين خاطر ابيالخطاب خود را پيامبر و فرستاده امام صادق(ع) معرفي میكرد، لذا اين گروه هم به خطابيه معروفند كه بعدها با مباركيه يك گروه شدند.
نویسندگان: حمید رشادیان - تورج گیوری